نحوه تربیت کودکان، دو جنبه مجزا دارد
از آنجا که شما سخت میکوشید که حریمی شخصی برای فرزندانتان ایجاد کنید، قرار دادن آنها در جایگاه خودشان از شما یک دیکتاتور نمیسازد.
جیمی ریزر در کتاب خود، تربیت کودکانی که بتوان با آنها زندگی کرد، ماهیت دوگانۀ نقش تربیت را بیان میکند. یک روی تربیت جنبۀ شخصی آن است و روی دیگر آن جنبۀ حرفهای آن.
آنچه در جنبۀ شخصی میگنجد عبارت است از تفریح و سرگرمی، باهم بودن، تماسهای دلگرم کننده و بازی. این عناصر در لحظههای خاصی رخ میدهند که در آن از قدردانی بهزانو میافتیم و از شادی اوج میگیریم. این لحظهها ما را تشنۀ تعریف کردن از فرزندانمان میکنند. آیا تابهحال همکاری داشتهاید که هرروز بخواهد داستانی از شیرینکاری فرزندش تعریف کند؟
جنبۀ حرفهای تربیت تقریباً عاری از لذت و سرگرمی است و شامل عملکردهای اساسی خانواده میشود: تأمین غذا، پوشاک و مسکن، برنامهریزی، تعیین حدود و مقررات، اِعمال تنبیه، برقراری حکومتنظامی و وقت خواب. در ضمن یادمان نرود که رسیدگی به تکالیف مدرسه و آموزش رعایت بهداشت دستشویی را هم به آن اضافه کنیم.
آیا کودکان باید بدانند که میتوانند اوقات خوش و سرگرمکنندهای با شما داشته باشند؟ البته! آیا بچهها باید بدانند شما مرجع قدرت در زندگی آنها هستید؟ صد در صد! تمام این امور باید انجام شود تا خانواده عملکردی سالم داشته باشد.
اما انجام این امور در هر خانهای متفاوت از دیگری است. معمولاً یکی از والدین به جنبۀ شخصی رسیدگی میکند و دیگری به جنبۀ حرفهای. یکشکل رایج آن این است که مادر به جنبۀ پرورشی رسیدگی میکند و پدر به جنبۀ انضباطی، البته عکس این مسئله هم وجود دارد.
تمام این اَشکال تلاشی است تا بین دو کفه شخصی و حرفه ایِ تربیت توازن ایجاد شود و کار دشواری است. اما یکی از حقایق مسلم دربارۀ روش عملکرد خانوادهها این است: بالاخره این توازن خودش یکجوری درست میشود، گرچه ممکن است به یک تعادل کارآمد و مفید تبدیل نشود که به این طریق ممکن است تمامکارهای دشوار خانه به عهدۀ یکی از والدین و گاه حتی بزرگترین فرزند خانواده قرار گیرد.
آنچه بیش از همه مشاهده میشود این است که مرز بین جنبۀ شخصی و حرفهای تربیت مبهم و کمرنگ میشود تا جایی که دیگر نمیتوان آن دو را از هم تشخیص داد.
جیم که از همسرش طلاق گرفته بود و با دو دخترِ مدرسهایاش زندگی میکرد، با چنین مشکلی روبهرو بود. او عاشق اوقات تفریح و سرگرمی با فرزندانش بود و از تعیین حدود و اِعمال تنبیه تنفر داشت. بنابراین طبق معمول همواره به دخترانش التماس میکرد که فرمان ببرند و تمام مدت مجبور بود با هدایای مادی و مقررات سهلانگارانه آنها را تطمیع کند و وقتی دخترانش خواهناخواه از مقررات سرپیچی میکردند از شدت خشم منفجر میشد. "اینهمه خرج آنها میکنم و تنها چیزی که میخواهم این است که اوقاتی را کنار آنها خوش باشم. چرا آنها بدون اینکه مرا تا این حد ناراحت کنند، فرمان نمیبرند؟"
تربیت بدون فریاد به شما کمک میکند تا این دو جنبۀ تربیتی را از هم مجزا کنید و از این رهگذر بین ارتباطی که با خود و ارتباطی که با همسرتان از این لحاظ دارید، تعادل برقرار کنید. این بدان معناست که شما میتوانید با همسرتان یا بدون او، در کمال جدیت و بدون حذف اوقات شادی و احساسات موردعلاقهتان نظم و انضباط لازم را در محیط خانه برقرار سازید.
شیوۀ بدون فریاد
شیوۀ کار از این قرار است که وقتی شما یاد بگیرید خود را آرام کنید، خیلی راحتتر میتوانید بر اساس مقررات عمل کنید و به این ترتیب به فرزندان خود میآموزید که قانونی جدی برای کار و بازی وجود دارد. بله! شما نمیتوانید بیرون بازی کنید مگر آنکه ابتدا به کارهای داخل خانه رسیدگی کنید.
برای آنکه با عشق و آزادی از جنبۀ شخصی تربیت لذت ببرید ابتدا باید به جنبۀ حرفهای آن رسیدگی کنید.
رسیدگی به جنبۀ حرفهای تربیت یعنی قاطعانه اقتدار خود را در خانواده حاکم کنید. شما میز را میچینید و جای هرکس، ازجمله خودتان را تعیین میکنید تا هر کس بتواند از غذای خود لذت ببرد. این یعنی، فرزندانتان را سر جای خود قرار دهید.
همان طور که تصدیق میکنید کودکانتان به قلمرویی شخصی از آنِ خود نیاز دارند، حق خود را برای برخورداری از حریم خصوصی نیز مطالبه می کنید. بهاینترتیب انتظارات و قوانین را بدون کمترین اثری از خشم یا اضطراب و با قاطعیت و آرامش روشن میکنید.
از آنجا که شما سخت میکوشید که حریمی شخصی برای فرزندانتان ایجاد کنید، قرار دادن آنها در جایگاه خودشان از شما یک دیکتاتور نمیسازد. شما مرجع قدرتی هستید که در عین آرامش با اعضای خانواده پیوند و اتصال دارید و به این دلیل به اطاعت نیاز ندارید که به شما احساس رئیس بودن بدهد بلکه فردی هستید که در مسند خود احترام به دیگری را فرمان میدهید و انتظار فرمانبری دارید.
اما بعضی از والدین برای کنترل آنچه غیرقابلکنترل است سریع به سمت مقررات انضباطی میل میکنند. آنها با اِعمال قدرت نسبت به زیردستان، بر احساس بیکفایتی و ترس خود سرپوش میگذارند، اما این شیوه برقراری ساختار بدون فریاد نیست.
اقدام مفید این است که بدون سرزنش کردن خود یا دیگری، به نقش خود در ایجاد مشکل در الگوی معیوب فکر کنید. اینیک الگوست، نه بیشتر و نه کمتر و تمام الگوها قابلتغییرند. فقط کافی است یک بخش از الگو یعنی نقش خودتان را تغییر دهید تا کل الگو ناگزیر بهتبع آن تغییر کند. بنابراین میبینید که باز بهتر است روی خود تمرکز کنید.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼