نحوه تربیت کودک با ادب
متشکرم، سلام، خداحافظ… ما به تدریج و کم کم این چیزها را به کودک یاد می دهیم.
صورتش را با دستکش هایش می پوشاند، با لجبازی ادای لال ها را درمی آورد، یک کلمه هم حرف نمی زند، انگار کر است و صدای پدر و مادرش را نمی شنود که او را تشویق می کنند: برو جلو عزیزم، بچه خوبی باش و بگو سلام… آیا این کودک واقعاً خجالتی است یا دوباره نوبت ما پدر و مادرهاست که یکی دیگر از خوان های تعلیم و تربیت کودکمان را پشت سر بگذاریم؟ خانواده و تربیت کودک دو مقوله ی تفکیک ناپذیر هستند چرا که مهم ترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان، تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است.
متشکرم، سلام، خداحافظ… ما به تدریج و کم کم این چیزها را به کودک یاد می دهیم. این که موقع غذاخوردن روی میز لم ندهد، از دستمال و چنگال استفاده کند، مرتب وسط حرف دیگران نپرد، اگر به دیگران تنه زد معذرت خواهی کند، حرف های زشت نزند و… بله درست است. این قوانین نشانه ادب هستند ولی این قوانین مانند قراردادهایی بین بزرگترها وضع شده اند ولی برای کودک هنوز مفهوم زیادی ندارند. کودک در این سن دوره خودمحوری را می گذراند که دوره ای کاملاً طبیعی و نرمال است، بنابراین ابتدا او باید از دوره خودمحوری خارج شود تا بتواند شخصیت افراد دیگر را نیز مورد توجه قرار دهد .
ادب به سادگی یک کلمه است: سلام
آیا صحیح است که بگوییم این روش گذشتگان بوده که در باره ادب کودک سخت می گرفتند؟ آیا با ادب بودن دیگر قدیمی شده است؟ نه به هیچ وجه. با ادب بودن حتی در نظر تعداد زیادی از پدر و مادرها به عنوان یک سیستم ارزشی استنباط می شود که باعث شرف و بزرگی خانواده می شود. آنها ادب را در نزد کودک خود بیشتر از یک کلمه ساده می دانند.
با ادب بودن از نظر دیگران نشانه یک تربیت خوب است. (باید قبول کنیم که وقتی خانم همسایه درباره بچه ما می گوید این بچه چقدر باتربیت است! واقعاً برای ما دلپذیر است…) همچنین با ادب بودن مثل دانستن رمز قفل دلهاست و البته رمز جا بازکردن در اجتماعات و وارد شدن در گروه دوستان (مثلاً اگر یک دختر کوچولو با لجبازی بخواهد خود را به مادر دوستش خشن نشان بدهد، مسلم است که این مادر دیگر دختر کوچولو را به خانه شان دعوت نخواهد کرد.) و بالاخره این مسئله از همه مهمتر به نظر می رسد که ادب روشی است که به دیگری نشان دهیم که برایش احترام قائلیم. بنابراین ادب یک ارزش بسیار مهم است که همه دوست دارند به کودکانشان یاد بدهند.
آیا سن مشخصی برای تربیت کودک مودب وجود دارد؟
به یک بچه سه یا پنج ساله چه نوع از قوانین ادب را می توان آموخت؟ به صورت تئوری در کتاب ها نوشته شده که در این سنین کودک قادر است سلام کند، با افراد ناشناس دست بدهد، پدربزرگ و مادربزرگش را بغل کند و… ولی در عمل طور دیگری است!
باید گفت که این دوره برای کودک دوره دشواری است. او در وجود خود توفان های داخلی مانند بحران تضاد، و بحران وابستگی شدید به پدر و مادر را دارد که موجب می شود رفتارهای عجیبی از خود بروز دهد. او گاهی پرخاشگر و گاهی مثل یک شیشه عسل است، گاهی برون گرا و مهربان، گاهی متواضع و خجالتی است. برای کودک به این سادگی ها هم نیست که همیشه آن طور که پدر و مادرش می خواهند، باادب باشد.
مثلاً ممکن است خودداری او از سلام کردن، روشی برای تقویت اقتدار درونی باشد. این نوع مخالفت را در این دوره از سن کودک، اراده مخرب می گوییم. مثلاً میترا دختر کوچولوی چهار ساله خجالتی و گوشه گیر، یک روز با گفتن یک حرف بسیار زشت همه اطرافیانش را تعجب زده کرد؛ وقتی همسایه پدربزرگش به خانه آنها آمده بود رو کرد به آقای همسایه و گفت: سلام آقای اهی!
با ادب بودن از نظر دیگران نشانه یک تربیت خوب است . همچنین با ادب بودن مثل دانستن رمز قفل دلهاست و البته رمز جا بازکردن در اجتماعات و واردشدن در گروه دوستان و بالاخره این مسئله از همه مهمتر به نظر می رسد که ادب روشی است که به دیگری نشان دهیم که برایش احترام قائلیم.
رعایت ادب کم کم آموخته می شود …
واقعیت این است که طرز رفتار کودکان ما درست برعکس رفتارهای ماست. مثلاً ما وقتی طرف مقابل خود را می بینیم، حتی اگر از او خجالت بکشیم و یا او به نظرمان خیلی مهربان نیاید، تقریباً به طور غیر ارادی و بلافاصله به او سلام می کنیم.
ولی کودکان بلافاصله با دیگران ارتباط برقرار نمی کنند، مگر این که مدتی زمان بگذرد، او را نگاه کنند و سپس به محض این که احساس اعتماد کنند، رابطه برقرار می کنند. و در این موقع است که کودکان سلام می کنند، ولی به روش خودشان و به خصوص با استفاده از کلماتی غیر از کلمات معمول و مرسوم. آنها چنین شروع می کنند: من، من کفش نو دارم و یا خواهر کوچولوی من همه اش گریه مِی کند و یا ممکن است اسباب بازی که در دست دارند را به طرف مقابل نشان دهند و یا حتی نقاشی خود را که در خانه کشیده اند، به او هدیه بدهند… بنابراین هیچ فایده ای ندارد که کودک را مجبور کنیم که مثل یک آدم بزرگ بگوید: سلام.
اگر او را مجبور کنیم مثل این است که با اسلحه او را نشانه گرفته ایم و می خواهیم با او بجنگیم، در حالی که اصلاً نیازی به جنگ نیست. وقتی کودک از سلام کردن به آشنایان شما خودداری می کند، این مسئله را خیلی بزرگ نکنید، در عوض به او چنین بگویید: عزیزم این دفعه من به جای تو سلام می کنم، ولی دفعه بعد تو باید خودت سعی کنی که سلام کنی. و یا وقتی می خواهید با هم به مهمانی بروید از قبل او را آماده کنید: داریم می رویم به منزل خانم احمدی؛ من خیلی دوست دارم تو به او سلام کنی چون این کار تو او را واقعاً خوشحال می کند …
قوانین ادب یک روزه به دست نمی آیند، تنها روشی که می توان به کودک آموخت که با ادب باشد این است: کودک کم کم به حرف شما گوش می دهد و در برابر خواسته شما تسلیم خواهد شد، او این کار را می کند چون می خواهد دنباله رو شما باشد و شما را خوشحال کند، بنابراین فراموش نکنید که برای این کار به او تبریک بگویید.
متشکرم، سلام، خداحافظ… ما به تدریج و کم کم این چیزها را به کودک یاد می دهیم. این که موقع غذاخوردن روی میز لم ندهد، از دستمال و چنگال استفاده کند، مرتب وسط حرف دیگران نپرد، اگر به دیگران تنه زد معذرت خواهی کند، حرف های زشت نزند و… بله درست است. این قوانین نشانه ادب هستند ولی این قوانین مانند قراردادهایی بین بزرگترها وضع شده اند ولی برای کودک هنوز مفهوم زیادی ندارند. کودک در این سن دوره خودمحوری را می گذراند که دوره ای کاملاً طبیعی و نرمال است، بنابراین ابتدا او باید از دوره خودمحوری خارج شود تا بتواند شخصیت افراد دیگر را نیز مورد توجه قرار دهد .
ادب به سادگی یک کلمه است: سلام
آیا صحیح است که بگوییم این روش گذشتگان بوده که در باره ادب کودک سخت می گرفتند؟ آیا با ادب بودن دیگر قدیمی شده است؟ نه به هیچ وجه. با ادب بودن حتی در نظر تعداد زیادی از پدر و مادرها به عنوان یک سیستم ارزشی استنباط می شود که باعث شرف و بزرگی خانواده می شود. آنها ادب را در نزد کودک خود بیشتر از یک کلمه ساده می دانند.
با ادب بودن از نظر دیگران نشانه یک تربیت خوب است. (باید قبول کنیم که وقتی خانم همسایه درباره بچه ما می گوید این بچه چقدر باتربیت است! واقعاً برای ما دلپذیر است…) همچنین با ادب بودن مثل دانستن رمز قفل دلهاست و البته رمز جا بازکردن در اجتماعات و وارد شدن در گروه دوستان (مثلاً اگر یک دختر کوچولو با لجبازی بخواهد خود را به مادر دوستش خشن نشان بدهد، مسلم است که این مادر دیگر دختر کوچولو را به خانه شان دعوت نخواهد کرد.) و بالاخره این مسئله از همه مهمتر به نظر می رسد که ادب روشی است که به دیگری نشان دهیم که برایش احترام قائلیم. بنابراین ادب یک ارزش بسیار مهم است که همه دوست دارند به کودکانشان یاد بدهند.
آیا سن مشخصی برای تربیت کودک مودب وجود دارد؟
به یک بچه سه یا پنج ساله چه نوع از قوانین ادب را می توان آموخت؟ به صورت تئوری در کتاب ها نوشته شده که در این سنین کودک قادر است سلام کند، با افراد ناشناس دست بدهد، پدربزرگ و مادربزرگش را بغل کند و… ولی در عمل طور دیگری است!
باید گفت که این دوره برای کودک دوره دشواری است. او در وجود خود توفان های داخلی مانند بحران تضاد، و بحران وابستگی شدید به پدر و مادر را دارد که موجب می شود رفتارهای عجیبی از خود بروز دهد. او گاهی پرخاشگر و گاهی مثل یک شیشه عسل است، گاهی برون گرا و مهربان، گاهی متواضع و خجالتی است. برای کودک به این سادگی ها هم نیست که همیشه آن طور که پدر و مادرش می خواهند، باادب باشد.
مثلاً ممکن است خودداری او از سلام کردن، روشی برای تقویت اقتدار درونی باشد. این نوع مخالفت را در این دوره از سن کودک، اراده مخرب می گوییم. مثلاً میترا دختر کوچولوی چهار ساله خجالتی و گوشه گیر، یک روز با گفتن یک حرف بسیار زشت همه اطرافیانش را تعجب زده کرد؛ وقتی همسایه پدربزرگش به خانه آنها آمده بود رو کرد به آقای همسایه و گفت: سلام آقای اهی!
با ادب بودن از نظر دیگران نشانه یک تربیت خوب است . همچنین با ادب بودن مثل دانستن رمز قفل دلهاست و البته رمز جا بازکردن در اجتماعات و واردشدن در گروه دوستان و بالاخره این مسئله از همه مهمتر به نظر می رسد که ادب روشی است که به دیگری نشان دهیم که برایش احترام قائلیم.
رعایت ادب کم کم آموخته می شود …
واقعیت این است که طرز رفتار کودکان ما درست برعکس رفتارهای ماست. مثلاً ما وقتی طرف مقابل خود را می بینیم، حتی اگر از او خجالت بکشیم و یا او به نظرمان خیلی مهربان نیاید، تقریباً به طور غیر ارادی و بلافاصله به او سلام می کنیم.
ولی کودکان بلافاصله با دیگران ارتباط برقرار نمی کنند، مگر این که مدتی زمان بگذرد، او را نگاه کنند و سپس به محض این که احساس اعتماد کنند، رابطه برقرار می کنند. و در این موقع است که کودکان سلام می کنند، ولی به روش خودشان و به خصوص با استفاده از کلماتی غیر از کلمات معمول و مرسوم. آنها چنین شروع می کنند: من، من کفش نو دارم و یا خواهر کوچولوی من همه اش گریه مِی کند و یا ممکن است اسباب بازی که در دست دارند را به طرف مقابل نشان دهند و یا حتی نقاشی خود را که در خانه کشیده اند، به او هدیه بدهند… بنابراین هیچ فایده ای ندارد که کودک را مجبور کنیم که مثل یک آدم بزرگ بگوید: سلام.
اگر او را مجبور کنیم مثل این است که با اسلحه او را نشانه گرفته ایم و می خواهیم با او بجنگیم، در حالی که اصلاً نیازی به جنگ نیست. وقتی کودک از سلام کردن به آشنایان شما خودداری می کند، این مسئله را خیلی بزرگ نکنید، در عوض به او چنین بگویید: عزیزم این دفعه من به جای تو سلام می کنم، ولی دفعه بعد تو باید خودت سعی کنی که سلام کنی. و یا وقتی می خواهید با هم به مهمانی بروید از قبل او را آماده کنید: داریم می رویم به منزل خانم احمدی؛ من خیلی دوست دارم تو به او سلام کنی چون این کار تو او را واقعاً خوشحال می کند …
قوانین ادب یک روزه به دست نمی آیند، تنها روشی که می توان به کودک آموخت که با ادب باشد این است: کودک کم کم به حرف شما گوش می دهد و در برابر خواسته شما تسلیم خواهد شد، او این کار را می کند چون می خواهد دنباله رو شما باشد و شما را خوشحال کند، بنابراین فراموش نکنید که برای این کار به او تبریک بگویید.
منبع:
روزنامه اطلاعات
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼