۲۵۰۴۸۸

به من بگو ابدیت یعنی چه؟

 به من بگو ابدیت یعنی چه؟

در این مطلب به معرفی کتاب می پردازیم که تاثیرگذاری های زیادی روی مخاطب خود داشته است.

به گزارش نی نی بان ، کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه رمانی عاشقانه نوشته‌ی سارا دسن است که به روایت زندگی دختری به نام «میسی» می‌پردازد. او که به تازگی پدرش را از دست داده، اغلب اوقاتش را در کتابخانه در انتظار دوستش به سر می‌برد. در میان روزهایی که به کسل‌کننده‌ترین حالت ممکن می‌گذرند، برای میسی اتفاقی رخ می‌دهد که زندگی‌اش را دگرگون می‌سازد. این اثر جوایز متعددی از جمله «پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز» را از آن خود کرده است.

درباره کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه:

ما انسان‌ها برای این که بتوانیم هستی را، که در بهترین حالت تاب‌آوردنی‌ست، تحمل کنیم، به توان سوگواری نیاز داریم. گاه باید بپذیریم آنچه را که خارج از توان و مصالحه‌ی ما قرار گرفته، هرچقدر هم که محبوب، مطلوب و دوست‌داشتنی بوده باشد، حالا دیگر به اتمام رسیده است. این مهارتی بود که میسی و خانواده‌اش هر کدام به نحوی در حال آموختن آن بودند و هر کدام به شیوه‌ی خود برای پدر خانواده که از دنیا رفته بود، سوگواری می‌کردند. مادر میسی نمی‌توانست با فقدان همسرش کنار بیاید، در حالی که خواهر میسی تمام انرژی خود را صرف بازسازی خانه‌ی ساحلی پدرشان کرده بود. بهرحال این هم یک نوع شیوه‌ی مواجهه با فقدان است...

در این میان، روزهای میسی به خسته‌کننده‌ترین شکل ممکن می‌گذشت. او در حالی که در انتظار برگشت دوستش از کمپ بود، اغلب روزها را در کتابخانه می‌گذراند و شب‌ها را مشغول مطالعه برای آزمون SAT بود. البته گاهی نیز با مادرش وقت می‌گذراند و با او در غم و اندوهی بی‌سروصدا شریک می‌شد. روزها بدون اتفاق ویژه‌ای در حال گذر بود تا این که رخ دادن مجموعه‌ای از اتفاقات غیرمنتظره، زندگی میسی را زیرورو کرد. کم‌کم، با ماجراهایی که اتفاق افتاد، پوسته‌ی نازک زندگی روزمره کنار رفت و خاطرات از یادرفته‌ی گذشته به سوی میسی بازگشت. این‌گونه بود که دختر جوانِ کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه (The Truth About Forever) شروع به زیر سوال بردن زندگی محافظه‌ کارانه‌ی خود کرد و بعد از آن اتفاقاتی رقم خورد که میسی هرگز تصورش را نمی‌کرد...

سارا دسن (Sarah Dessen) این کتاب شگفت‌انگیز را اولین بار در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد و از همان سال تاکنون با استقبال گسترده‌ی مخاطبان و منتقدان مواجه شد. در کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه با دختری روبه‌رو هستیم که تلاش می‌کند جایی برای خود در این جهان بیابد و قلبش را، اگرچه شکسته و به هزاران تکه تبدیل شده، مجدداً به هم پیوند بزند. نثر روان و لحن گیرای نویسنده از جمله ویژگی‌هایی‌ست که کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه را به اثری خواندنی تبدیل کرده است.

جوایز کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه:

- پرفروش‌ترین اثر نیویورک‌تایمز

- برنده جایزه‌ی Romantic Times Reviewer (۲۰۰۴)

- برنده جایزه کتاب کارولینای جنوبی (۲۰۰۷)

- نامزد جایزه لینکلن (۲۰۰۶)

- نامزد جایزه Missouri Gateway (۲۰۰۷)

- برنده جایزه Margaret A. Edwards (۲۰۱۷)

در ستایش کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه:

دسن با کمال تعجب کمدی را با تراژدی متعادل می‌کند و یک قهرمان پیچیده را معرفی می‌کند که ارزش شناخته شدن دارد. (Publishers Weekly)

کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه مناسب چه کسانی است؟

نوجوانانی که به کتاب‌های عاشقانه علاقه دارند، از مطالعه‌ی این اثر لذت خواهند برد.

با سارا دسن بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده‌ی برجسته تاکنون بیش از ۱۳ کتاب تألیف کرده که اغلب آن‌ها در زمره‌ی کتاب‌های پرفروش قرار می‌گیرند. سارا دسن بیش از هر چیزی دغدغه‌ی جوانان و اختلاف نسلی‌ آن‌ها با خانواده‌ها را دارد و در بسیاری از رمان‌هایش به این موضوع پرداخته است. از دیگر آثار او می‌توان به قفل و کلید و فقط گوش کن اشاره کرد.

به من بگو ابدیت یعنی چه

در بخشی از کتاب به من بگو ابدیت یعنی چه می‌خوانیم:

مردم مرا این‌طور شناختند، نه به‌عنوان میسی کوئین، دختر دبورا، که در بن‌بست‌های جدید، خانه‌های شهری زیبا می‌ساخت؛ یا به‌عنوان خواهر کرولاین که تابستان قبل در هتل لِیک‌ویو، زیباترین مراسم ازدواجی را که هر کسی در عمرش دیده برگزار کرده بود؛ نه حتی به‌عنوان کسی که یک بار در مدرسۀ راهنمایی برندۀ مسابقۀ دوی سرعت در مادۀ چهل و پنج متر شده بود. نه. من میسی کوئینی بودم که فردای کریسمس، بعد از بیدار شدن، بیرون رفته و پدرش را درازکِش، در انتهای خیابان دیده بود که غریبه‌ای داشت سینه‌اش را فشار می‌داد. من مردن پدرم را دیدم. حالا، من چنین کسی بودم.

وقتی مردم برای اولین بار این را شنیدند، یا مرا دیدند و به یاد آوردند، همیشه آن حالت خاص روی چهره‌شان نقش می‌بست، همانی که نگاهی غم‌زده داشت و با کج کردن سر و نرم شدن چهره همراه می‌شد. انگار می‌گفتند اوه خدای من، دخترک بیچاره. در حالی که معمولاً نیت خوبی پشت این حرکات بود. از دید من، تنها واکنش عضلات و تاندون‌ها بود که معنای خاصی هم نداشت. اصلاً معنایی نداشت. من از این حالت متنفر بودم. همه‌جا می‌دیدمش.

این حالت را اولین بار در بیمارستان دیدم‌. وقتی مادرم از اتاق انتظار کوچک همانی که بیرون اتاق بزرگ‌تر قرار داشت بیرون آمد، من روی صندلی‌ای پلاستیکی، کنار دستگاه فروش خودکار نوشیدنی نشسته بودم. می‌دانستم مردم را به آن جا می‌برند تا اخبار خیلی بد را به آن‌ها بدهند، که بگویند انتظارشان به پایان رسیده و شخص مورد نظرشان مرده است. در واقع، کمی قبل‌تر دیدم که خانوادۀ دیگری همین سلسله‌مراتب را پشت سر گذاشت. حدود ده قدم برداشتند، پیچیدند و از امیدواری به یأس رسیدند. همین‌طور که مادرم حالا مادر بیوه‌ام به‌سمتم آمد، می‌دانستم. و پشت‌سرش، پرستار خپلی هم حضور داشت که جدولی در دست گرفته بود. مرا دید که با لباس دو، گرمکن گشاد و کفش‌های دوی بوگندویم آن جا ایستاده بودم و همان چهرۀ «اوه، دخترک بیچاره» را به خود گرفت. گرچه آن موقع، اصلاً نمی‌دانستم این چهره قرار است چطور همه جا همراهی‌ام کند.

منبع: کتابراه

لینک هدیه

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

هم اکنون دیگران می خوانند