۵شخصیت زن به یادماندنی فیلمهای تیم برتون
با وجود مضامین نه چندان لطیف عشق نافرجام، انتقام و مرگ، برتون باز هم میتواند احساسات، لطافت و عشق را در شخصیتهای زن خود، حتی شرورهایشان، به نمایش بگذارد.
به نقل از دیجی کالا: سبک بصری تیم برتون تنها جنبهی منحصر به فرد ساختههای او نیست، شخصیتهای او انگیزههای عاطفی عمیقی دارند که همیشه به سبک گوتیک فیلمهای او گرما میبخشد. با وجود مضامین نه چندان لطیف عشق نافرجام، انتقام و مرگ، برتون باز هم میتواند احساسات، لطافت و عشق را در شخصیتهای زن خود، حتی شرورهایشان، به نمایش بگذارد.
کت وومن، «بتمن بازگشت»
دو فیلم اول بتمن ساختهی تیم برتون به دلیل ترکیب سبک بصری کتابهای مصور بتمن و سبک گوتیک برتون به یادماندنی شدند. قبل از نسخههای ساختهی کریستوفر نولان از این فیلم ابرقهرمانی که بیشتر منطبق بر واقعیت بودند، تصویر عجیب و غریب و در عین حال پیچیدهی کت وومنِ برتون، با بازی میشل فایفر در فیلم بازگشت بتمن، واقعا تاثیرگذار بود است.
در این فیلم شخصیت لطیف و خجالتی سالینا کایل در کنار کت وومن با لباسی فرانکنشتاینی، که خودش بعد از نجات پیدا کردن توسط گربههای محبوبش آن را سرهم کرده است، قرار گرفته. شخصیت به دقت طراحی شدهی او با وجود اینکه همدردی مخاطب را برمیانگیزد، جنبهی خطرناک او را هم نشان میدهد که همین تناقض نماد شخصیتهای زن منحصر به فرد برتون است.
لیدیا دیتز، «بیتل جویس»
«بیتل جویس» فیلمی در ژانر ترسناک فانتزی است که اواخر دهه ۸۰ ساخته شده است. این فیلم تخیل خانوادهها را با بیتل جویس، شرور دوستداشتنی با بازی مایکل کیتون، ارواح ساده لوح، جینا دیویس و الک بالدوین و هنرمند مدرن، کاترین اوهارا تسخیر کرد. با این حال، این لیدیا با بازی وینونا رایدر بود که به عنوان نوجوانی در ظاهر خشن و گوتیک ولی با قلبی مهربان در یاد همه زنده ماند.
چارلز دیتس، پدر لیدیا، مردی بسیار ثروتمند است که از طریق خرید و فروش املاک در نیویورک به این ثروت رسیده و همسرش دلیا، هنرمندی پرادعا است. لیدیا اما برخلاف والدین پرافادهاش، ساده و دوستداشتنی است و دربارهی جنبههای تاریک زندگی و مرگ بسیار کنجکاو است.
لیدیا که حالا در خانهای زندگی میکند که صاحبانش تازه از دنیا رفتهاند، خیلی زود با ارواح ترسناک و بانمک صاحبان قبلی خانه ارتباط برقرار میکند و تصمیم میگیرد هر کاری از دستش برمیآید برای محافظت از آنها در برابر خانوادهی متجاوزش انجام دهد. شخصیت مالیخولیایی و دراماتیک او در کنار سن کمش باعث میشود به خوبی با ارواح و اتفاقات فراطبیعی که در اطرافش در جریان است کنار بیاید. او هنگام تلاش برای کمک به خانوادهی میتلند، شخصیت خشنش نرم و آرام می شود. حتی در نهایت پوشیدن لباسهای سر تا پا مشکی را کنار میگذارد و در نهایت در خانهی مردگان احساس عادی بودن میکند.
ملکه سرخ، «آلیس در سرزمین عجایب»
اقتباس تیم برتون از «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» نوشتهی لوئیس کارول، اثری رنگارنگ و منحصربهفرد از این داستان کلاسیک ایجاد کرده است. یکی از شخصیتهای اصلی زن این فیلم که دقیقا از انیمیشن کلاسیک دیزنی «آلیس در سرزمین عجایب» تأثیر گرفته است و توسط برتون تکامل یافته، ملکه سرخ است.
ملکه سرخ با بازی هلنا بونهام کارتر بزرگ، ایدهآلترین شکل تجسم کودکی لوس در بدنی بزرگسال است، حتی اگر سرش دو برابر اندازهای است که باید باشد! این جزئیات کوچک (یا شاید بزرگ!) باعث شد که شخصیت خودخواه و مغرور ملکه سرخ حتی قبل از اینکه فریاد بزند: «سرش را بزنید» برای مخاطب آَکار شود.
سالی، «کابوس قبل از کریسمس»
داستان و تخیلات تیم برتون توسط کارگردان، هنری سلیک در فیلم کابوس قبل از کریسمس زنده شد. این انیمیشن که با استفاده از تکنیک استاپ موشن ساخته شده است، ترکیبی از حال و هوای کریسمس و هالووین است و تماشای آن برای بسیاری، به سنتی سالانه تبدیل شده است. موسیقی و سبک منحصر به فرد این انیمیشن پس زمینهای عالی و تاثیرگذار به داستان جک و سالی دوست داشتنی، با صداپیشگی کریس ساراندون و کاترین اوهارا اضافه میکند.
سالی صدای شیرینِ عقل در اوج بحران هویت جک است. عشق یک طرفهی او به جک مانع از آن نمیشود که به دنبال او باشد حتی زمانی که او در تلاش برای تبدیل شدن به بابا نوئل به سمت جنوب میرود. ماهیت قوی و باپشتکار سالی، او را نه تنها به شخصیتی بیادماندنی بلکه در نهایت به یک قهرمان تبدیل کرده است.
سالت وروکا، «چارلی و کارخانه شکلات سازی»
در دیگر اقتباس ساختهی تیم برتون از داستان محبوب ویلی ونکا و کارخانه شکلاتسازی، او با کنار هم قرار دادن موسیقیهای رنگارنگ و شاد با کودکان وحشتناک و اتفاقات کابوسواری که در کارخانه روی میدهد، توانسته اثری بیاد ماندنی خلق کند.سالت وروکا با بازی جولیا وینتر، را شاید بتوان لوسترین و وحشتناکترین کودکان دانست که برتون در به تصویر کشیدن آن بسیار خوب عمل کرده است.
دقیقا مانند داستان کلاسیک اصلی، در اقتباس خلاقانهی برتون هم سالت با آن لبخند گوش تا گوش و گستاخیاش تقریباً اصلیترین شرور داستان است. وقتی او برای گرفتن یکی از سنجابهای آموزشدیده ویلی ونکا از روی دروازه میپرد بلاخره به سزای اعمالش میرسد.
بیشتر بخوانید: استاندارد دوگانه درباره زنان و مردان در فیلم و سریالها
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼