یه روز بهاری پدر وقتی به خونه اومد به مادر و رضا گفت آماده بشین فردا صبح میریم به روستا به دیدن پدربزرگ چند روزی هم اونجا میمونیم چون هوا خیلی خوبه... امشب هم یکی دیگه از قصه های شبانه و قشنگ رو با صدای زیبای خانم نشیبا با همدیگه گوش می دیم. برای گوش دادن به این فایل صوتی(پادکست) روی دکمه زیر کلیک کنید.