شخصیت شناسی: فرزند چندم خانواده اید؟ (۲)
فرزندان دوم معمولا ساز مخالف می زنند و بیشتر تمایل دارند تا چیزی برخلاف باور و اعتقادات عمومی خانواده شان را دنبال کنند. آنها همواره در تلاش هستند تا چیز جدیدی از خود ارائه دهند.
اگر خانواده را به شکل زنجیره به هم پیوسته ای در نظر گیریم، برخلاف باورهای موجود، باید گفت که هر یک از حلقه های این زنجیره، متناسب با جایگاه خود، مسائل و مشکلاتی خاص خود دارد. برخی روانشناسان بر این باورند که جایگاه سنی کودک در خانواده، اهمیت و تاثیر فراوانی در زندگی وی دارد. در مطلب پیش درباره بچه های اول و دوم مطالبی آورده شد، در ادامه به بچه های آخر و تک فرزندها می پردازیم:
دومین فرزند می کوشد تا در سال دوم زندگی خود را به پای نخستین فرزند خانواده برساند؛ اما چون معمولا قادر به رقابت با برادر و یا خواهر بزرگتر خود نیست، دچار احساس شکست و ناتوانی می شود. فرزندان دوم معمولا در آزمون های هوشی خود را پیشرفته تر نشان می دهند. همچنین فرزندان دوم معمولا گشاده روتر و شادمان تر از فرزند نخست هستند.
فرزندان دوم معمولا ساز مخالف می زنند و بیشتر تمایل دارند تا چیزی برخلاف باور و اعتقادات عمومی خانواده شان را دنبال کنند. آنها همواره در تلاش هستند تا چیز جدیدی از خود ارائه دهند.
همه زمانی که متوجه حضور او می شوند خودشان را جمع و جور کرده و حساب کار کاملا دستشان می آید! اگر اولی از نظر آکادمیک و در زمینه علمی پیشرفت کند، دومی معمولا یک رشته ورزشی یا هنری را دنبال خواهد کرد.
کودکان میانه
از سومین فرزند به بعد، به استثنای آخرین کودک، را کودکان میانه می نامند. پدر و مادر معمولا به سبب توجه خاصی که به نخستین و آخرین کودک دارند، در پرورش فرزندان میانه کمی غفلت می کنند.
کودکان میانه، برخلاف نخستین کودک در پی درگیری و اثبات برتری خود بر خواهران و برادران دیگر نیستند. اینان کودکانی هستند به آسانی تلقین پذیر و به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند. اینگونه کودکان توانایی چندانی در تمرکز فکر و دقت بر یک مطلب خاص ندارند و از محبوبیت چندانی نیز برخوردار نیست.
مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجی گران خوبی باشند. همچنین این فرزندان نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند.
از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شوند. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.
فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها آرامش به هر قیمتی است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند.
کودکان آخر
دیرپایی حالت کودکانه در آخرین فرزندان کاملا مشهود است. اعضای خانواده معمولا با انجام دادن داوطلبانه کارهایی که آخرین فرزند خود قادر به انجام آنهاست، او را لوس بار می آورند. افزون بر این، از آنجا که به دلیل کوچکی سن، کمتر امکان آن است که وظیفه ای را برعهده او گذارند، این حالت در وی تشدید می شود.
این برخورد بردبارانه و بیش از حد تسامح آمیز، تاثیر منفی بسیاری در رفتار و شیوه برخورد وی با زندگی دارد. این کودکان خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خودگرا هستند. معمولا به خاطر توقعات غیرواقعی شان از رابطه، که تصور می کنند در همه رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.
تک فرزندها
تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوما زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می دهد که تک فرزندان اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالا بیش از بچه های دیگر از تخیل خود استفاده می کنند.
غالبا توسط یکی از والدین یا هر دوی آنها لوس می شوند. امکان دارد بخواهند همیشه مورد توجه باشند و در صورتی که جایگاه آنها به خطر بیفتد آن را غیرمنصفانه می دانند. بنابراین یگانه بودن فرزند یک نقص به شمار می آید و از چنین کودکانی نمی توان مانند دیگر کودکان انتظار موفقیت و پیروزی در زندگی را داشت.
گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال گرا باشند. همچنین مشکلات خاص خود را دارد. امکان دارد که یاد نگیرد که با دیگر کودکان چگونه رفتار و همکاری کند اما با بزرگسالان روابط بسیار خوبی برقرار می کند.
دومین فرزند می کوشد تا در سال دوم زندگی خود را به پای نخستین فرزند خانواده برساند؛ اما چون معمولا قادر به رقابت با برادر و یا خواهر بزرگتر خود نیست، دچار احساس شکست و ناتوانی می شود. فرزندان دوم معمولا در آزمون های هوشی خود را پیشرفته تر نشان می دهند. همچنین فرزندان دوم معمولا گشاده روتر و شادمان تر از فرزند نخست هستند.
فرزندان دوم معمولا ساز مخالف می زنند و بیشتر تمایل دارند تا چیزی برخلاف باور و اعتقادات عمومی خانواده شان را دنبال کنند. آنها همواره در تلاش هستند تا چیز جدیدی از خود ارائه دهند.
همه زمانی که متوجه حضور او می شوند خودشان را جمع و جور کرده و حساب کار کاملا دستشان می آید! اگر اولی از نظر آکادمیک و در زمینه علمی پیشرفت کند، دومی معمولا یک رشته ورزشی یا هنری را دنبال خواهد کرد.
کودکان میانه
از سومین فرزند به بعد، به استثنای آخرین کودک، را کودکان میانه می نامند. پدر و مادر معمولا به سبب توجه خاصی که به نخستین و آخرین کودک دارند، در پرورش فرزندان میانه کمی غفلت می کنند.
کودکان میانه، برخلاف نخستین کودک در پی درگیری و اثبات برتری خود بر خواهران و برادران دیگر نیستند. اینان کودکانی هستند به آسانی تلقین پذیر و به راحتی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرند. اینگونه کودکان توانایی چندانی در تمرکز فکر و دقت بر یک مطلب خاص ندارند و از محبوبیت چندانی نیز برخوردار نیست.
مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجی گران خوبی باشند. همچنین این فرزندان نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند.
از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شوند. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.
فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها آرامش به هر قیمتی است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند.
کودکان آخر
دیرپایی حالت کودکانه در آخرین فرزندان کاملا مشهود است. اعضای خانواده معمولا با انجام دادن داوطلبانه کارهایی که آخرین فرزند خود قادر به انجام آنهاست، او را لوس بار می آورند. افزون بر این، از آنجا که به دلیل کوچکی سن، کمتر امکان آن است که وظیفه ای را برعهده او گذارند، این حالت در وی تشدید می شود.
این برخورد بردبارانه و بیش از حد تسامح آمیز، تاثیر منفی بسیاری در رفتار و شیوه برخورد وی با زندگی دارد. این کودکان خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خودگرا هستند. معمولا به خاطر توقعات غیرواقعی شان از رابطه، که تصور می کنند در همه رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.
تک فرزندها
تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوما زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می دهد که تک فرزندان اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالا بیش از بچه های دیگر از تخیل خود استفاده می کنند.
غالبا توسط یکی از والدین یا هر دوی آنها لوس می شوند. امکان دارد بخواهند همیشه مورد توجه باشند و در صورتی که جایگاه آنها به خطر بیفتد آن را غیرمنصفانه می دانند. بنابراین یگانه بودن فرزند یک نقص به شمار می آید و از چنین کودکانی نمی توان مانند دیگر کودکان انتظار موفقیت و پیروزی در زندگی را داشت.
گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال گرا باشند. همچنین مشکلات خاص خود را دارد. امکان دارد که یاد نگیرد که با دیگر کودکان چگونه رفتار و همکاری کند اما با بزرگسالان روابط بسیار خوبی برقرار می کند.
منبع:
ماهنامه کودک
نظر کاربران
مطالبتون خ عالیه