رامبد جوان هنرمند جسوری است. نه امروز که از همان سالهای جوانی و گامهای اولیهاش برای ورود به دنیای هنر چنان جسارت و بلندپروازیای در شکستن قالبهای اتوکشیده بازیگری در مقابل دوربین داشت که خیلی زود بهواسطه همین بیشفعالیاش به چشم آمد و در نگاه مخاطبان تلویزیون هویتی منطبق با «فرید جنگل برد» پیدا کرد! او از همان سالها آراموقرار نداشت و اصلا دلش نمیخواست مشقهای موفق دیگران را بازنویسی کند و همین ویژگی هم جایگاه متمایزی در تمام این سالها به او و تجربیاتش بخشیده است. بازیگر، کارگردان و برنامهسازی که دورخیز های منتهی به شکست و تیرهای به هدف ننشسته هم در کارنامهاش کم ندارد اما بهتر از همه منتقدانش گویی شکستهایش را میشناسد به پشتوانه همانها سکویی برای یک پرش و پرتاب بعدی فراهم میآورد.
رامبد جوان، یک دهه بعد از مقطع طراحی و اجرای پروژه بزرگ «خندوانه» که در آغاز هیچکس از سرانجامش مطمئن نبود اما خیلی زود تبدیل به موفقترین برند سرگرمی تلویزیون در سالهای پس از انقلاب شد، حالا دست به یک ریسک بزرگتر زده و اینبار بدون پشتوانه مالی و تضمین پخش صداوسیما، در مختصات شبکه نمایش خانگی، پروژه «کارناوال» را به مرحله تولید و پخش رسانده است. مسابقهای خوش زرق و برق که قرار است پایان هر هفته از پلتفرم فیلمنت پخش شود و پخش اولین قسمت آن حکایت از تولد یک ایده جسورانه دیگر از رامبد جوان داشت.
کارناوال را در فیلم نت تماشا کنید
آنچه تا به اینجا درباره «کارناوال» میدانیم، چیست؟
رامبد جوان در همان قسمت صفر برنامه، اعلام کرده که جرقه اصلی و ایده اولیه طراحی این برنامه متعلق به امیرحسین قیاسی بوده که خودش پیشتر در «خندوانه» زمینهساز کشف استعداد ویژه او در زمینه استندآپ کمدی شده بود. ایده قیاسی ناظر به رقابت هنرمندان در زمینه ارتباط با مخاطب و مواجهه بیواسطه آنها با آرای مخاطبان بوده است و همین ایده ساده حالا تبدیل به رقابتی تماشایی شده است که پیشتر نمونهاش را شاهد نبودیم. «کارناوال» مطابق بیانیهای که در ابتدای راه و در قالب یک قطعه موسیقایی ارائه شد، بنای خود را روی سه ضلع «هنرمند»، «اثر» و «مخاطب» استوار کرده و با حذف حلقههای واسطی همچون «داور» و یا «منتقد» فضایی برای شکلگیری یک گفتگوی بیواسطه فراهم آورده است. اگر در قسمت صفر، ابهاماتی درباره سازوکار اجرایی شدن این ایده وجود داشت، حالا با پخش دو بخش مرتبط با قسمت اول، بهصورت شفافتر میتوان درباره این تجربه صحبت کرد. امیرمهدی ژوله و علی اوجی از میان ۱۲ هنرمند حاضر در فصل اول این برنامه، آغازگر این رقابت بودند و در دو فضای کاملا متفاوت، آثار خود را روی صحنه بردند. تماشاییتر از اجرای این دو اما مربوط به بخش دوم بود که مخاطبان حاضر در استودیو فرصت دیالوگ و گفتگوی صریح درباره «پسند» خود را پیدا کردند و این دقیقا همان وجه تمایزی است که در بلندمدت میتوان تضمینکننده ماندگاری برند «کارناوال» شود.
چرا «کارناوال» یک فرصت استثنایی است و باید نفس تولدش را به فال نیک گرفت؟
این سوال محصول هیجان ناشی از مواجهه با یک برنامه تازه و متفاوت در شبکه نمایش خانگی نیست بلکه تلاشی برای توجه دادن به یکی از وجوه مهم ماهیتی و کارکردی این تجربه تازه رامبد جوان است. یکی از گزارههای غلط اما بهشدت متداول در فضای گفتگوهای فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی در دهههای اخیر «قضاوت نکنید» است. گزارهای که ظاهری فریبنده دارد و بههمین دلیل هم بازار پررونقی پیدا کرده است. رامبد جوان و اتاق فکر «کارناوال» در رویکردی هوشمندانه و متکیبر یک وقتشناسی، بدون شعار و ارجاع مستقیم، فرصتی برای ابطال این گزاره، لااقل در فضای فرهنگ و هنر فراهم آوردهاند.
۵۰۰ مخاطب حاضر در استودیو، نه فقط از «قضاوت» درباره آنچه پیش روی خود دیدهاند، منع نمیشوند که اساسا شأن حضورشان در این میزانسن، طرح بدون لکنت موضع و قضاوت خود است؛ بله، به همان اندازه که فراهم آوردن این فرصت یک ریسک است، قرار گرفتن در این موقعیت هم ریسک است. سالهاست که از فقدان «فرهنگ گفتگو» در سطوح مختلف گفته و نوشتهایم و اگر «کارناوال» بتواند در رفع این فقدان گامی رو به جلو بردارد، قطعا مأموریت سترگی را به سرانجام رسانده است؛ اما چگونه؟ مخاطب «کارناوال» با تماشای بیواسطه صحبتهای افراد حاضر در استودیو، احتمالا میتواند رگههایی از استدلالهای ذهنی خود برای قبول یا رد یک اثر هنری را پیدا کند و در مقابل شاهد بهچالش کشیده شدن نظرگاه خود از سوی دیگران و یا هنرمند خالق اثر، باشد. ذهنهایی که در این فرآیند ورزیده میشوند، بهخوبی درک خواهند کرد که آنچه مذموم است، نه «قضاوت» که «قضاوت بدون آگاهی» است؛ همان سبک قضاوتی که سالهاست بهواسطه فراگیری شبکههای اجتماعی و در سیطره فضای مجازی همه به آن خو کردهایم و همچون غدهای سرطانی، شئون مختلف زندگی روزمرهمان را هم بهخود مبتلا کرده است. «کارناوال» دعوتی است برای گفتگو، برای دیدن و شنیدن، برای رسیدن به شناخت، برای تماشای یک پدیده از نظرگاههای مختلف و بعد مسلح شدن به «آگاهی»؛ حالا دیگر نه فقط منعی نیست، که باید به صراحت گفت: «لطفا قضاوت کنید!»
محمد صابری