من قصد بارداری دارم، آنچه باید بدانید
معمولا وقتی در دوران حضور بچه در شکممان هستیم و بارداریم، بیشتر به این چیزها فکر میکنیم.
کافیست صفحه سایت سازمان ثبتاحوال کشور را باز کنید و به بخش آمار لحظه به لحظه کشور نگاهی بیندازید. کافی است چند لحظه مکث کنید تا اعداد جلوی چشم شما بالا و پایین شود و این کرنومتر بچرخد و عدد کم و زیاد کند.
اعدادی که هر کدامش معنایی دارد و در یک چشم بهم زدن خوشحال و ناراحتتان میکند. تا سر بچرخانید یکی به دنیا آمده و تا صفحه را پایین بروید چند نفری مردهاند، عدهای طلاق گرفتهاند و عده دیگری پای سفره عقد نشستهاند. اما همان لحظه که همه این اتفاقات در کسری از ثانیه و نگاه به یک صفحه برایمان مرور میشود. ناگهان خودمان را هم در این چرخه شریک میبینیم. تجربههای بد و خوبمان این چرخانه را چرخانده است و ما خودمان نیز در این دور حضور داریم. آن زمان که به دنیا آمدیم، ازدواج کردیم، عزیزی از دست دادیم و حالا که منتظر کودکمان هستیم، این گردونه را چرخاندهایم و میچرخانیم.
اما ما تا چه اندازه در آمار خوب و بد امسال شریک بودهایم؛ از یک میلیون و ۲۵۱ هزار و ۱۲۲ نفری که به دنیا آمدهاند، از ۲۸۷ هزار و ۱۷۹ نفری که از دنیا رفتهاند، از ۳۶۸ هزار و ۲۰۵ نفری که ازدواج کردند و ۸۳ هزار ۲۷۷ نفری که جدا شدند. ما چقدر در آمار کشور شریک بودهایم؟ از ششصد و ۴۰ هزار و۵۷۴ پسر یکی هم کاکل پسر ما و از ششصد و ۱۰ هزار و ۵۴۸ دختر، یکی گل دختر بوده است. هر لحظه کسی به دنیا میآید و دیگری از دنیا میرود و ما را در شادی و غمی عمیق فرو میبرد.
اما امروز ما به فکر آن هستیم تا چرخه زاد و ولد کشور را نگاه کنیم. مثلا همین امروز و تا این ساعت که این متن را مینویسم یکهزار و ۷۲۰ نفر به دنیا آمدهاند. آنهایی که ما تصمیم گرفتیم به دنیا بیایند و برای آمدنشان خیلی کارها کردهایم و میکنیم. آنهایی که حس میکنیم دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن کردهاند و قرار است دنیای قشنگتری بسازند. اما چرا این فکر همینجا رها میشود؟
معمولا وقتی در دوران حضور بچه در شکممان هستیم و بارداریم، بیشتر به این چیزها فکر میکنیم و همینکه او نیز پایش را به این جهان میگذارد دیگر فراموش میکنیم که او برای چه آمده است. حالا که اینها را مینویسم ۴۳۱ نفر جان باختهاند. همین باعث میشود به این فکر کنیم که آیا آنها که آمده بودند و حالا رفتند، به هر آنچه میخواستند رسیدند و آیا برایش تلاش کردند؟ چقدر فلسفه زندگی را درک میکنیم و به آفرینش خود احترام میگذاریم؟
امروز و تا این لحظه یک هزار و ۸۸۶ نفر به دنیا آمدهاند. یک هزار و ۸۸۷ نفر، یکهزار و ۸۹۰ نفر و همینطور این آمار بیشتر و بیشتر میشود. شهین پارسا، کارشناس مسائل خانواده میگوید: «مادران وقتی باردارند، بیشر در ذهن خود رویا میسازند و بچههایشان را تربیت میکنند، اما همینکه بچه به دنیا میآید، مادر درگیر مسائل روزمره شده و دیگر به رویاهای بزرگ شدن و تربیت بچهها فکر نمیکنند. همین است که بچهها به دنیا آمده و بزرگ میشوند، خانواده را مورد شماتت قرار میدهد که چرا او را به این دنیا آورده است. اما خانوادهها شاید بهتر است جمله کار امروز را به فردا نینداز و از همین امروز شروع کن را آویزه گوش میکنند و از تربیت بچهها غافل نشوند. شاید بهتر است به جای این گفته که همین یک بچه بس است، بچههای با تربیت و شایستهتری تربیت کنند.»
کمی به این فکر کنیم که شاید روزی به آن چرخه دیگر نبودن ملحق شویم، اما در آن روز باید حتما فهمیده باشیم که از کجا آمدیم و برای چه آمدیم. پس مادران باید با انگیزه، رویا و دانش زندگی کنند و این را به بچههایشان نیز آموزش دهند.» مخصوصا وقتی چرخههای آماری تولد و مرگ با هم رقابت میکنند.
اعدادی که هر کدامش معنایی دارد و در یک چشم بهم زدن خوشحال و ناراحتتان میکند. تا سر بچرخانید یکی به دنیا آمده و تا صفحه را پایین بروید چند نفری مردهاند، عدهای طلاق گرفتهاند و عده دیگری پای سفره عقد نشستهاند. اما همان لحظه که همه این اتفاقات در کسری از ثانیه و نگاه به یک صفحه برایمان مرور میشود. ناگهان خودمان را هم در این چرخه شریک میبینیم. تجربههای بد و خوبمان این چرخانه را چرخانده است و ما خودمان نیز در این دور حضور داریم. آن زمان که به دنیا آمدیم، ازدواج کردیم، عزیزی از دست دادیم و حالا که منتظر کودکمان هستیم، این گردونه را چرخاندهایم و میچرخانیم.
اما ما تا چه اندازه در آمار خوب و بد امسال شریک بودهایم؛ از یک میلیون و ۲۵۱ هزار و ۱۲۲ نفری که به دنیا آمدهاند، از ۲۸۷ هزار و ۱۷۹ نفری که از دنیا رفتهاند، از ۳۶۸ هزار و ۲۰۵ نفری که ازدواج کردند و ۸۳ هزار ۲۷۷ نفری که جدا شدند. ما چقدر در آمار کشور شریک بودهایم؟ از ششصد و ۴۰ هزار و۵۷۴ پسر یکی هم کاکل پسر ما و از ششصد و ۱۰ هزار و ۵۴۸ دختر، یکی گل دختر بوده است. هر لحظه کسی به دنیا میآید و دیگری از دنیا میرود و ما را در شادی و غمی عمیق فرو میبرد.
اما امروز ما به فکر آن هستیم تا چرخه زاد و ولد کشور را نگاه کنیم. مثلا همین امروز و تا این ساعت که این متن را مینویسم یکهزار و ۷۲۰ نفر به دنیا آمدهاند. آنهایی که ما تصمیم گرفتیم به دنیا بیایند و برای آمدنشان خیلی کارها کردهایم و میکنیم. آنهایی که حس میکنیم دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن کردهاند و قرار است دنیای قشنگتری بسازند. اما چرا این فکر همینجا رها میشود؟
معمولا وقتی در دوران حضور بچه در شکممان هستیم و بارداریم، بیشتر به این چیزها فکر میکنیم و همینکه او نیز پایش را به این جهان میگذارد دیگر فراموش میکنیم که او برای چه آمده است. حالا که اینها را مینویسم ۴۳۱ نفر جان باختهاند. همین باعث میشود به این فکر کنیم که آیا آنها که آمده بودند و حالا رفتند، به هر آنچه میخواستند رسیدند و آیا برایش تلاش کردند؟ چقدر فلسفه زندگی را درک میکنیم و به آفرینش خود احترام میگذاریم؟
امروز و تا این لحظه یک هزار و ۸۸۶ نفر به دنیا آمدهاند. یک هزار و ۸۸۷ نفر، یکهزار و ۸۹۰ نفر و همینطور این آمار بیشتر و بیشتر میشود. شهین پارسا، کارشناس مسائل خانواده میگوید: «مادران وقتی باردارند، بیشر در ذهن خود رویا میسازند و بچههایشان را تربیت میکنند، اما همینکه بچه به دنیا میآید، مادر درگیر مسائل روزمره شده و دیگر به رویاهای بزرگ شدن و تربیت بچهها فکر نمیکنند. همین است که بچهها به دنیا آمده و بزرگ میشوند، خانواده را مورد شماتت قرار میدهد که چرا او را به این دنیا آورده است. اما خانوادهها شاید بهتر است جمله کار امروز را به فردا نینداز و از همین امروز شروع کن را آویزه گوش میکنند و از تربیت بچهها غافل نشوند. شاید بهتر است به جای این گفته که همین یک بچه بس است، بچههای با تربیت و شایستهتری تربیت کنند.»
کمی به این فکر کنیم که شاید روزی به آن چرخه دیگر نبودن ملحق شویم، اما در آن روز باید حتما فهمیده باشیم که از کجا آمدیم و برای چه آمدیم. پس مادران باید با انگیزه، رویا و دانش زندگی کنند و این را به بچههایشان نیز آموزش دهند.» مخصوصا وقتی چرخههای آماری تولد و مرگ با هم رقابت میکنند.
منبع:
نی نی سایت
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼