اگر دچار عشق یکطرفه هستید این فیلمها را ببینید!
چیزی که باعث می شود به سمت فیلم های عاشقانه کشیده شویم چیست؟ شاید توانایی این فیلم ها در تسکین دادن دل های پردردمان پس از جدایی باشد یا شاید به این خاطر باشد که این فیلم ها فرصتی کوتاه در اختیارمان قرار می دهند تا وارد دنیایی شویم که شخصیت های اصلی و محبوب داستان پایان خوشی را تجربه می کنند.
به نقل از روزیاتو: چیزی که باعث می شود به سمت فیلم های عاشقانه کشیده شویم چیست؟ شاید توانایی این فیلم ها در تسکین دادن دل های پردردمان پس از جدایی باشد یا شاید به این خاطر باشد که این فیلم ها فرصتی کوتاه در اختیارمان قرار می دهند تا وارد دنیایی شویم که شخصیت های اصلی و محبوب داستان پایان خوشی را تجربه می کنند. شوربختانه، وقتی روی پرده نمایش به تصویر کشیده می شود، عشق همیشه پرآشوب و واقع گرایانه نیست و گاهی اوقات مخاطب به دنبال یک تصویر واقعی تر از عشق است. این جاست که فیلم هایی در مورد عشق های یکطرفه وارد میدان می شوند. ارتباطات از دست رفته، عشق های یکطرفه و دوران عشقی کوتاه که نمی توانند در طول زمان اعتبار خود را حفظ کنند، واقعیات ناخوشایندی بسیاری از عشق های زندگی ماست.
۵۰۰ Days of Summer
در همان شروع داستان، ۵۰۰ Days of Summer به سرعت فاش می کند که در حال تماشای یک فیلم عاشقانه نیستید. البته که این موضوع یک هشدار واضح است اما هشداری است که مخاطب خیلی زود فراموشش می کند، تصمیمی که در پایان این فیلم ۹۵ دقیقه ای از آن پشیمانی خواهد شد. این فیلم کمدی رمانتیک عجیب از مارک وب، کلیشه های کلاسیک ژانر خود را کنار زده و به جای آن به مخاطب درس هایی دردناک در مورد عشق می آموزد. در این فیلم با شخصیت تام (جوزف گوردون لویت) آشنا می شویم، یک نویسنده کارت های تبریک که دختری که مدتی با او رابطه داشته به نام سامر (زویی دشنل) او را ترک کرده است.
مخاطبان تام را در درماندگی و ناامیدی کامل پس از شکست عشقی می بینند، و بعد از آن به گذشته باز می گردیم و رابطه این دو از ابتدا به تصویر کشیده می شود. از آن به بعد، سخت است که در لحظات باشکوهی که در رابطه این دو رخ می دهد سرمایه گذاری نکنیم. شوربختانه- اگر چه فیلم با پیامی هشدار دهنده همراه است- نتایج هولناک رابطه نصفه نیمه تام و سامر یک ضربه مشت مستقیم و سهمگین به قلب های عاشق است. البته بسیاری از مخاطبان و خود تام، سامر را شخصیت منفی این فیلم ساخته شده در سال ۲۰۰۹ می بینند و همین موضوع باعث می شود که دلشکستگی آن ها به سادگی از بین نرود.نفرت طرفداران سریال از شخصیت سامر چنان شدید بود که گوردون لویت در سال ۲۰۱۸ مجبور شد در توییتر و در پاسخ به یکی از کاربران بنویسد: «یک بار دیگر تماشایش کن. بیشتر تقصیر تام بود. او فرافکنی می کند. گوش نمی دهد. او خودخواه است».
Her
وقتی داستان فیلم Her ساخته اسپایک جونز را خلاصه کنیم برایتان خنده دار خواهد بود. اما غیرممکن است که مسحور این داستان عاشقانه علمی تخیلی و غیرمتداول نشد. در آینده ای نه چندان دور، شخصیت تئودور (واکین فینیکس) را می بینیم، مردی تنها و تازه طلاق گرفته که برای شرکتی کار می کند که در زمینه نوشتن نامه های شخصی سازی شده و گاه رمانتیک برای افراد فعالیت می کند. یک روز، تئودور یک نسخه روزآمد از سیستم عاملی را می خرد که دارای یک دستیار مجازی مجهز به هوش مصنوعی است به نام سامانتا (که صداپیشگی آن را اسکارلت جوهانسون بر عهده دارد).
تئودور گفتگوهای طولانی با سامانتا دارد و در نهایت این دو با هم «قرار عاشقانه» می گذارند. چیزی که شخصیت اصلی داستان از درک آن عاجز است، این است که او عاشق سیستمی شده که بر اساس الگوریتمی به احساسات او پاسخ می دهد و طبیعتاً اتفاقات آن طوری که وی دوست دارد رخ نمی دهند. فیلم Her در هنگام انتشارش بسیار خبرساز شد و در بخش بهترین سناریو اورجینال نیز نامزد کسب جایزه اسکار شد.
La La Land
همان طور که ۵۰۰ Days of Summer به مفهوم انتظارات یک شخص در برابر واقعیت در روابط عاشقانه می پردازد، La La Land نیز به تفاوت بین رویاهای شغلی یک نفر و واقعیت متفاوت موفقیت می پردازد. در این موزیکال ساخته شده توسط دیمین چیزل، مخاطبان با شخصیت مایا (اما استون) به عنوان بازیگری آینده دار که به عنوان باریستا برای بازیگران طراز اول کار می کند و سباستین به عنوان یک موزیسین جاز که با نواختن پیانو در کافه ها امرار معاش می کند آشنا می شوند.
وقتی این دو با هم آشن می شوند، میل و تلاششان برای رسیدن به موفقیت باعث می شود که عشقی بین این دو شکل گیرد اما زندگی واقعی بسیار متفاوت از داستان عاشقانه بی نقص و سست کننده ای است که روی پرده سینما می بینند.برای هر طرفدار عصر طلایی هالیوود، La La Land یک انفجار زیبا و رنگارنگ از جلوه های بصری در ترکیب با سکانس های موسیقایی و رقص بی نظیر است، به سبکی که شبیه برداشتی مدرن از موسیقی های نمادین و موفق فرد آستایر و جینجر راجرز است. مخاطب به راحتی در این جذابیت مسحور کننده غرق می شود .
Casablanca
به عنوان انتخاب واضحی که نامش در هنگام صحبت در مورد فیلم هایی با موضوع عشق یکطرفه و نافرجام به میان می آید، فیلم Casablanca ساخته سال ۱۹۴۲ هنوز هم یکی از بهترین و پرارجاع ترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینماست. این درام بی نقص در رتبه دوم ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ هالیوود از دیدگاه موسسه فیلم آمریکا قرار دارد و سه جایزه اسکار در بخش های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین سناریو به دست آورد که باعث می شود Casablanca یک فیلم افسانه ای باشد. هامفری بوگارت و اینگرید برگمن در این فیلم نقش ریک بلین و ایلسا لوند را بازی می کنند، دو عاشق سابق که در جریان جنگ جهانی دوم و در کازابلانکا، مراکش بار دیگر با هم روبرو می شوند.
ریک مالک یک کلوب شبانه در شهر است و آنجاست که ایلسا و همسرش ویکتور لاژلو را می بیند که رهبر مقاومت چک و فراری است. از آن به بعد، نظاره گر پشیمانی دو شخصیت اصلی از کارها و تصمیمات گذشته شان هستیم که باعث جدایی شان شده است، در شرایطی که ریک ناگهان مجبور می شود بین انتخاب زنی که دوست دارد و کمک به فرار او با شوهر کنونی اش یکی را برگزیند. Casablanca فیلمی احساسی و پر از حال و هوای عاشقانه است، مملو از جلوه های نوری و سایه هایی که به درگیری ها و تنش های عاشقانه دو شخصیت اصلی اشاره می کند.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلمهای عاشقانه در طول تاریخ که باید دید!
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼