۲۵۰۸۷۷

این زن باردار جوان می‌خواهد نام دخترش را ایران بگذارد

این زن باردار جوان می‌خواهد نام دخترش را ایران بگذارد

در همین شرایط غیرعادی و پراضطراب زوج‌هایی هستند که برای به‌دنیاآمدن فرزندشان انتظار می‌کشند. زوج‌هایی که تا همین دوازده روز پیش لحظات‌شان را با شور و هیجان و شادی می‌گذراندند و به لحظه‌ی منحصربه‌فرد تولد فرزندشان فکر می‌کردند ولی این روزها نگران صداهای انفجار و خطرات ویرانی بودند. صداهای ترسناک و شرایط بغرنجی که برای هیچکس خوشایند نبود و برای زنان باردار خطرناک بود.

دوازده روز در جنگ و التهاب گذشت. روزهایی که بخصوص در تهران هر ساعتش با صدای انفجار و ضدهوایی می‌گذشت و در مناطق زیادی ویرانه‌هایی را به جا گذاشت. این صداهای بلند و گوش‌خراش و این ویرانه‌ها زندگی همه را مختل می‌کنند اما واقعیت این است که زندگی در جنگ و موشک‌باران هم ادامه دارد. در همین شرایط غیرعادی و پراضطراب زوج‌هایی هستند که برای به‌دنیاآمدن فرزندشان انتظار می‌کشند. زوج‌هایی که تا همین یازده روز پیش لحظات‌شان را با شور و هیجان و شادی می‌گذراندند و به لحظه‌ی منحصربه‌فرد تولد فرزندشان فکر می‌کردند ولی حالا باید نگران صداهای انفجار و خطرات ویرانی باشند. صداهای ترسناک و شرایط بغرنجی که برای هیچکس خوشایند نیست و برای زنان باردار خطرناک است.

نیلوفر حامدی، روزنامه‌نگار باسابقه روزنامه شرق در این روزنامه گزارشی درباره زوجی به نام فریبا و سعید نوشته است که منتظر تولد فرزندشان هستند. فریبا در هفته سی‌وپنجم بارداری بوده که حمله‌های اسرائیل شروع شده: «ترسیدیم؟ بدون‌ تردید. لحظه اول که همسرم سعید فشار خونم را گرفت، اصلا اوضاع خوب نبود. خیلی سریع با پزشکم تماس گرفتم. توصیه‌های ابتدایی‌اش را انجام دادیم و قرار شد اگر حالم بهتر نشد، به بیمارستان برویم. اما نیرویی در وجودم بود که می‌گفت باید بهتر شوی. الان وقتش نیست. دوست نداشتم فرزندم هنوز به دنیا نیامده، در وجود من احساس ناامنی کند. نمی‌دانم، من از او انرژی می‌گرفتم یا او از من؛ اما هرچه بود، بعد از حدود دو ساعت بهتر شدم.»

تصمیم فریبا و سعید، با وجود تمام نگرانی‌هایی که خانواده برایشان داشته‌اند، این بوده که تهران را ترک نکنند: «همه گفتند بهتر است از تهران برویم، اما راستش من فکر کردم همین‌جا احساس امنیت بیشتری می‌کنم. ماندن در خانه خودمان برایم بهترین اتفاق بود. هرچند شب‌ها سروصداهایی هست که روی خواب من تأثیر می‌گذارد. نمی‌شود گفت اضطراب ندارم، اما در نهایت در خانه خودمان حال‌مان بهتر است. دوست دارم دخترم هم که دنیا آمد، در اتاق خودش، در خانه خودش و در شهر خودش باشد.»

unnamed (4)

فریبا داستان جالبی درباره سیر انتخاب نام برای دخترش دارد: «به نظرم بیشتر آدم‌ها در طول زندگی به اسم فرزند آینده خود فکر می‌کنند. حتی آنهایی که نمی‌خواهند ازدواج کنند و بچه‌دار شوند هم گاهی در خیال خود نامی برای فرزندشان متصور می‌شوند. برای من که همیشه آرزو داشتم مادر شوم، تقریبا از جوانی این تصور وجود داشت. همیشه در رؤیاهایم کودکم یک دختر بود و برای همین هم اسامی همیشه دخترانه بودند. همسرم دوست داشت نام دخترمان را «آفاق» بگذاریم و انتخاب من «شهزاد» بود. تا اینکه این جنگ شروع شد. دو روز اول در بهت و شوک گذشت. سومین شب را با صدای استاد محمد نوری به خواب رفتم که می‌خواند: ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها، چه خطرها کرده‌ایم... . صبح که بیدار شدم به همسرم گفتم: نظرت چیه اسم دخترمون رو بذاریم ایران؟ چیزی نگفت. فقط آرام اشک ریخت.»

لینک هدیه

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

هم اکنون دیگران می خوانند