تشویق و تنبیه کودکان، چقدر اهمیت دارد؟
واقعیت این است که این موضوع بخش بزرگی از ذهن والدین را اشغال کرده است و بخش مهمی از رابطه ی والدین و کودک صرف تنبیه و تشویق می شود.
واقعیت این است که این موضوع بخش بزرگی از ذهن والدین را اشغال کرده است و بخش مهمی از رابطه ی والدین و کودک صرف تنبیه و تشویق می شود. آیا واقعا لازم است که این قدر وقت صرف این موضوع شود و یا این همه به آن فکر کنیم؟
در ایران از دیرباز و در نگاه سنتی تنبیه وجود داشته و حتی در گذشته تنبیه ها بسیار خشن بوده ولی تنبیه و تشویق به این صورت که این قدر مورد علاقه ی ما و به خصوص والدین جدید و تحصیلکرده ی امروزی است که چگونه تنبیه کنیم، چگونه تشویق کنیم و… .
همه به این دلیل است که رویکرد حاکم بر فضای تعلیم و تربیت ما رویکرد رفتارگراست و این رویکرد بیشترین توجه را به حوزه ی تنبیه و تشویق دارد و بیش از صدسال است که رویکرد حاکم بر نظام آموزش و پرورش دنیاست و امروزه رویکرد غالب در آمریکاست، همچنین رویکرد غالب بر فضای تعلیم و تربیت ما از خانواده تا مدرسه حتی تا دانشگاه و سطح جامعه رفتارگرایی است، تنبیه و تشویق جایزه و پاداش.
جایزه به خصوص از ویژگی های رویکرد رفتارگرایی است چون این رویکرد معتقد است که با محرک بیرونی می توان پاسخ گرفت و رفتارهای انسان پاسخی است به محرک های بیرونی که دریافت می کند.
مثال بارز این عقیده آزمایش سگ پاوولف است، پاوولف یکی از نظریه پردازان مکتب رفتار گرایی است قفس اسکینز نیز از بزرگترین نظریه های رفتارگرایی است. رفتارگراها معتقدند که انسان به محرک بیرون پاسخ می دهد و واکنش نشان می دهد بنابراین با تغییر محرک می توانیم رفتار را عوض کنیم و تعلیم و تربیت حیوانات سیرک بر این اساس است و اصولا رفتارگرایان در ابتدا نظریه هایشان را روی حیوانات آزمایش وتجربه می کردند مثل سگ پاوولف و موش قفس اسکینز که بسیار معروف است.
بعد نتایج حاصله از این آزمایشات را به انسان تعمیم می دادند امروزه نظریه های جدیدی آمده است که در این مبحث نمی گنجد که بیان کنیم،اما همان طور که جوهره ی نظریه رفتارگراها این است که ما با محرک های بیرونی می توانیم رفتار را تغییر دهیم، امروزه این نظریه ابطال شده و نظریات جدید معتقدند که ما نمی توانیم با محرک رفتار انسان را تغییر دهیم چون رفتار انسان بر پایه ی انتخاب است و انتخاب رفتار به دلیل نیازهای درونی اوست نه محرک های بیرونی.
محرک های بیرونی می تواند اجبار ایجاد کند و ما با اجبار نمی توانیم رفتار صحیح ایجاد کنیم بلکه با انتخاب می توانیم. امروزه نظریه انتخاب در مقابل نظریه اجبار است و نظریه انتخاب می گوید که انسان بر پایه ی نیازهای درونی اش انتخاب می کند تمام زندگی ما از تولد تا مرگ رفتار است و این رفتارها تماما بر مبنای انتخاب های ماست الان می بینیم که چقدر ما به محرک های بیرونی می پردازیم.
درک مقصر و مظلوم را به یاد دارید؟ هر دوی این درک ها به محرک بیرونی توجه دارند. نظریه اجبار از رویکرد رفتارگرایی می آید. ما کتاب هایی را که مطالعه می کنیم ریشه آن ها را جستجو نمی کنیم بعد دچار تعارض می شویم. رویکرد رفتارگرایی برای اصلاح رفتار معتقد به محرک های بیرونی است و ما هم متأسفانه امروزه به محرک های بیرونی معتقدیم.
در ایران از دیرباز و در نگاه سنتی تنبیه وجود داشته و حتی در گذشته تنبیه ها بسیار خشن بوده ولی تنبیه و تشویق به این صورت که این قدر مورد علاقه ی ما و به خصوص والدین جدید و تحصیلکرده ی امروزی است که چگونه تنبیه کنیم، چگونه تشویق کنیم و… .
همه به این دلیل است که رویکرد حاکم بر فضای تعلیم و تربیت ما رویکرد رفتارگراست و این رویکرد بیشترین توجه را به حوزه ی تنبیه و تشویق دارد و بیش از صدسال است که رویکرد حاکم بر نظام آموزش و پرورش دنیاست و امروزه رویکرد غالب در آمریکاست، همچنین رویکرد غالب بر فضای تعلیم و تربیت ما از خانواده تا مدرسه حتی تا دانشگاه و سطح جامعه رفتارگرایی است، تنبیه و تشویق جایزه و پاداش.
جایزه به خصوص از ویژگی های رویکرد رفتارگرایی است چون این رویکرد معتقد است که با محرک بیرونی می توان پاسخ گرفت و رفتارهای انسان پاسخی است به محرک های بیرونی که دریافت می کند.
مثال بارز این عقیده آزمایش سگ پاوولف است، پاوولف یکی از نظریه پردازان مکتب رفتار گرایی است قفس اسکینز نیز از بزرگترین نظریه های رفتارگرایی است. رفتارگراها معتقدند که انسان به محرک بیرون پاسخ می دهد و واکنش نشان می دهد بنابراین با تغییر محرک می توانیم رفتار را عوض کنیم و تعلیم و تربیت حیوانات سیرک بر این اساس است و اصولا رفتارگرایان در ابتدا نظریه هایشان را روی حیوانات آزمایش وتجربه می کردند مثل سگ پاوولف و موش قفس اسکینز که بسیار معروف است.
بعد نتایج حاصله از این آزمایشات را به انسان تعمیم می دادند امروزه نظریه های جدیدی آمده است که در این مبحث نمی گنجد که بیان کنیم،اما همان طور که جوهره ی نظریه رفتارگراها این است که ما با محرک های بیرونی می توانیم رفتار را تغییر دهیم، امروزه این نظریه ابطال شده و نظریات جدید معتقدند که ما نمی توانیم با محرک رفتار انسان را تغییر دهیم چون رفتار انسان بر پایه ی انتخاب است و انتخاب رفتار به دلیل نیازهای درونی اوست نه محرک های بیرونی.
محرک های بیرونی می تواند اجبار ایجاد کند و ما با اجبار نمی توانیم رفتار صحیح ایجاد کنیم بلکه با انتخاب می توانیم. امروزه نظریه انتخاب در مقابل نظریه اجبار است و نظریه انتخاب می گوید که انسان بر پایه ی نیازهای درونی اش انتخاب می کند تمام زندگی ما از تولد تا مرگ رفتار است و این رفتارها تماما بر مبنای انتخاب های ماست الان می بینیم که چقدر ما به محرک های بیرونی می پردازیم.
درک مقصر و مظلوم را به یاد دارید؟ هر دوی این درک ها به محرک بیرونی توجه دارند. نظریه اجبار از رویکرد رفتارگرایی می آید. ما کتاب هایی را که مطالعه می کنیم ریشه آن ها را جستجو نمی کنیم بعد دچار تعارض می شویم. رویکرد رفتارگرایی برای اصلاح رفتار معتقد به محرک های بیرونی است و ما هم متأسفانه امروزه به محرک های بیرونی معتقدیم.
منبع:
فرزند پرتال
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼