مالکوم میات در هدنسفورد به عنوان مردی که همیشه میخندد و شوخی میکند، شهرت یافت. اما اکنون مشخص شده است که این راننده بازنشسته کامیون ماه گذشته در سن ۷۲ سالگی پس از غش کردن در ایستگاه راهآهن هدنسفورد، به طور غیرمنتظرهای درگذشته است.
مالکوم، هوادار متعصب استون ویلا، که زمانی داور درجه یکی بود، در سال ۲۰۰۴ دچار سکته مغزی شد که زندگیاش را کاملاً تغییر داد. او آنقدر بیمار بود که مراسم تدفین برایش تدارک دیده شد، اما پس از ۱۹ هفته بستری در بیمارستان، برای بهبودی مبارزه کرد.
با این حال، مالکوم دیگر مثل قبل نشد. او معلول شده بود و تقریباً هیچ استفادهای از بازوی چپش نمیکرد و پای چپش بسیار ضعیف بود که راه رفتن را برایش دشوار میکرد. این بیماری همچنین به دلیل کاهش جریان خون به مغز، باعث زوال عقل عروقی شد، اما پیامد رفتاری غیرمنتظرهای داشت؛ مالکوم دیگر نمیتوانست احساس غم کند.
همسرش کت، ۷۱ ساله، گفت: «او به هر حال اهل معاشرت بود، اما بعد از سکته مغزی اوضاع تغییر کرد.» «او فقط میخواست همه را بخنداند. اگر شما را میخنداند، کارش را انجام داده بود. او فقط برای شما جوک تعریف میکرد و گاهی اوقات به دلیل زوال عقل فراموش میکرد که قبلاً آنها را برای شما تعریف کرده است. او دیگر هرگز غمگین نبود. اما همه او را دوست داشتند. همه در سوپرمارکت و گروههای سکته مغزی. همه او را به عنوان آقای شاد میشناختند.»
شرایط منحصر به فرد مالکوم جنبهی منفی هم داشت. به دلیل شخصیت شاد و بیوقفهاش، مراسم خاکسپاری به طور خاص بسیار پرتنش میشد. او همچنین در برخی از تمایلاتش کودکانهتر شده بود.
کت گفت: «سال گذشته سالگرد ازدواجمان بود و از او پرسیدم که میخواهد چه کار کند. او گفت: «میخواهم میکی موس را ببینم». بنابراین ما این کار را کردیم. به آمریکا پرواز کردیم و به دیزنیلند رفتیم و او عاشق آنجا شد.
«او بچهگانهتر شده بود. عاشق چیزهایی مثل خرسهای عروسکیاش بود. اما خب، او همینطوری بود.»
این زوج برای گذراندن یک روز تعطیل به بیرمنگام میرفتند. اما در حالی که منتظر قطار خود در ایستگاه راهآهن هدنسفورد بودند، مالکوم ناگهان از حال رفت.
کت گفت: «داشتم بلیتها را میگرفتم که یک نفر به سمتم دوید و گفت شوهرت از حال رفته. همین. امدادگران خیلی تلاش کردند تا او را درمان کنند. قلبش دیگر توان نداشت.»
او اضافه کرد: «بدون او خیلی عجیب است. خیلی ساکت. اما وقتی مرد خیلی خوشحال بود. قرار بود روز بعد به لگولند برویم و او هیجانزده بود. او تا آخر خوشحال بود.»
از مالکوم، کت، دخترش بورلی و سه نوه به نامهای آرون نه ساله، دومینیک هفت ساله و اوون چهارده ماهه به یادگار ماندهاند.