مشکلات دوران بارداری، حل شدنی است؟
ای کاش می دانستم چهار ماه اول حالت تهوع و استفراغ خواهم داشت و این حالت به خصوص صبح ها بیشتر می شود.
- ای کاش می دانستم سه ماه اول در خلق و خوی من چه تغییراتی ایجاد می شود و کمی بی حوصله و کلافه می شوم. همیشه می خواستم به همسرم نزدیک باشم اما در این مدت گاهی از بودن همسرم کلافه می شدم، گاهی سرحال و با حوصله بودم و گاهی بی حوصله وعصبی که به گفته پزشکم این تغییر کاملا طبیعی بود و علت آن تغییرات هورمونی است.
سه ماهه اول بارداری بیش از دیگر دوران زندگی مشترکم با همسرم مشاجره و بحث داشتم، چون همسرم هم با تغییرات خلق و خوی من ناآشنا بودو نمی دانست این تغییرات در بیشتر زنان اتفاق می افتد و کاملا طبیعی است.
- ای کاش می دانستم چهار ماه اول حالت تهوع و استفراغ خواهم داشت و این حالت به خصوص صبح ها بیشتر می شود.
- ای کاش می دانستم مدام در ذهنم به این موضوع فکر خواهم کرد که فرزندم الان در چه وضعیتی است، مدام نگران سلامتی او خواهم بود و این نگرانی ها دلیل بر وجودمشکل نیست. نگرانی ها در تمام مادران وجود دارد و کاملا طبیعی است.
- ای کاش می دانستم که مدام احساس خستگی و خواب آلودگی خواهم کرد؛ انگار که داروی سرماخوردگی خورده ام.
باید داروها و مکمل های غذایی مختلفی که پزشک برایم تجویز می کند را بخورم. این داروها واقعا بدمزه هستند و خوردن آنها برایم دشوار است؛ به خصوص در ماه های اول که حالت تهوع اذیتم می کند.
با وجود تمام مشکلاتی که دارم، مانند حالت تهوع صبح گاهی، خستگی مفرط، دردهای مختلف ریز و درشت، گرسنگی و ... باز هم فرزندم سالم است و رشد طبیعی خود را دارد.
- ای کاش می دانستم وقتی برای اولین معاینه به پزشکم مراجعه خواهم کرد از ترس و وحشت به خودم می لرزم که مبادا اصلا باردار نباشم و اشتباه شده باشد و یا اینکه مبادا در بارداری من مشکلی وجود داشته باشد.
- ای کاش می دانستم گاهی بارداری موجب می شود من و همسرم با هم اختلاف پیدا کنیم، او نمی تواند حال و شرایط مرا درک کند، چون او باردار نیست و شرایط مرا ندارد.
- ای کاش می دانستم گاهی گاهی از دیدن همسرم یا حتی همین که بوی او به مشامم برسد، حالم به هم می خورد؛ اگرچه همچنان او را عاشقانه دوست دارم و هیچ مشکلی با او ندارم.
- ای کاش می دانستم بیشتر اوقات در دهانم مزه های بدی احساس می کنم و این کاملا طبیعی است و هیچ کاری برای آن نمی توانم انجام دهم.
- ای کاش می دانستم که کم کم تا پایان دوران بارداری پاهایم ورم می کنند و گاهی به دلیل این ورم راه رفتن آزارم می دهد. به خاطر این ورم ها باید تا بعد از زایمان تمام کفش هایی که داشته ام را کنار بگذارم و کفش های بزرگی که پاهایم را اذیت نکنند، بپوشم.
- ای کاش می دانستم که گاهی از اینکه باردار شده ام، پشیمان می شوم؛ هر چند که پیش از بارداری تصور می کردم عاشق باردار شدن هستم. البته اکنون که فرزندم به دنیا آمده واقعا از اینکه او را وارد زندگی ام کردم خوشحالم و به خودم می بالم.
- ای کاش می دانستم تغییرات زیادی در پوستم ایجاد می شود و پوستم خشک خواهد شد. بیشتر اوقات احساس خارش خواهم داشت و این کاملا طبیعی است.
- ای کاش می دانستم دردهایی که در باسن و استخوان های لگنم خواهم داشت، طبیعی هستند و گاهی احساس خواهم کرد که استخوان هایم در حال جدا شدن از یکدیگر هستند.
- ای کاش می دانستم بیشتر غریبه ها فکر می کنند می توانند به شکم من دست بزنند و این کار آنها مرا ناراحت نمی کند.
- ای کاش می دانستم یبوست و نفخ شکم مشکلاتی طبیعی هستند و تقریبا تمام زنان در دوران بارداری این حالات را تجربه می کنند و این فقط مشکل من نیست.
- ای کاش می دانستم احساس گرفتگی ماهیچه ها کاملا طبیعی است.
- ای کاش می دانستم برقراری ارتباط با زنانی که به تازگی مادر شده اند به من بسیار کمک خواهد کرد؛ چون آنها به تازگی مشکلات مرا پشت سر گذاشته اند و همین که احساس می کنم کسی مشکلات مرا داشته و مرا درک می کند، بسیار آرامم خواهد کرد.
- ای کاش می دانستم زمانی که عطسه می کنم یا به شدت می خندم باید خیلی مراقب باشم؛ در غیر اینصورت باید لباسم را عوض کنم.
- ای کاش می دانستم که باید کیف و وسایل بچه را از شش ماهگی به بعد آماده و در دسترس داشته باشم تا اگر زایمان زودرس داشتم، همه چیز برایم آماده باشد.
- ای کاش می دانستم در سه ماهه سوم هم حالت تهوع و استفراغ به سراغم خواهد آمد و این حالات در سه ماهه اول تمام نمی شوند.
- ای کاش می دانستم که هیچ کس نباید در مورد نحوه زایمان من نظر بدهد و یا حداقل نظر کسی در این مورد نباید روی نظر من تاثیر بگذارد؛ چون این مسئله کاملا شخصی است و فقط من و پزشکم می توانیم در موردآن تصمیم بگیریم که کدام روش زایمان برای من و فرزندم بهتر و امن تر است.
- ای کاش می دانستم اینکه مادر و خواهرهایم زایمان طبیعی ساده ای داشته اند، دلیلی برای اینکه من هم می توانم یک زایمان طبیعی ساده داشته باشم، نمی شود. شرایط بدنی هر کسی با دیگران متفاوت است.
- ای کاش می دانستم بعد از زایمان هر چه بخورم باز هم احساس گرسنگی شدید می کنم. ای کاش خوراکی و غذاهای بیشتری با خودم به بیمارستان برده بود.
- ای کاش می دانستم درد و ورم بعد از زایمان گاهی از خود زایمان بیشتر است و اگر تا چهار یا پنج روز طول کشید، طبیعی است و کافی است از پزشکم بخواهم که داروی مسکن بیشتری برایم تجویز کند.
- ای کاش می دانستم که کمردرد مشکلی کاملا طبیعی و رایج میان زنان باردار است.
- ای کاش می دانستم زمانی که بعد از زایمان برای اولین بار می خواستم روی پاهایم بایستم، برایم بسیار دشوار خواهد بود، پاهایم به شدت می لرزند و احساس ضعف شدیدی خواهم داشت اما پرستار کنارم خواهد بود تا کمکم کند.
- ای کاش می دانستم که زایمان طبیعی بسیار دردناک خواهد بود اما اوج درد حدودی ک ساعت بیشتر نیست و زمانی که چهره نوزادم را ببینم، همه چیز را فراموش خواهم کرد.
- ای کاش می دانستم لحظه شکوفا شدن یک نوزاد از وجود من چقدر هیجان انگیز و زیبا خواهد بود.
- ای کاش می دانستم که تا چه حد می توانم یک نفر را دوست داشته باشم و نگران او شوم. ای کاش می دانستم این احساسات کاملا طبیعی هستندو شاید گریستن بعد از زایمان به دلیل همین احساسات وافر باشد.
- ای کاش می دانستم بهترین صحنه ای که در طول عمرم دیدم لحظه تولد فرزندم خواهدبود. پزشکم آینده ای مقابل من گذاشته بود تا من بتوانم لحظه تولدفرزندم را ببینم. این لحظه ای است که بیشتر مادران از دیدن آن محروم هستند، هیچ وقت نمی توانم این لحظه و لذت آن را فراموش کنم.
- ای کاش می دانستم زایمان و بارداری با وجودتمام مشکلات و سختی هایش، بسیار شیرین و لذتبخش است، اگر زودتر این واقعیت را می دانستم حتما زودتر بچه دار می شدم و الان بچه های بیشتری داشتم.
سه ماهه اول بارداری بیش از دیگر دوران زندگی مشترکم با همسرم مشاجره و بحث داشتم، چون همسرم هم با تغییرات خلق و خوی من ناآشنا بودو نمی دانست این تغییرات در بیشتر زنان اتفاق می افتد و کاملا طبیعی است.
- ای کاش می دانستم چهار ماه اول حالت تهوع و استفراغ خواهم داشت و این حالت به خصوص صبح ها بیشتر می شود.
- ای کاش می دانستم مدام در ذهنم به این موضوع فکر خواهم کرد که فرزندم الان در چه وضعیتی است، مدام نگران سلامتی او خواهم بود و این نگرانی ها دلیل بر وجودمشکل نیست. نگرانی ها در تمام مادران وجود دارد و کاملا طبیعی است.
- ای کاش می دانستم که مدام احساس خستگی و خواب آلودگی خواهم کرد؛ انگار که داروی سرماخوردگی خورده ام.
باید داروها و مکمل های غذایی مختلفی که پزشک برایم تجویز می کند را بخورم. این داروها واقعا بدمزه هستند و خوردن آنها برایم دشوار است؛ به خصوص در ماه های اول که حالت تهوع اذیتم می کند.
با وجود تمام مشکلاتی که دارم، مانند حالت تهوع صبح گاهی، خستگی مفرط، دردهای مختلف ریز و درشت، گرسنگی و ... باز هم فرزندم سالم است و رشد طبیعی خود را دارد.
- ای کاش می دانستم وقتی برای اولین معاینه به پزشکم مراجعه خواهم کرد از ترس و وحشت به خودم می لرزم که مبادا اصلا باردار نباشم و اشتباه شده باشد و یا اینکه مبادا در بارداری من مشکلی وجود داشته باشد.
- ای کاش می دانستم گاهی بارداری موجب می شود من و همسرم با هم اختلاف پیدا کنیم، او نمی تواند حال و شرایط مرا درک کند، چون او باردار نیست و شرایط مرا ندارد.
- ای کاش می دانستم گاهی گاهی از دیدن همسرم یا حتی همین که بوی او به مشامم برسد، حالم به هم می خورد؛ اگرچه همچنان او را عاشقانه دوست دارم و هیچ مشکلی با او ندارم.
- ای کاش می دانستم بیشتر اوقات در دهانم مزه های بدی احساس می کنم و این کاملا طبیعی است و هیچ کاری برای آن نمی توانم انجام دهم.
- ای کاش می دانستم که کم کم تا پایان دوران بارداری پاهایم ورم می کنند و گاهی به دلیل این ورم راه رفتن آزارم می دهد. به خاطر این ورم ها باید تا بعد از زایمان تمام کفش هایی که داشته ام را کنار بگذارم و کفش های بزرگی که پاهایم را اذیت نکنند، بپوشم.
- ای کاش می دانستم که گاهی از اینکه باردار شده ام، پشیمان می شوم؛ هر چند که پیش از بارداری تصور می کردم عاشق باردار شدن هستم. البته اکنون که فرزندم به دنیا آمده واقعا از اینکه او را وارد زندگی ام کردم خوشحالم و به خودم می بالم.
- ای کاش می دانستم تغییرات زیادی در پوستم ایجاد می شود و پوستم خشک خواهد شد. بیشتر اوقات احساس خارش خواهم داشت و این کاملا طبیعی است.
- ای کاش می دانستم دردهایی که در باسن و استخوان های لگنم خواهم داشت، طبیعی هستند و گاهی احساس خواهم کرد که استخوان هایم در حال جدا شدن از یکدیگر هستند.
- ای کاش می دانستم بیشتر غریبه ها فکر می کنند می توانند به شکم من دست بزنند و این کار آنها مرا ناراحت نمی کند.
- ای کاش می دانستم یبوست و نفخ شکم مشکلاتی طبیعی هستند و تقریبا تمام زنان در دوران بارداری این حالات را تجربه می کنند و این فقط مشکل من نیست.
- ای کاش می دانستم احساس گرفتگی ماهیچه ها کاملا طبیعی است.
- ای کاش می دانستم برقراری ارتباط با زنانی که به تازگی مادر شده اند به من بسیار کمک خواهد کرد؛ چون آنها به تازگی مشکلات مرا پشت سر گذاشته اند و همین که احساس می کنم کسی مشکلات مرا داشته و مرا درک می کند، بسیار آرامم خواهد کرد.
- ای کاش می دانستم زمانی که عطسه می کنم یا به شدت می خندم باید خیلی مراقب باشم؛ در غیر اینصورت باید لباسم را عوض کنم.
- ای کاش می دانستم که باید کیف و وسایل بچه را از شش ماهگی به بعد آماده و در دسترس داشته باشم تا اگر زایمان زودرس داشتم، همه چیز برایم آماده باشد.
- ای کاش می دانستم در سه ماهه سوم هم حالت تهوع و استفراغ به سراغم خواهد آمد و این حالات در سه ماهه اول تمام نمی شوند.
- ای کاش می دانستم که هیچ کس نباید در مورد نحوه زایمان من نظر بدهد و یا حداقل نظر کسی در این مورد نباید روی نظر من تاثیر بگذارد؛ چون این مسئله کاملا شخصی است و فقط من و پزشکم می توانیم در موردآن تصمیم بگیریم که کدام روش زایمان برای من و فرزندم بهتر و امن تر است.
- ای کاش می دانستم اینکه مادر و خواهرهایم زایمان طبیعی ساده ای داشته اند، دلیلی برای اینکه من هم می توانم یک زایمان طبیعی ساده داشته باشم، نمی شود. شرایط بدنی هر کسی با دیگران متفاوت است.
- ای کاش می دانستم بعد از زایمان هر چه بخورم باز هم احساس گرسنگی شدید می کنم. ای کاش خوراکی و غذاهای بیشتری با خودم به بیمارستان برده بود.
- ای کاش می دانستم درد و ورم بعد از زایمان گاهی از خود زایمان بیشتر است و اگر تا چهار یا پنج روز طول کشید، طبیعی است و کافی است از پزشکم بخواهم که داروی مسکن بیشتری برایم تجویز کند.
- ای کاش می دانستم که کمردرد مشکلی کاملا طبیعی و رایج میان زنان باردار است.
- ای کاش می دانستم زمانی که بعد از زایمان برای اولین بار می خواستم روی پاهایم بایستم، برایم بسیار دشوار خواهد بود، پاهایم به شدت می لرزند و احساس ضعف شدیدی خواهم داشت اما پرستار کنارم خواهد بود تا کمکم کند.
- ای کاش می دانستم که زایمان طبیعی بسیار دردناک خواهد بود اما اوج درد حدودی ک ساعت بیشتر نیست و زمانی که چهره نوزادم را ببینم، همه چیز را فراموش خواهم کرد.
- ای کاش می دانستم لحظه شکوفا شدن یک نوزاد از وجود من چقدر هیجان انگیز و زیبا خواهد بود.
- ای کاش می دانستم که تا چه حد می توانم یک نفر را دوست داشته باشم و نگران او شوم. ای کاش می دانستم این احساسات کاملا طبیعی هستندو شاید گریستن بعد از زایمان به دلیل همین احساسات وافر باشد.
- ای کاش می دانستم بهترین صحنه ای که در طول عمرم دیدم لحظه تولد فرزندم خواهدبود. پزشکم آینده ای مقابل من گذاشته بود تا من بتوانم لحظه تولدفرزندم را ببینم. این لحظه ای است که بیشتر مادران از دیدن آن محروم هستند، هیچ وقت نمی توانم این لحظه و لذت آن را فراموش کنم.
- ای کاش می دانستم زایمان و بارداری با وجودتمام مشکلات و سختی هایش، بسیار شیرین و لذتبخش است، اگر زودتر این واقعیت را می دانستم حتما زودتر بچه دار می شدم و الان بچه های بیشتری داشتم.
منبع:
برترین ها
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼