۱۵۱۷۴۹
۴ نظر
۱۶۷۴۳
۴ نظر
۱۶۷۴۳

مراحل زایمان سزارین، خاطرات یک مادر

مادری که مثل تمام مادران بیشتر از آنکه نگران سلامتی خود باشد نگران سلامتی نوزاد خود است.

مادری که مثل تمام مادران بیشتر از آنکه نگران سلامتی خود باشد نگران سلامتی نوزاد خود است، درد را به جان می خرد و مشتاقانه در انتظار دیدن فرزند خود است، فرزند پاکی که از وجود او خواهد بود.
آیا سزارین برای افراد ترسو است ؟
من احساس می کنم درد پس از سزارین یک حبس ابد است.
بسیاری از مردم فکر می کنند که سزارین برای آن دسته از زنان است که تحمل درد را ندارند ، اما این یک افسانه کامل است ، زیرا سزارین خود یک داستان دردناک است.
من نیز تصور می کردم که سزارین به معنی بریدن شکم و خارج کردن کودک است. در نتیجه یک روش ساده و بدون درد است اما تصورات من با تولد فرزند اولم تغییر کرده است.
از بسیاری از زنان اقوام می شنیدم که می گفتند بسیاری از دختران این روزها به این دلیل که نمی خواهند درد زایمان طبیعی را تحمل کنند ، سزارین را انتخاب می کنند. خوب ، نمی خواستم به عنوان یک فرد ترسو شناخته شوم.
در طول اولین بارداری ، دائماً به من پیشنهاد می شد که از لحاظ جسمی فعال باشم ، به اندازه کافی قدم بزنم و خوب بخورم زیرا این روش ها شانس زایمان طبیعی را افزایش می دهد و من تمام این کارها را انجام دادم !
به خوبی غذا خوردم ، گاهی اوقات زیر آفتاب سوزان بیش از یک کیلومتر راه رفتم ( آن موقع من یک زن کارگر بودم ) و به کارم ادامه دادم و خودم را فعال نگه داشتم.
وقتی در سه ماهه سوم تغییراتی در بدنم احساس کردم ، آن تغییرات را در گوگل جستجو کردم و متوجه شدم که آن تغییرات برای زایمان طبیعی لازم است. خیلی خوشحال شدم.
شادی من در یک شب ناپدید شد. سرم شروع کرد به درد کردن و همه چیز را از داروها گرفته تا روغن های گیاهی برای خوب شدن سردردم امتحان کردم.
پس از ۸ ساعت سردرد فهمیدم که فشار خونم بالا است. شوهرم بلافاصله مرا به بیمارستان برد و من حکایت قبل و بعد از زایمان را فهمیدم.
من درد زایمان را می خواستم
از ناحیه پایین بدن داروی القای زایمان استفاده کردند که این دارو باعث درد خفیفی در کمرم شد ، اما به فردی که با هم در یک بخش بودیم درد شدیدی داد که از شدت درد داد می زد . من به او خندیدم و فکر کردم : " چرا من دردم نمی گیرد ؟"
تنها بخشی از بدنم که درد می کرد ، سر من بود. شاید دارو با من دشمنی داشته باشد.
کودک این بانو پس از ۶ساعت درد کشیدن ، به دنیا آمد و همچنان به من می گفت که چه خوشبختم ، زیرا که قرار بود من عمل کنم. اما من هر بار به او نگاه می کردم زیرا نمی خواستم عمل کنم.
احساس کردم که شوهرم را ناامید کرده ام. او گفت من می خواستم تو طبیعی زایمان کنی ، اما اگر سزارین برای سلامتی تو ضروری باشد ، اجازه بده سزارین کنند.
وقتی به اتاق عمل برده شدم ، مانند جهنم ترسیدم
حس بریده شدن بسیار ترسناک بود. می خواستم هر شخص مهمی از زندگی ام را ببینم.
لحظه ی خنک شدن در خاطرات زایمان سزارین
آنها پس از خارج کردن کودک ، به من بخیه زدند و مرا به بخش فرستادند. به محض این که من از اتاق عمل خارج شدم احساس کردم که مرا روی تکه های یخ قرار داده اند.
من یخ زده بودم و به همه می گفتم تا مرا با پتو بپوشانند. به طور شگفت انگیز، من این لحظه سرد شدن را در طول زایمان دوم خود احساس نکرده ام.
احساس وابستگی و ضعف می کردم
برای اولین بار در زندگی ، زمانی که نمی توانستم نیمه پایین بدنم را حتی یک میلی متر حرکت دهم ، درد و رنج یک فرد معلول را احساس کردم. به من گفتند که اثر بیهوشی به زودی از بین می رود و به حالت طبیعی بر می گردم.
از من خواسته شد که تا ۲۴ ساعت آینده حرکت نکنم. من به مدت ۲۴ ساعت در رختخوابم دراز کشیدم ، بدون اینکه به طرفین برگردم. دردناک و خسته کننده بود.
نمی توانستم کودکم را در آغوش بگیرم و به دوستان و بستگان خود که کودکشان را به راحتی در آغوش می گرفتند و به او عشق می ورزند حسادت می کردم.
گلوی من خشک شده بود اما به مدت ۲۴ ساعت اجازه نداشتم حتی یک قطره آب بنوشم. آب دهانم را فرو می بردم تا گلویم را خیس کنم و بدون هیچ شکایتی همه چیز را تحمل کردم. پس از آن ۲۴ ساعت ، شوهرم کمک کرد تا حرکات کوچکی را انجام دهم و برای اولین بار کودکم را لمس کردم. من برای انجام کارهای کوچکم نیاز به کمک داشتم و این از داخل مرا شکست داد.
گفتم "لطفا این لوله ها را بردارید"
پس از زایمان ، من فقط یک چیز را می دانستم. این درد بیشتر و بیشتر می شد. لوله ها از اینجا و آنجا به بدنم چسبیده بودند. هنگامی که دارو را از طریق کانولا تزریق می کردند ، درد آمپول باعث شد که من مادر و مادربزرگانم را به یاد بیاورم.
تبریک طعنه آمیز درد روحی می داد
حتی پس از آمدن به خانه ، درد پهلوی مرا ول نمی کرد و یا باید بگویم کپلم را و همیشه همراه من بود.
احساس سفتی و درد در کمرم می کردم و درد مداوم کمرم باعث شده بود شب ها بی خواب و روزها خسته باشم. در کنار این ها حرف های مردم یک درد اضافی بود.
من برای جامعه به شخصی تبدیل شده بودم که قادر به تحمل درد زایمان نبود. هیچ کس جرأت نمی کرد که در مقابل من چیزی بگوید ، اما می دانستم که آنها به من مانند یک مجرم نگاه می کنند.
آنها می خواستند که من بپذیرم که این اشتباه من بود که نتوانستم به طور طبیعی زایمان کنم.
دوش گرفتن خوب تبدیل به یک رویا شده بود
پس از یک استقبال بد ، برای تسکین بدن و روح خود به شدت نیاز داشتم تا دوش بگیرم ، اما نمی توانستم این کار را انجام دهم چون به من گفته شده بود که پانسمان را خیس نکنم. یک ماه طول کشید تا رویای من تحقق یابد و یک دوش خوب بگیرم.
قبلاَ زیاد در آب بودم اما پس از عمل ، به همه چیز از جمله آب حساس شدم. اگر حتی پنج دقیقه مثلاَ برای شستن دستها در آب باشم ، پشتم درد می کند.
سزارین واقعا زندگی من را تغییر داده است. سزارین فعالیت ها ، سلیقه ها ، طاقت ، تحمل و بسیاری چیزهای دیگر را تغییر داد.
بخیه ها برای خوب کردن هستند و یا افزایش درد
اگرچه جای بخیه سزارین به طور کامل از بین نرفته است ، اما من آن را مانند یک نشان برای شجاعت در نظر می گیرم. آنها هر زمان که سعی می کردم بنشینم ، بایستم ، پیاده روی کنم ، بخندم ، خم بشم و تقریباً در هر فعالیتی ، حضورشان را به من یادآوری می کردند.
من شوهرم را از گفتن هر جوکی ممنوع کرده بودم ، زیرا خنده می توانست روی بخیه های من تاثیر بگذارد.
یک حرکت اشتباه می توانست ناحیه بخیه شده را آلوده کرده و چرک بیرون بزند. وقتی که بخیه ها داشت خوب می شد ، خارش داشت و من مجبور بودم احساس خارش و سوزش را تحمل کنم.
من می خواستم بخارونم ، اما زمانی که انگشتانم آن محل را لمس می کرد ، بخیه ها صدمه می دید. کشیدن بخیه ها خیلی بد نبود ، به نظر می رسید که مورچه نیش می زند.
درد کدام بیشتر است سزارین یا زایمان طبیعی ؟
در حال حاضر اگر با تجربه شخصی خودم درد زایمان طبیعی و سزارین را با هم مقایسه کنم ، احساس می کنم که درد زایمان طبیعی مانند یک حکم اعدام است ، اما زایمان بدون درد (اپیدورال) ، هیچ دردی ندارد و درد پس از سزارین یک حبس ابد است که هیچ راهی برای بهبودی وجود ندارد. مدت زمان درمان پس از سزارین دردناک و شرم آور است.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

نظر کاربران

  • الی جونی
    درباره مراحل زایمان سزارین، خاطرات یک مادر

    حالا من کاری ندارم. یجوری راجب سزارین حرف زده شد که انگار چیهههههههههه. ای بابا

  • خانم احمدی
    درباره مراحل زایمان سزارین، خاطرات یک مادر

    واقعیتو گفت

  • حدیث
    درباره مراحل زایمان سزارین، خاطرات یک مادر

    اصلا هم برا من اینجوری نبود خخخخخخیلی راحت ولی الان بعد از هشت سال بازم باردارم بیست اردیبهشت یعنی پس فردا بازم سزارین میشم خدا کمک کنه اینم راحت باشه

  • س.ب
    درباره مراحل زایمان سزارین، خاطرات یک مادر

    چقدر بزرگنمایی دروغین!اگه خودم سزارین نکرده بودم باور میکردم...اصلا ازین خبرا نیس

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.