دلیل وجود مهریه در اسلام، میدانید چیست؟
فلسفه اصلی مهریه در اسلام چیست؟مقدار آن بر چه اساسی تعیین می شود؟
پرسش: فلسفه اصلی مهریه در اسلام چیست؟مقدار آن بر چه اساسی تعیین می شود؟
پاسخ: فلسفه تعیین مهر:
فلسفه تعیین مهر از نگاه اسلام، تنها جنبه مادى و اقتصادى ندارد بلکه بسیارى از ابعاد معنوى و تربیتى لطیف که حاکى از پیوند محبت و عشق و بقا و تکامل بوده نیز منظور شده است.
براى این که هویت معنوى- نه اقتصادى- مهر روشن گردد لازم است برخى دستورات آسمانى که درباره تعیین صداق و تبیین کابین و مهر در احادیث آمده است مورد دقت قرار گیرد. براى نمونه اولین کابینى که براى مبدأ نسل کنونى بشر یعنى نکاح آدم وحوا (ع) معین شد آموزش احکام بود، چنان که بر اساس حدیثى که زراره از امام صادق (ع) نقل مى کند: خداوند به حضرت آدم فرمود: «رضاى من آن است که معارف دین مرا به او بیاموزى، آدم گفت: قبول کردم». همچنین گاهى رسول اکرم (ص) که صداق برخى اصحاب را تعلیم سوره اى از قرآن قرار مى داد.
به هر حال فلسفه مهریه را در امور ذیل خلاصه مى توان کرد:(5)
۱. مهریه تجلى فطرت و طبیعت است: هدیه دادن به محبوب به عنوان اظهار محبت و نشان دادن علاقه، امرى فطرى و طبیعى است که معمولا از سوى کسى که پیش قدم مى شود و طالب و یا خواستگار است ارایه مى گردد. این امر حتى در میان بسیارى از موجودات رایج است. مثلا مسأله اى که به تازگى کشف شده این است که زاغچه نو پس از بازدید آشیانه هاى مورد نظر به اتفاق همسر آینده اش به او یک حشره هدیه مى کند.
2. مهریه قانون عشق و
جذب است: مرد از نظر آفرینش مظهر طلب، عشق و تقاضا است و زن مظهر محبوبیت و معشوقیت مى باشد. مهریه از جانب مرد یک اظهار عشق و محبت فوق العاده براى زن مى باشد که حتى بالاتر از بخشش و هدیه هاى معمولى است.
3. مهریه پاداش و نشانه حیا و عزت زن است. مهر با حیا، عفت و عزت زن یک ریشه دارد. زن از لحاظ آفرینش نسبت به شهوت ها مقاوم تر است این ویژگى همواره به زن فرصت داده که دنبال مرد نرود و خود را رایگان در اختیار او قرار ندهد.
۴. مهریه باعث بقاى خانواده و مانع از فروپاشى آن است. برخى مردان هوس باز گاه بدون هیچ دلیلى همسر را ترک و زن دیگرى را که جوان تر و با نشاط تر است انتخاب مى کند. مهریه مانع عمده اى در مقابل این هوس رانى ها است.
5. مهر باعث تعادل اقتصادى است. هر چند زن داراى استقلال مالى و اقتصادى از نظر اسلام است ولى به طور معمول در جوامع ابتکار عمل به دست مردان است. در صورت طلاق و جدایى احتمال این که زن بدون پشتوانه اقتصادى بماند بسیار زیاد است. وجود مهریه یک نوع احساس امنیت اقتصادى و پشتوانه براى زن مى باشد(6)
نتیجه آن که: مهریه از نظر اسلام تنها جنبه مادى ندارد بلکه افزون بر آن، حکمت هاى دیگرى نیز در تعیین مهر نهفته است بنابراین نه تنها به زنان به عنوان کالا نگاه نشده بلکه ارزش و احترام زن به وسیله وضع و تأیید چنین قانونى محفوظ مانده است.
اما روایات:
۱. روایتى که از حضرت رضا (ع) در پرسش درباره مهریه آمد، در راستاى همان فلسفه هایى است که ذکر شد. در روایت امام رضا (ع) چند فلسفه براى وجوب مهر بیان شده است:
الف) مؤونه زن بر مرد واجب است، زیرا زن با مرد یک قرار داد بسته و گویا زن فروشنده است و مرد خریدار.
ب) زنان از تجارت و کسب درآمد به علل متعددى محرومند.
از این روایت برداشت مى شود که نه تنها حضرت رضا (ع) زن را مانند کالا ندانسته بلکه ارزش و جایگاه ویژه او را براى ما معین کرده است.
توضیح آن که: هم چنان که پیش از این گذشت، زن مظهر معشوقیت و محبوبیت همراه با حیا و عزت است و خود را رایگان در اختیار هر کسى قرار نمى دهد و مرد در مقابل خواهان و متقاضى زن است، بنابراین براى به دست آوردن این شىء ارزشمند باید هدیه اى متناسب تقدیم کند.
از سوى دیگر در خانواده کوچک زناشویى، مسأله تربیت فرزندان به صورت طبیعى به عهده زن گذاشته شده است. این امر شاید در نگاه سطحى کارى کوچک و حتى بى ارزش، به نظر آید، اما این کارکرد زن بهترین و با ارزشمندترین کارها است و در واقع، عالى ترین هدف خلقت است، به همین دلیل است که پیامبر اکرم (ص) مى فرمایند: «بهشت زیر پاى مادران است».
زنى که خود را با این دید در اختیار مرد قرار مى دهد و با او چنین معامله اى مى کند و مرد او را انتخاب مى کند از نظر لباس، مسکن، امرار معاش و باید تأمین شود. این امر به عهده مرد نهاده شده تا با تأمین نفقه او و افزون بر آن تأمین پس اندازى به عنوان مهریه براى او جنبه مادى تربیت فرزندان را تأمین کند تا زن با خیالى آسوده به کارهاى خود برسد پس در واقع مى توان گفت: هر چند زن خود را در اختیار مرد قرار مى دهد اما مرد براى او خادمى بیش نیست.
2. درباره روایتى که از حضرت رسول اکرم (ص) نقل شد: «النکاح رق» شایان ذکر است «رق» به کسر «ر» در لغت به معناى ملکیت و عبودیت آمده است «سجدت لک تعبدا و رقا».
این واژه در اصل به معناى «بنده» یا «کنیز» نیست، بلکه صفت مشبه این واژه «رقیق» به معناى بنده مى باشد. چنانچه از این واژه فعل به کار برده شود براى مثال گفته شود «ارقه» یا «ارقها» به معناى در اختیار گرفتن کسى، محدود کردن کسى، مالک شدن کسى مى آید»(۷)
در روایت، پیامبر اکرم (ص) که براى نشان دادن اهمیت انتخاب همسرى شایسته و متناسب با دختر، از ازدواج تعبیر به رقیت (محدودیت، عبودیت) کرده اند. این تعبیر در واقع کنایه از آن است که براى زنان به طور معمول با ازدواج، محدودیت هایى پدید
مى آید، حال این محدودیت از ناحیه چه کسى در زندگى و آینده زن بسیار مهم است، از این رو برخى بزرگان(۸)
این روایت را با توجه به معناى لغوى الفاظ آن چنین ترجمه کرده اند: «زناشویى محدود کردن آزادى است، هنگامى که دخترى را شوهر مى دهید، آزادى او را محدود مى کنید ببینید آزادى دخت گرامى خود را به دست چه کسى محدود مى کنید».
پىنوشت
(1)) فرهنگ فارسى معین (.
(۲)) سراج) نگاهى گذرا به شبهات حقوقى پیرامون مسایل زنان (، مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما، ص ۱۶۸).
(3)) نساء، آیه 4).
(۴)) تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۲۶۲).
(5)) زن در آیینه جلال و جمال، آیت الله جوادى آملى، نشر اسراء، ص 340
(۶)) ر. ک: شهید مطهرى، حقوق زن در اسلام، ص ۲۰۱)
(7)) مجمع البحرین، مدخل» رق «- المنجد، مدخل» رق
(۸)) بهشتى، احمد، خانواده در قرآن، بوستان کتاب، ص ۶۱
پاسخ: فلسفه تعیین مهر:
فلسفه تعیین مهر از نگاه اسلام، تنها جنبه مادى و اقتصادى ندارد بلکه بسیارى از ابعاد معنوى و تربیتى لطیف که حاکى از پیوند محبت و عشق و بقا و تکامل بوده نیز منظور شده است.
براى این که هویت معنوى- نه اقتصادى- مهر روشن گردد لازم است برخى دستورات آسمانى که درباره تعیین صداق و تبیین کابین و مهر در احادیث آمده است مورد دقت قرار گیرد. براى نمونه اولین کابینى که براى مبدأ نسل کنونى بشر یعنى نکاح آدم وحوا (ع) معین شد آموزش احکام بود، چنان که بر اساس حدیثى که زراره از امام صادق (ع) نقل مى کند: خداوند به حضرت آدم فرمود: «رضاى من آن است که معارف دین مرا به او بیاموزى، آدم گفت: قبول کردم». همچنین گاهى رسول اکرم (ص) که صداق برخى اصحاب را تعلیم سوره اى از قرآن قرار مى داد.
به هر حال فلسفه مهریه را در امور ذیل خلاصه مى توان کرد:(5)
۱. مهریه تجلى فطرت و طبیعت است: هدیه دادن به محبوب به عنوان اظهار محبت و نشان دادن علاقه، امرى فطرى و طبیعى است که معمولا از سوى کسى که پیش قدم مى شود و طالب و یا خواستگار است ارایه مى گردد. این امر حتى در میان بسیارى از موجودات رایج است. مثلا مسأله اى که به تازگى کشف شده این است که زاغچه نو پس از بازدید آشیانه هاى مورد نظر به اتفاق همسر آینده اش به او یک حشره هدیه مى کند.
2. مهریه قانون عشق و
جذب است: مرد از نظر آفرینش مظهر طلب، عشق و تقاضا است و زن مظهر محبوبیت و معشوقیت مى باشد. مهریه از جانب مرد یک اظهار عشق و محبت فوق العاده براى زن مى باشد که حتى بالاتر از بخشش و هدیه هاى معمولى است.
3. مهریه پاداش و نشانه حیا و عزت زن است. مهر با حیا، عفت و عزت زن یک ریشه دارد. زن از لحاظ آفرینش نسبت به شهوت ها مقاوم تر است این ویژگى همواره به زن فرصت داده که دنبال مرد نرود و خود را رایگان در اختیار او قرار ندهد.
۴. مهریه باعث بقاى خانواده و مانع از فروپاشى آن است. برخى مردان هوس باز گاه بدون هیچ دلیلى همسر را ترک و زن دیگرى را که جوان تر و با نشاط تر است انتخاب مى کند. مهریه مانع عمده اى در مقابل این هوس رانى ها است.
5. مهر باعث تعادل اقتصادى است. هر چند زن داراى استقلال مالى و اقتصادى از نظر اسلام است ولى به طور معمول در جوامع ابتکار عمل به دست مردان است. در صورت طلاق و جدایى احتمال این که زن بدون پشتوانه اقتصادى بماند بسیار زیاد است. وجود مهریه یک نوع احساس امنیت اقتصادى و پشتوانه براى زن مى باشد(6)
نتیجه آن که: مهریه از نظر اسلام تنها جنبه مادى ندارد بلکه افزون بر آن، حکمت هاى دیگرى نیز در تعیین مهر نهفته است بنابراین نه تنها به زنان به عنوان کالا نگاه نشده بلکه ارزش و احترام زن به وسیله وضع و تأیید چنین قانونى محفوظ مانده است.
اما روایات:
۱. روایتى که از حضرت رضا (ع) در پرسش درباره مهریه آمد، در راستاى همان فلسفه هایى است که ذکر شد. در روایت امام رضا (ع) چند فلسفه براى وجوب مهر بیان شده است:
الف) مؤونه زن بر مرد واجب است، زیرا زن با مرد یک قرار داد بسته و گویا زن فروشنده است و مرد خریدار.
ب) زنان از تجارت و کسب درآمد به علل متعددى محرومند.
از این روایت برداشت مى شود که نه تنها حضرت رضا (ع) زن را مانند کالا ندانسته بلکه ارزش و جایگاه ویژه او را براى ما معین کرده است.
توضیح آن که: هم چنان که پیش از این گذشت، زن مظهر معشوقیت و محبوبیت همراه با حیا و عزت است و خود را رایگان در اختیار هر کسى قرار نمى دهد و مرد در مقابل خواهان و متقاضى زن است، بنابراین براى به دست آوردن این شىء ارزشمند باید هدیه اى متناسب تقدیم کند.
از سوى دیگر در خانواده کوچک زناشویى، مسأله تربیت فرزندان به صورت طبیعى به عهده زن گذاشته شده است. این امر شاید در نگاه سطحى کارى کوچک و حتى بى ارزش، به نظر آید، اما این کارکرد زن بهترین و با ارزشمندترین کارها است و در واقع، عالى ترین هدف خلقت است، به همین دلیل است که پیامبر اکرم (ص) مى فرمایند: «بهشت زیر پاى مادران است».
زنى که خود را با این دید در اختیار مرد قرار مى دهد و با او چنین معامله اى مى کند و مرد او را انتخاب مى کند از نظر لباس، مسکن، امرار معاش و باید تأمین شود. این امر به عهده مرد نهاده شده تا با تأمین نفقه او و افزون بر آن تأمین پس اندازى به عنوان مهریه براى او جنبه مادى تربیت فرزندان را تأمین کند تا زن با خیالى آسوده به کارهاى خود برسد پس در واقع مى توان گفت: هر چند زن خود را در اختیار مرد قرار مى دهد اما مرد براى او خادمى بیش نیست.
2. درباره روایتى که از حضرت رسول اکرم (ص) نقل شد: «النکاح رق» شایان ذکر است «رق» به کسر «ر» در لغت به معناى ملکیت و عبودیت آمده است «سجدت لک تعبدا و رقا».
این واژه در اصل به معناى «بنده» یا «کنیز» نیست، بلکه صفت مشبه این واژه «رقیق» به معناى بنده مى باشد. چنانچه از این واژه فعل به کار برده شود براى مثال گفته شود «ارقه» یا «ارقها» به معناى در اختیار گرفتن کسى، محدود کردن کسى، مالک شدن کسى مى آید»(۷)
در روایت، پیامبر اکرم (ص) که براى نشان دادن اهمیت انتخاب همسرى شایسته و متناسب با دختر، از ازدواج تعبیر به رقیت (محدودیت، عبودیت) کرده اند. این تعبیر در واقع کنایه از آن است که براى زنان به طور معمول با ازدواج، محدودیت هایى پدید
مى آید، حال این محدودیت از ناحیه چه کسى در زندگى و آینده زن بسیار مهم است، از این رو برخى بزرگان(۸)
این روایت را با توجه به معناى لغوى الفاظ آن چنین ترجمه کرده اند: «زناشویى محدود کردن آزادى است، هنگامى که دخترى را شوهر مى دهید، آزادى او را محدود مى کنید ببینید آزادى دخت گرامى خود را به دست چه کسى محدود مى کنید».
پىنوشت
(1)) فرهنگ فارسى معین (.
(۲)) سراج) نگاهى گذرا به شبهات حقوقى پیرامون مسایل زنان (، مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما، ص ۱۶۸).
(3)) نساء، آیه 4).
(۴)) تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۲۶۲).
(5)) زن در آیینه جلال و جمال، آیت الله جوادى آملى، نشر اسراء، ص 340
(۶)) ر. ک: شهید مطهرى، حقوق زن در اسلام، ص ۲۰۱)
(7)) مجمع البحرین، مدخل» رق «- المنجد، مدخل» رق
(۸)) بهشتى، احمد، خانواده در قرآن، بوستان کتاب، ص ۶۱
منبع:
تبیان
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼