مرگ والدین کودک، چطور بهشان بگوییم؟
معمولا کودکان در شرایط سنی گوناگون نسبت به مرگ والدین شان دچار حس های مختلفی می شوند.
مرگ والدین بدترین آسیب روحی و روانی را برای کودکان به وجود می آورد زیرا آنها در مقایسه با بزرگتر ها به دلیل داشتن روحی لطیف در مقابل تلخ کامی های مرگ والدین شان، آسیب پذیرتر و حساس ترند.
دکتر پروانه صفایی مقدم، روان شناس بالینی با اشاره به اینکه معمولا کودکان در شرایط سنی گوناگون نسبت به مرگ والدین شان دچار حس های مختلفی می شوند، گفت: کودکان زیر 6 سال از نظر نیازهای فیزیولوژیکی شان، بیشتر آسیب عاطفی می بینند. همچنین کودکان شش تا هفت ساله پس از مرگ والدین شان به صورت نسبی دچار بیماری های قلبی و آسم می شوند؛ تنگی نفس و آسم این کودکان بیشتر جنبه روحی و روانی دارد.
وی افزود: معمولا برقراری ارتباط با کودکان سه ساله به دلیل داشتن تفکر عینی و ناپایدار، راحت تر است اما کودکان هشت ساله پس از مرگ والدینشان اضطراب مرگ دیگر عزیزانشان را نیز بدست می آورند. تغییر این نوع ذهنیت در این کودکان کار بسیار سختی است.
وی اظهارداشت: ما باید کودکان را کم کم با شرایط مرگ والدینشان آشنا کنیم. ابتدا باید درباره شرایط مزار توضیح بدهیم، سپس بگوییم که این اتفاق و شرایط می تواند برای هر شخصی روی دهد.
وی خاطرنشان کرد: گاهی اوقات کودک پس از شنیدن اینکه پدر و مادرش به نزد خدا رفته است، احساس خوبی از خدا به دست نمی آورد. این کودکان احساس می کنند اکنون به پدر یا مادرشان احتیاج دارند اما آنها به نزد خدا رفته اند. این مساله می تواند در آینده او اثر روانی بدی به جا بگذارد.
صفایی مقدم گفت: برخی اوقات بزرگترها به کودکان می گویند خدا آدم های خوب را دوست دارد و نزد خود می برد. چنین حرفی این تصور را در ذهن کودک ایجاد می کند که او و اطرافیانش که زنده اند، انسان های خوبی نیستند.
وی در پاسخ به اینکه آیا می توان به کودک درباره بهشت و جهنم صحبت کرد؟ گفت: ما باید به جای صحبت از بهشت و جهنم، مرگ را مانند یک سفر الهی توصیف کنیم که هر وقت زمانش فرا برسد، هر انسانی دیر یا زود راهی آن شده و این خداوند است که تعیین می کند چه کسی وارد بهشت یا جهنم می شود.
این روان شناس بالینی اظهارداشت: تاکید ما به قرار گرفتن والدین آنها در جایگاه بهشت یا جهنم، باعث می شود، بعدها کودک دچار تعارض فکری و نگرشی شود؛ او پس از انجام هر کار خطا یا دروغی با خود می اندیشد که آیا پدر یا مادرش نیز دچار این خطا شده اند؟ اگر بگوییم خدا تعیین کننده جایگاه ما برای رفتن به بهشت و جهنم است، دغدغه های ذهنی آنها کمتر خواهد شد.
وی با تاکید بر اینکه اطرافیان به هیچ عنوان نمی توانند با فراهم کردن شرایط مادی، احساس آرامش را در کودک به وجود بیاورند، گفت: کودکان پس از مرگ والدین شان در شرایطی نیستند که ما با خرید اسباب بازی یا بردن به مراکز تفریحی آنها را از واقعیت دور کنیم. کودکان در این شرایط، دچار یک نوع افسردگی روحی هستند و بیش از هر چیز دیگری به امنیت روانی نیاز دارند. کودکان برای پذیرش این واقعیت باید یک دوره ای را سپری کنند تا خودشان را تخلیه کنند.
به گفته وی، بهتر است اطرافیان، کودک را مرتب بر سر مزار پدر یا مادرش ببرند تا او متوجه شود که دیگر پدر یا مادرش وجود خارجی ندارد و نباید منتظر آمدن او باشد. گاهی اوقات برخی از بزرگترها درباره مرگ والدین کودکان صحبت نمی کنند و به کودک می گویند که پدر و مادرش به سفر رفته اند به همین دلیل بچه سالیان سال انتظار بازگشت والدین اش را می کشد. این در حالی است که باید واقعیت ماجرا را برای کودک شرح دهیم.
وی در پایان به مراحل سوگواری کودکان اشاره کرد و گفت: معمولا کودکان در ابتدا، مرگ والدین شان را انکار می کنند و با خود می گویند چرا این اتفاق برای من پیش آمده است؟ در مرحله بعد نسبت به پذیرش این مساله مقاومت می کنند و رفتارهایی مانند لجبازی، پرخاشگری، سرکشی و برخوردهای ناخوشایند از خود نشان می دهند. در مرحله سوم، آنها واقعیت را می پذیرند. تقریبا این سه مرحله حدود ۹۰ روز طول می کشد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼