بیان احساسات در کودکان، نیاز به آموزش دارد؟
بچه ها به طور غریزی نمی دانند که چطور باید افکار و احساساتشان را بیان کنند. همچنین به طور خودکار آماده گوش دادن به دستورات و پیروی از آنها نیستند و باید آموزش ببینند.
میگنا: باز نگه داشتن پل ارتباطی میان کودکان و والدین فوق العاده مهم است. ما از کودکانمان می خواهیم تا افکار و احساساتشان را با ما در میان بگذارند، تا بتوانیم آن ها را درک کنیم و در بحران های زندگی به یاری آنها برخیزیم.
انتظار داریم به جای آنکه واکنش منفی نشان دهند احساسات خود را به طور مناسبی بیان کنند، به حرف ما گوش کنند وکاری را که از آنها می خواهیم انجام دهند.
بچه ها به طور غریزی نمی دانند که چطور باید افکار و احساساتشان را بیان کنند. همچنین به طور خودکار آماده گوش دادن به دستورات و پیروی از آنها نیستند و برای انجام این مسئولیت ها باید آموزش ببینند. والدین در اغلب موارد مجبورند روش های ارتباطی خود را بهبود ببخشند.
در این باره به نکات زیر توجه کنید:
- با ملایمت حرف بزنید و یک نتیجه حقیقی را دنبال کنید. به خاطر داشته باشید همه چیز در صحبت کردن نیست و همه مشکلات رفتاری را نمی توان با گفت وگو حل کرد. کودکان باید محدودیتهای رفتارشان را بدانند و معمولا فقط توضیح دادن به آنها کافی نیست.
- رویه خود را با سن و میزان بلوغ کودک متناسب کنید.
اشتباه بزرگی که والدین مرتکب می شوند این است که در مورد مشکل زیاد صحبت می کنند و روش های ارتباطی خود را زودتر از موعد (نسبت به سن کودک) به کار می بندند و از کلماتی استفاده می کنند که کودک معنی آنها را نمی فهمد.
کودکان و نوجوانان به روشهای تدبیری بهتر پاسخ می دهند تا جملات سنگین و بی انتها.
سعی کنید با بالغ شدن فرزند خود بر عمق ارتباطات بیفزایید و از واکنش های منفی بکاهید.
والدینی که همیشه سعی کرده اند در تربیت فرزند خردسالشان از توضیح و دلیل استفاده کنند اغلب به این نتیجه می رسند که با بزرگ تر شدن کودک نه تنها مشکل حل نمی شود، بلکه بدتر هم می شود.
زیرا وقتی کودک به مرحله ای از رشد عقلی می رسد که بتواند همچون یک فرد بالغ عمل کند والدین می کوشند تا واکنش های قوی به او آموزش دهند اما یک کودک بالغ که فقط به توضیح و دلیل عادت کرده است در برابر محدودیتهای جدید حتی بیشتر از یک نوجوان عادی طغیان می کند.
در نتیجه بهتر است در مورد کودکان کم سن و سال بیشتر از مدیریت و در مورد کودکان بزرگتر از ارتباط استفاده شود.
چگونه به حرفهای کودک گوش دهیم؟
1- به زبان رفتار گوش دهید
کودکان پس از چیره شدن به زبان گفتار می کوشند ازطریق رفتار با آنها ارتباط برقرارکنند.
کودکان بزرگتر و نوجوانان به طور شفاهی ارتباط برقرار نمی کنند و در بیشتر موارد که تحت فشار قرار می گیرند، یا با آنها مخالفت می شود احساسات خود را بروز می دهند.
وقتی کودک رفتار جدیدی را نشان می دهد ممکن است مربوط به یک مرحله خاص سنی نباشد و قصد گفتن چیزی را به شما داشته باشد.
برای چند لحظه خود را جای کودک بگذارید و سعی کنید هدف او را از بروز چنین اعمالی کشف کنید و سپس در مورد آن اهداف با او صحبت کنید.
2- بر احساسات برچسب نزنید
روند آموزش تشخیص و بیان احساسات به یک کودک به تمرین و تکرارهای زیادی نیاز دارد. تشخیص دادن احساسات مهارتی است که به ظرافت نیاز دارد پس صبور باشید.
۳- تمام توجهتان را به او جلب کنید
به بقیه افراد خانواده بگویید که مزاحم نشوند. به یک جای خلوت و ساکت بروید و طوری رفتار کنید که انگار تا ابد می خواهید گوش کنید. همان قدری که برای دوستان خود که برای مشورت نزد شما آمده اند وقت می گذارید برای کودکان خود نیز وقت بگذارید.
4- سرصحبت را بازکنید
گاهی شروع صحبت برای کودکان مشکل است.
سرصحبت را با جملاتی مانند (خب چی شده؟ بگو از چی ناراحتی؟،) باز کنید. هرچه این جملات اختصاصی تر باشند، موثرترند. اگر کودک نمی خواهد در مورد موضوعی صحبت کند به او القا کنید که آزاد است و می تواند در فرصت دیگری این کار را انجام دهد.
5- به کودک اجازه صحبت کردن بدهید
افراد بالغ معمولا تمایل دارند راه حل هایی پیشنهاد دهند و حتی برای کودکان نطق کنند، در برابر این وسوسه ها مقاومت کنید.
۶- فقط گوش کنید!
سعی کنید حرف های کودک را به خودش برگردانید تا شما را با بخش بیشتری از احساساتش شریک کنید. از شیوه گوش کردن فعال یعنی تکرار یا تفسیر آنچه کودک به شما گفته است را به کار گیرید.
با پاسخ های کودک پیش بروید و بیشتر یک دوست دانا باشید تا یک پلیس کنجکاو. توجه داشته باشید شما در حال مشاهده دنیا از دید کودک هستید نه لزوما واقعیتی که اتفاق افتاده است. از هر روشی زیاد استفاده نکنید اگر همه جملات کودک را تکرار کنید یا مطالب زیادی از او بپرسید ممکن است خسته و آزرده خاطر شود.
7-بگذارید که کودک حس کند که شما از درد دل کردن او خوشحالید
وقتی در مورد مشکلات زندگی اش با شما صحبت می کند بگذارید حس کند که شما احساس خوبی نسبت به این کار دارید.
چگونه با کودک خود صحبت کنیم؟
۱-مجبورش کنید به چشم هایتان نگاه کند
حواس کودکان به آسانی پرت می شود اطمینان حاصل کنید که هنگام صحبت کردن به شما نگاه می کنند شاید این مهمترین عامل در پیروی کودک از دستورات یا گوش دادن به شما باشد. اگر کودکتان با نگاه کردن به چشمان شما می ترسد یا احساس راحتی نمی کند به او بیاموزید تا به دهان یا تمام صورت شما نگاه کند.
گاهی برای جلب توجه کودک لازم است تماس جسمی با او داشته باشید. به آرامی دستتان را روی شانه اش بگذارید. فقط گاهی از این روش استفاده کنید و بکوشید به استفاده از آن عادت نکنید.
برای کودکان بزرگ تر هر چیزی بیش از یک اشاره کوچک با دست بر شانه اش ممکن است به جای جلب توجه به یک رویارویی بدون ثمر بیانجامد.
وقتی کودک هنگام صحبت کردن به شما نگاه می کند برای این کار او را تشویق کنید و بگذارید بداند که از او راضی هستید بعدها در صورتی که علاوه بر نگاه کردن به شما، از دستورات نیز پیروی کرد، او را تحسین کنید.
2-آرام ولی محکم صحبت کنید
اگر معمولا هنگامی که کاری از کودکتان می خواهید صدایتان را بلند می کنید کودک می آموزد تا هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده اید به شما بی توجهی کند.
۳-از جملات پرسشی اجتناب کنید
اگر در مورد چیزی که می خواهید کودکتان انجام دهد سوالی در ذهن ندارید از جملات قاطع استفاده کنید تا دقیقا بداند چه کار باید بکند و به علاوه آن را چه موقع، کجا و چگونه انجام دهد.
4-با جملات ساده صحبت کنید
از کلماتی که کودک آن ها را نمی فهمد استفاده نکنید. ساده و روشن حرف بزنید. پرچانگی نکنید. دستورات و توضیحات طولانی ممکن است باعث فراموش شدن بخش های اصلی صحبتتان شود. نوجوانان برای به یادآوردن سرنخ های اطلاعات شفاهی توانایی محدودی دارند. گفتگوهای کوتاه و ساده همراه با یک عکس العمل طبیعی بهتر از یک سخنرانی طولانی، درک و به خاطر سپرده می شود.
۵- احساستان را به کودک بگویید
بدون آنکه مستقیم از کودک انتقاد کنید به او بگویید در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید. اگر از جملاتی استفاده کنید که به جای کودک به خودتان اشاره کند می توانید از انتقاد سرزنش یا حمله کردن به کودک بپرهیزید، همچنین احساسات را به طور موثر بیان کنید.
پدر ها از ارتباط با بچه ها غافل نشوند
رابطه پدرها با بچه ها
فرآیند رشد و تکامل کودکان تحت تأثیر کارکردهای مختلفی قرار دارد. ارتباط پدر و فرزند سهم بهسزایی در اینخصوص دارد.
فرزندان خانواده با دلسوزی و رفاقت والدین خود آرام میگیرند و شادی بر لبانشان نقش میبندد اما لذت از زندگی هنگامی بیشتر میشود که پدر با وجود کمبود وقت و حضور کمرنگتر در خانواده، از شیوه ارتباطی مؤثر و مثبتی برخوردار باشد.
الگوپذیری از والدین یکی از خصوصیات فرزندان است. به همین دلیل والدین باید ناگزیر بر رفتار خود کنترل بیشتری داشته و با آگاهی رفتار کنند زیرا فرزندان خانواده نه تنها از نقش آنان تقلید میکنند بلکه همواره تحت تأثیر رفتار والدین خود قرار گرفته و دچار تغییر روحیه میشوند.
جمله «نخست پدر باشید و سپس دوستی همراه» یکی از مهمترین اندیشههای روانشناسان است که همواره بر آن تأکید شده است.
به اعتقاد بسیاری از روانشناسان ارتباط میان فرزند با پدر نقش بهسزایی در رشد جسمانی و روانی آنان دارد به همین دلیل صرف وقت و کیفیت مکالمات رد و بدل شده بین این دو نفر، با نتایج مثبتی در تربیت فرزندان همراه است.
کودکان و نوجوانان همواره اخلاق و ویژگیهای رفتاری والدین خود را مقایسه میکنند و در جمع آن را قضاوت و نتیجهگیری میکنند بنابراین یکی از توصیههای روانشناسان به پدران آن است که همواره خود باشند و از خود، رفتاری متفاوت با خانه در جمع نشان ندهند.
برخی پدرها هنگامی که در میهمانی، محل کار یا جمعی دوستانه قرار میگیرند، فردی کاملاً متفاوت میشوند و اخلاق و رفتارهایی کاملاً مثبت پیدا میکنند اما این مسئله موجب سلب اعتماد شده و بین فرزند و والدین فاصله میاندازد.
پدرها لازم است همانگونه که به فرزند خود در جمع دوستانش احترام میگذارند و شاید با جملاتی محبتآمیز برای فرزند خود در مقابل اطرافیان ارزش قائل میشوند، در جمع خانوادگی نیز فرزندان خود را محترم بشمارند و با آنها به نرمی و مهربانی صحبت
کنند.
احترام به فرزند در خانواده
برقراری ارتباط دوستانه و سرشار از ملایمت، کمک به حل مشکلات با صبر و شکیبایی و درک فرزندان از سوی پدر تأثیر بهسزایی در فرآیند رشد و نمو آنان دارد و حتی به رشد هوش اجتماعی آنان کمک میکند.
این در حالی است که بیاحترامی به کودکان بخصوص در جمع دوستان، اعتمادبهنفس فرزندان را سلب کرده و بسیاری از تواناییهای او را محدود میکند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼