رفتار نوجوانان با والدین، حسادت ها و رقابت ها
غالباً افراد این نکته را تشخیص نمی دهند که عصیان و مخالفت نوجوانان در واقع بیان حسادت و رقابت آنها نسبت به والدین...
غالباً افراد این نکته را تشخیص نمی دهند که عصیان و مخالفت نوجوانان در واقع بیان حسادت و رقابت آنها نسبت به والدین، به خصوص رقابت پسر با پدر و دختر با مادر است که قبلاً در سنین ۳ تا ۶ سال وجود داشت.
این حسادت ها و رقابت ها در سنین بلوغ شدت می گیرند چون اصولاً عواطف کودک شدیدتر شده است و او گمان می کند که تقریباً آدم بزرگی شده است و حالا آماده است که با والدینش در زمین خودشان رقابت کند، حالا نوبت اوست که با دنیا دست و پنجه نرم کند، جنس مخالف را به سوی خود بکشد و سرپرست خانواده باشد.
بنابراین گمان می کند وقتش رسیده است که پدر یا مادر را از اریکه قدرت همیشگی به زیر بکشد. بدیهی است که پدر و مادر منظور بچه را می فهمند و خیلی از این بابت مسرور نیستند.
رقابت خصمانه شکل های مختلفی پیدا می کند. یک پسر کوهنورد و گردن کلفت ممکن است در سن 16 سالگی ناگهان در بحث با پدرش عصبی شود و بدون لحظه ای تفکر او را بزند و به زمین پرت کند.
پس از این کار ناگهان احساس می کند دیگر جا ندارد که در خانه پدرش بماند و آنجا را ترک می کند و دنبال کار می گردد. پسر دیگری ممکن است ظاهراً با پدرش کنار بیاید، ولی دق دلش را به سر مقامات مدرسه خالی کند.
در خانواده هایی که پدر و مادر تحصیلات دانشگاهی دارند، پسر مستعد این است که بر خود تسلط داشته باشد و همگی اعضای خانواده در ارتباط با یکدیگر به شکل معقولی خشمشان را کنترل کنند.
هنگامی که پسری با چنین زمینۀ خانوادگی در ته دلش احساس حسادت و رقابت و خشم نسبت به پدرش دارد، مشکل بتواند گلایه عقل پسندی از پدر محترمش بکند.
در چنین خانواده هایی، گاهی اوقات حسادت به صورت شکست های غیرمنتظره درسی، حتی در سطح دبیرستان یا دانشگاه بروز می کند، در صورتی که پسر، صاحب هوش سرشاری است و قبلاً نمرات بسیار بالایی داشته است.
وقتی می گوید که نمی داند چرا درس نمی خواند و یا نمی تواند گزارش های خود را تحویل بدهد و یا قادر به امتحان دادن نیست، واقعاً راست می گوید و هیچ فرق نمی کند که مشکلش از چه نوعی باشد.
هنگامی که چنین جوانی از طریق روان درمانی به دنبال کشف معضل خود می رود، مشخص می شود که اگر بخواهد در رشته پدرش کار کند، ناخودآگاه می ترسد نتواند به سطح پدرش برسد و یا می ترسد که او را از اعتبار بیندازد و عصبانیش کند.
در هر دو حالت، شکست درسی نوجوان بدترین وضعیت برای پدر و مادر است، اما او مسئولیتی در قبال آن احساس نمی کند، چون کنترل آگاهانه ای بر آن ندارد.
(بعضی از جوان ها و نه همۀ شان که مدرسه را به خاطر شکست های غیرمنتظره ترک می کنند، متوجه می شوند که پس از آن که مشغول کاری می شوند و یا چند سالی به خدمت نظام وظیفه می روند، کارآیی آکادمیک و اشتیاق فوق العاده زیاد برای درس خواندن را دوباره به دست می آورند و ترس ناخودآگاه خود را نیز کنار می گذارند)
بعضی از پسرها ممکن است احساس رقابت اضطراب آمیز خود را با اداره آشکار شغل پدر نشان دهند، هرچند بعضی از آنها هنگامی که بالغ می شوند، چندان علاقه ای به این کار ندارند.
تحلیل های روان پزشکی نشان داده است که بسیاری از پسران که از دست پدرانشان به تنگ می آیند، بیزاری و تضاد درونی خود را از او به کلی پس می رانند و آن را متوجه مادر خود می کنند و در مقابل درخواست های کاملاً عقلایی مادر و مسائل بسیار جزئی، از کوره در می روند و سر او داد می کشند.
اگر جوانان حالت عصیان در مقابل پدر و مادرشان را نداشتند، انگیزه ای برای این که خانه را ترک و راه خودشان را در دنیا پیدا کنند، نداشتند.
حس رقابت همچنین به جوان انگیزه می دهد که سعی در بهبود جهان داشته باشد، روش های جدید را بیابد که روش های کهن را پس بزند، به کشفیاتی دست بزند، اشکال جدیدی از هنر را خلق کند و ستم ها و نادرستی هایی را که به مرور زمان، همه به آنها عادت می کنند، پس براند.
بسیاری از پیشرفت های حیرت اور علمی و شاهکارهای هنری توسط افرادی ارائه شده اند که در آستانۀ بلوغ قرار داشته اند. آنها باهوش تر از سایر افرادی که در این زمینه کار می کرده اند نبوده اند و تجربۀ کمتری هم داشته اند، ولی به روش های سنتی انتقاد داشته و بر روش های امتحان نشده و نوین پافشاری کرده اند و همین باعث شده است که بتوانند شاهکارشان را خلق کنند.
یک دختر نوجوان کمتر از پسری که کفرش از دست پدرش درمی آید، از دست مادرش عصبانی می شود. او حس رقابتش را بیشتر در خانه نشان می دهد و در امور درسی چندان شکست نمی خورد.
دختر ممکن است حتی جلوی مادرش به طرز حسادت برانگیزی با پدرش خوش و بش کند و یا مادرش را از این که خیلی با پدرش مهربان نیست، سرزنش کند. کم هستند پسرهایی که جرات کنند با این صراحت مادرشان را دست بیندازند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼