تنبیه کودک در جمع، صحیح است؟
ادب، هم یک صفت شخصیتی است و هم یک مهارت اجتماعی، ادب از این طریق کسب می شود که کودکان با والدین خود همانندی کنند.
روزنامه جوان: ادب، هم یک صفت شخصیتی است و هم یک مهارت اجتماعی، ادب از این طریق کسب می شود که کودکان با والدین خود همانندی کنند و نیز از راه تقلید از والدین به دست می آید. تحت تمام شرایط ادب مؤدبانه به کودک آموخته شود.
ادب را به کودکان بیاموزیم
ادب، هم یک صفت شخصیتی است و هم یک مهارت اجتماعی، ادب از این طریق کسب می شود که کودکان با والدین خود همانندی کنند و نیز از راه تقلید از والدین به دست می آید. تحت تمام شرایط ادب مؤدبانه به کودک آموخته شود. با این حال، والدین بارها و بارها ادب را با بی ادبی و بی احترامی به کودک یاد می دهند.
وقتی کودک فراموش می کند که بگوید «متشکرم» والدین آن را در حضور دیگران به او گوشزد می کنند، که این کار خودش بی احترامی است. والدین شتابان به کودکشان یادآوری می کنند که بگوید «خداحافظ» حتی قبل از این که خودشان خداحافظی کرده باشند.
وقتی کودکان گفت وگوی بزرگترها را قطع می کنند، بزرگترها معمولا با خشم و عصبانیت واکنش نشان می دهند: « بی ادب نباش! حرف کسی را قطع کردن بی ادبی است!» با این حال، قطع کردن صحبت قطع کننده هم بی ادبی است.
پدر و مادر نباید در روش ادب کردن کودک، خودشان هم به دور از ادب باشند. شاید بهتر باشد که این طور بگوییم: « من دوست دارم حرفم را تمام کنم. من که تمام کردم، آن وقت نوبت توست» اگر به کودک بگوییم که بی ادب است، هر مقصود خوبی هم که داشته باشیم کاری از پیش نخواهیم برد.
برخلاف آن چه که ما به آن امید داریم این نوع برخورد، کودک را به سوی بی ادب بودن سوق می دهد. خطر این است که کودک ارزیابی ما را مبنی بر بی ادب بودنش خواهد پذیرفت و در ساختن تصویری از خود، بخشی را به این ارزیابی اختصاص خواهد داد. هر بار که فکر کند پسر بی ادبی است، از این تصویر پیروی خواهد کرد. فقط برای پسربچه های بی ادب طبیعی است که بی ادبانه رفتار کنند.
کودکان یاد می گیرند که ما از سرزنش و توبیخ آن ها در منازل دیگران نفرت داریم. به همین خاطر، از طرف ما که اطمینان کسب می کنند در این جورجاها تصمیم می گیرند که رفتارشان را نشان دهند و شلوغ بازی درآورند. این استراتژی آن ها فقط از یک طریق خنثی می شود؛ این که اجازه بدهیم میزبان ما قوانین و اصول خانه خودش را برقرار سازد و آن ها را به اجرا دربیاورد.
وقتی کودک در خانه «عمه» روی مبل ها می پرد، باید بگذاریم خود عمه تصمیم بگیرد که آیا روی مبل می پرد یا نه و بگذاریم همان عمه از کودک بخواهد که حد را رعایت کند. وقتی دیگران از کودک رعایت حدود خانه را طلب می کنند امکان بیشتری وجود دارد که کودک اطاعت کند. مادر که از وظیفه انضباطی اش فراغت یافته است می تواند با تاکید دوباره آن حد به طور خصوصی و در خلوت، کمکی کرده باشد.
این روش فقط زمانی می تواند به کار گرفته شود و مفید باشد که میزبان و میهمان، حد و حدود همدیگر را بشناسند و درباره حدود مسوولیت شان توافق داشته باشند. این مسوولیت مادر است که از نقش انضباطی خود موقتا چشم پوشی کند و این حق فرد میزبان است که بخواهد قوانین خانه اش اجرا شود. مادر با عدم مداخله بی جا و بی موقع به کودک کمک می کند تا واقعیت واصل آن موقعیت را بفهمد و درک کند.
نظر کاربران
خیلی مفید بود واقعا.
البته با قسمت اخر موافق نیستم. من خودم به شخصه زیاد مایل نیستم شخص سومی به بچم تذکر بده. فکر میکنم تذکر دادن وظیفه پدر و مادر است اگر من جایی مهمان باشم و به میزبان اجازه بدم حد و حدود برای بچم تعیین کنن یعنی به همه اجازه دادم که هر جور میخوان با بچم رفتار کنن.شاید برای دیگران این سوئتفاهم پیش بیاد که من نه تنها به میزبان بلکه به تمامی مهمان ها هم اجازه دادم به بچم نکن بکن بگن.