قصه های شب بخیر کوچولو، مداد رنگیا/ پادکست
روزی از روزا فرید کوچولو نشست کنار پنجره و شکل حیاط خونه مادربزرگش و کشید اون چندتا جوجه قشنگ و...
روزی از روزا فرید کوچولو نشست کنار پنجره و شکل حیاط خونه مادربزرگش و کشید اون چندتا جوجه قشنگ و تپلی اضافه کرد به نقاشیش اما همین که اومد اونارو رنگ بزنه مادرش صداش کرد...
امشب هم یکی دیگه از قصه های شبانه و قشنگ رو با صدای زیبای خانم نشیبا با همدیگه گوش می دیم.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼