۱۲۱۳۸۲
۲۱۲۳
۲۱۲۳

مشکلات فرزند سالاری، این پدیده نوظهور

پیش از پرداختن به آثار فرزندسالاری ناگزیریم، به برخى ریشه‌هاى مهم این پدیده در سطح خانواده، اشاره کنیم.

بى گمان فرزندسالارى پدیده اى است نوظهور و از محصولات تمدن جدید و جوامع توسعه یافته و یا درحال رشد به شمارمى رود به همین دلیل مشکل بتوان براى آن پیشینه اى عمومى و رایج جستجو کرد. زیرا فرزندسالارى برآیند فرهنگى و اجتماعى این گونه جوامع است که پیش از این با این گستردگى، سابقه اى نداشته است بنابراین پیش ازپرداختن به آثار فرزند سالاری ناگزیریم، به برخى ریشه‌هاى مهم این پدیده در سطح خانواده، اشاره کنیم.
نابرابرى سطح تحصیلات والدین با فرزندان
در بین مردم کشورهاى درحال رشد، معمولا پدران و مادران یا بى سواد و یا کم سواداند، درحالى که به اقتضاى توسعه و بروز اوضاع جدید، فرزندان آنها با شتاب، رویکرد به تحصیلات عالى و ارتقاى معلومات و اطلاعات خود دارند، درنتیجه فرزندان با تکیه بر دانش بیشترشان، پدر و مادرها و نظرات آنان را چیزى به حساب نمى آورند و آنها نیز با توجه به معلومات اندکشان، تاب و مقاومت در برابر فرزندان تحصیلکرده خویش را رفته رفته از دست مى دهند و یا اینکه اساسا خود آنها چون فرزندانشان را آگاه تر و زمان شناس تر از خود مى دانند در برابر خواست و امیال آنان تسلیم خواهند بود. برآمد هر یک از این دو، چیزى جز فرزندسالارى نیست.
توجه بیش ازحد به خواسته‌ها ومطالبات اولاد
این کار نیز به طور شایع و رایج آن، پدیده اى نوظهور است که والدین نسبت به برآوردن مطالبات و امیال فرزندان خود زیاده روى و افراط کنند، گرچه این گونه خواسته‌ها غیر منطقى، بلندپروازانه و فراتر از توانایى و بنیه مالى خانواده و یا حتى بیرون از مرزها و حدود قانونى و دینى باشد. بدیهى است در پیش گرفتن چنین شیوه اى به تدریج به فرزندسالارى و تحکم اولاد بر والدین خواهد انجامید.

کم رنگ بودن آموزه‌ها ی دینى
از آموزه‌هاى مهم دین این است که باید درهرحال، احترام والدین را پاس داشت و از آزار و اذیت آنان پرهیز کرد و درحدود دین از دستورات و خواسته‌هاى آنان پیروى کرد. اگر فضاى حاکم بر محیط خانواده از سلامت دینى و اعتقادى برخوردار نباشد و بى بند و بارى و گناه درآن رایج باشد، نه چنین انگیزه اى در فرزندان وجود دارد و نه والدین توانایى کنترل اخلاقى و تربیتى آنان را خواهند داشت و بدترین نوع فرزندسالارى در چنین زندگی ایى حاکم است.

پدر و مادر بى هیچ واهمه اى، با میل و رغبت، عنان اختیار خود را به دست فرزندان فاسد خویش سپرده که به هر سو آنان را بکشانند تسلیم آنها هستند و چون تربیت دینى ندیده اند، پاس حرمت والدین را نیز نخواهند داشت، به ویژه اگر زمانى آنها بخواهند در برابر خواسته اى از فرزندان خود بایستند، با بدترین نوع برخورد و توهین و حتى ضرب و شتم، از سوى آنان مواجه خواهند شد.
ضعف اخلاقى دردرون خانواده
نزاع‌ها و مشاجره‌هاى خانوادگى و بى توجهى زن و شوهر نسبت به جهات ومسایل اخلاقى بین یکدیگر و بى احترامى آنان به یکدیگر، به ویژه درحضور فرزندان،به شدت حرمت و شخصیت آن دو را در نظر آنان خوار و بى مقدارخواهد کرد و به جایگاه و اعتبارهریک ازآن دو آسیب و لطمه جدى وارد مى کند.

وقتى چنین اتفاقى بیفتد اولین ثمره تلخى که از آن به بارمى نشیند بى توجهى فرزندان نسبت به نظرات و مدیریت والدین و شانه خالى کردن از اجراى دستورات آنها است.

برخى فکر مى کنند براى حفظ موقعیت خود نزد فرزندان باید طرف دیگر را از نظر آنان بیندازند و او را تحقیر کنند، غافل از اینکه درچنین فضایى هیچ یک سودى نخواهد برد. چون او نیز به نوبه خود سعى خواهد کرد از خویش واکنش نشان داده و به مقابله به مثل بپردازد، گذشته از اینکه چون فرزندان به هر یک از پدر و مادر خود علاقه دارند اگر ببینند که از سوى هر یک از آن دو نسبت به دیگرى در حضورشان آزار و اهانتى وارد مى شود.

بر خلاف تصور فرد توهین کننده که به خاطر حفظ موقعیت خود نزد فرزندان دست به این کار مى زند، کینه او را ناخودآگاه به دل مى گیرند و پیداست در این صورت متضرر واقعى مجموعه خانواده خواهد بود. فرزندان نیز پس از این اعتنایى به نظرات و سخنان والدین خود نخواهند داشت زیرا مدیریت کسى نزد دیگرى وقتى پذیرفته مى شود که در نظر او داراى اعتبار و شخصیت قابل احترامى باشد.

تضییع حقوق و احترام
پدر و مادر نسبت به فرزند، داراى حقوقى هستند که خداوند بزرگ توجه به آن را در ردیف رعایت حقوق خویش دانسته است. قرآن مجید مى فرماید: « و قضى ربک إن لا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا » پروردگارت حکم کرد که جز او نپرستید و نسبت به پدر و مادر خود نیکى کنید.

گویا این سیاق و ترکیب بى تناسب با جنبه خالقیت حق نباشد، زیرا خداوند، آفریدگار بشر و والدین واسطه آفرینش اویند.درنظام حقوقى اسلام، گرچه اولاد نیز داراى حق بر عهده والدین اند، ولى نباید از یاد برد که حقوق پدرو مادرهمچون اطاعت مشروع، احسان، تواضع و خاکسارى و مانند آن، از امورى اند که ذاتا با فرزندسالارى دمسازى ندارند در حالى که حقوق فرزندان مانند کفالت، تربیت، تأمین مصالح و غیر آن، از امورى است که جز با فرمان بردارى از والدین و پذیرش مدیریت آنان به دست نمى آید و معمولا در خانواده‌هاى فرزندسالار حقوق والدین به فراموشى سپرده مى شود و این نخستین نقطه انحراف و میوه تلخ این پدیده در درون خانواده است.
غلبه احساسات بر تعقل
از ویژگیهاى برجسته دوران نوجوانى و جوانى غلبه احساسات بر نیروى عقلانى است. این احساسات که بیشتر ریشه در تخیل دارد تا تعقل، اگر با تدبیر و اندیشه مهار نگردد، نتایج زیانبارى به بار خواهد آورد.

افراط در دوستی‌ها و دشمنی، بزرگنمایى و اهتمام بیش از حد به برخى امور و یا حوادث جزیى، غرور و خودخواهى، شاعرانه فکر کردن، میل به انزوا و پرهیز از درگیر شدن و برخورد با واقعیت‌هاى زندگى و... بخشى از عواطف و احساسات دوران بلوغ و نوجوانى را تشکیل مى دهد.

به روشنى پیداست که زندگى را نمى توان بر اساس آن پایه ریزى کرد. هر خانواده اى که بنیان خود را بر آن پى ریزى کند، به شدت در معرض آسیب‌هاى جدى و دستخوش تزلزل و بى ثباتى خواهد بود. بنابراین از ویژگی‌هاى خانواده فرزند سالار، مبنا قرار گرفتن احساسات در روابط و مناسبات درونى و بیرونى آن است.
تهدید شدن ارزش‌ها و سنت های مفید
هر جامعه اى به تناسب اوضاع فرهنگى، مذهبى، ملى، اجتماعى و حتى اقتصادى خود، داراى ویژگی‌ها و خصوصیاتى است که مجموعه آن، هویت آن جامعه را در قبال سایر جوامع، متمایز و معین مى سازد. این ارزش‌ها امورى اند که هر ملتى آن را در گذار زمان و طول تاریخ حیات خویش فرهنگ سازى کرده و سینه به سینه آن را از نسلى به نسل دیگر منتقل کرده است.

بى تردید پاسداشت این ارزشها خود مهمترین عامل ثبات و امنیت همه جانبه آن ملت است ؛ به ویژه عناصر کلیدى و اساسى آن، از عوامل عمده و توانمند حفظ وحدت و یکپارچگى جامعه در برابر انواع تهاجمات بیگانه به شمار مى رود.انتقال این ارزشها به طور شفاف و به دور از هر گونه خرافه و پیرایه منطق گریز، از مهمترین وظایف نسل پیش نسبت به نسل جدید و آینده سازان جامعه است؛ بى توجهى بدان، زیان‌هاى بزرگى در پى خواهد داشت.چنین وظیفه اى در فضاى فرزندسالارى غیر قابل تحقق است، بلکه به وضعیتى نیازمند است که در آن، والدین داراى جایگاهى برتر نسبت به فرزندان خویش باشند تا زمینه این انتقال، بهتر فراهم گردد. البته انجام این کار، تنها به آنچه گفتیم منوط نیست ولى نقش اساسى و عمده آن در این خصوص غیر قابل انکار است.
اخلال در امر تربیت
وظیفه اساسى پدر و مادر نسبت به فرزند، تربیت و ادب نیکو است.حضرت موسى بن جعفر (ع) مى فرمایند:شخصى به محضر پیامبر اکرم (ص) شرفیاب شد و از آن حضرت در باره حق فرزند پرسید، پیامبر گرامى در پاسخ فرمودند: اینکه نام نیکو برایش برگزینى و او را تربیت شایسته کنى و نیز او را در جایگاه مناسب و خوبى قرار بدهى؛ شاید مقصود از فراز آخر انتخاب همسرى شایسته و نیک باشد.

در حدیث دیگر حضرت صادق (ع) مى فرمایند: فرزندانتان را گرامى بدارید و آنان را نیکو ادب کنید تا مورد بخشش خداوند قرار گیرید و بدیهى است تربیت و تأدیب اجتماعى و اخلاقى و نیز برگزیدن همسرى پسندیده و مقبول براى فرزند از سوى پدر و مادر، جز با پذیرش جایگاه برتر آنان و قبول شایستگى بیشتر و صلاحیت افزون تر آنها در تشخیص مصلحت جوان خود، امکان پذیر نیست.

در حالى که در وضعیت فرزندسالارى چنین موقعیتى براى والدین پذیرفته نیست، بلکه در بسیارى از موارد، آنان هستند که مدعى انتخاب راه و روش برتر در زندگى براى والدین خود مى شوند. البته آنچه گفتیم منافاتى ندارد که برخى از فرزندان، با حفظ احترام و احسان به پدر و مادر، در اثر تحصیلات و آگاهى‌هاى بیشتر، آنان را نسبت به بعضى امور و دانستنی‌هاى لازم راهنمایى کنند و اشتباهاتشان را با زبانى نرم و فروتنانه تذکر دهند.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.