مشکلات زوجین نابارور، لازم است بدانید
هنوز چند سالی از ازدواجتان نگذشته که ناگهان سیلی از سوالات مشابه در و همسایه و دوست و آشنا گریبان شما و همسرتان را میگیرد.
هنوز چند سالی از ازدواجتان نگذشته که ناگهان سیلی از سوالات مشابه در و همسایه و دوست و آشنا گریبان شما و همسرتان را میگیرد: «بچه ندارید؟ کی بچهدار میشوید؟ نمیخواهید زندگیتان رنگ و بوی بچه به خودش بگیرد؟...» تعجب میکنید که چهطور همه در یک مقطع خاص این سوال را میپرسند. رفتهرفته این سوال دامنگیر میشود و باید برای آن جوابی بیابید. هنوز در تلاش پیدا کردن جواب مناسب برای آن هستید که سوال گزندهتری از راه میرسد: «راستی تقصیر کیست؟» این کلمه «تقصیر»، یکی از رایجترین واژههایی است که در فرهنگ ما به مشکل ناباروری زوجین اشاره میکند. روانشناسان معتقدند استفاده از واژه «تقصیر» برای زوجهایی که بچهدار نمیشوند، بار روانی نامناسبی دارد اما به نظر میرسد تا تغییر این واژه در اذهان عمومی، راه درازی در پیش داریم. البته باید با مشکلات روانی زوج نابارور از نزدیک آشنا شویم و اگر توانستیم به کمک آنها برویم. به همین بهانه به سراغ دکتر میرعمادالدین فریور، روانشناس، رفتهایم تا قدری درباره روانشناسی ناباروری با ایشان گفتگو کنیم.
آقای دکتر! وقتی بچهدار نمیشویم، معمولا حرف مردم از رنج بچهدار نشدن برایمان سنگینتر است. چرا؟
بله، موافقام. به هر صورت، مشکل ناباروری برای اغلب افراد مشکلات روانی نیز به بار میآورد که یکی از آنها حرفمردم است؛ به ویژه اینکه هنوز در برخی شهرستانها بچهدار شدن را نشانهای از مردانگی میدانند. به همین دلیل زوجهای نابارور به سراغ درمانهای سفت و سخت پزشکی میروند و گاهی از زندگی خود بازمیمانند. سفرها و مأموریتهای کاری خود را معلق میکنند. گاهی از ادامه تحصیل بازمیمانند و گاهی در کار و حرفه خود هم کم میآورند. برخی دیگر دچار احساس اندوه، خشم و یأس ناشی از بچهدار نشدن میشوند و اعتماد به نفسشان کاهش مییابد و دوستیهایشان را نیز به خطر میاندازد. به همین دلیل پیشنهاد میکنم زوجهایی که با چنین مشکلی مواجهاند ابتدا بدانند که خود و همسرشان از نظر روانی فراز و فرودهایی خواهند داشت تا در برخورد با آن راحتتر کنار بیایند. امروزه در برخی کشورها گروههایی به وجود آمدهاند که افراد نابارور با یکدیگر در ارتباطاند و از مشکلات و موفقیتهایشان با یکدیگر گفتگو میکنند. این موضوع مشخص میکند که مشکل روانی ناشی از بچهدار نشدن فقط مختص کشور ما نیست.
هنگام گفتگو با زوجهای نابارور میتوان حدس زد که خانمها بیشتر از آقایان دچار مشکلات روانی میشوند. نظر شما چیست؟
بله، همینطور است. اغلب خانمها در جامعه ما طوری تربیت شدهاند که فکر میکنند حتما یک روز باید مادر شوند. از نخستین عروسک تا آخرین حمام نوزاد، دختران و زنان با انواع تصاویر کودکان و انتظارات والدین، همسالان، تبلیغات و رسانهها و مهمتر از همه همان حرف مردم محاصره شدهاند. بعضی از خانمها، مادری را قسمت اعظم هویت زنانه خود تصور میکنند. برای برخی دیگر، این غایت آرزوهایشان است و حتی زنهایی که لزوما نمیخواهند مادر شوند هم نسبت به این قبیل انتظارات جامعه آگاهاند. فشارها برای ازدواج و تشکیل خانواده نیز بسیار زیاد است؛ تا آنجا که زنانی که قادر به انجام این کارها نیستند، شدیدا احساس میکنند دچار مشکل هستند و به شکل دردناکی چیزی در زندگی آنها کم است.
آقایان چهطور با ناباروریشان کنار میآیند؟
مردها برای پدر شدن اینطور تحت فشار نیستند و بسیاری از آنها طوری بزرگ شدهاند که یاد گرفتهاند احساساتشان را سرکوب کنند یا برای خود نگه دارند. البته مردها هم بعد از طی دوره درمان ناباروری ممکن است دچار همین حس یأس و ناامیدی شوند اما بیشتر مردان نسبت به همسران خود نقش مقاومتری بازی میکنند یا شاید آنقدر به کنترل احساسات خود عادت کردهاند که به درستی نمیدانند چه حسی دارند یا میتوانند از کسی کمک بخواهند. یک نکته دیگر را هم اضافه کنم که اگر مشکل باروری در زندگی زناشویی مشخصا ناشی از ناتوانی مرد باشد (مثل ضعف کیفیت اسپرم)، تصور ذهنی مرد از خودش ضعیف میشود.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که جامعه چندان از رنج و تألمات روانی زوجهای نابارور اطلاعی ندارد!
همینطور است. جامعه معمولا رنج حاصل از نازایی را به رسمیت نمیشناسد و بنابراین افرادی که توان والدی ندارند غم خود را پنهان میکنند و این به افزایش حس شرم و انزوا در آنها منجر میشود.
وقتی خانوادهای بچهدار نمیشود، حرف مردم شروع میشود. مردم دایما میپرسند کی میخواهید بچهدار شوید یا اینکه پس از گذشت چند سال میگویند کدام یک مقصرید؟ با این حرفها چهطور باید کنار بیاییم؟
از حرف برخی افراد خالهزنک که از سر ناآگاهی به زبان میآید، بگذریم؛ اما پرسش دوستان و خانواده درباره برنامههای شما برای بچهدار شدن معمولا از روی حسن نیت است. شاید آنها هنوز نمیدانند که مشکل باردار شدن دارید یا اگر بدانند، میخواهند از روند ماجرا و پیگیریهای درمانیتان باخبر باشند. با این حال قبول دارم که سر و کله زدن با این نوع سوالها میتواند ناراحتکننده باشد، مخصوصا در محافل جمعی و در تعطیلات که خانواده و بچه مرکز توجهاند. میتوانید به راحتی بگویید: «داریم بهش فکر میکنیم» یا «اگر خبر خوبی شد اول به شما میگیم»؛ اما اگر حرف زدن درباره مشکل بارداری ناراحتتان نمیکند و فکر میکنید شنونده دلسوزی دارید که حرفتان را میفهمد، خودتان را محدود نکنید و بدانید صحبت کردن درباره این شرایط آرامتان میکند.
گفتن این حرفها ساده است اما وقتی مشکل ناباروری وجود داشته باشد و در کنار آن هم، همه خواهر و برادرهایتان در یکی دو سال اخیر بچهدار شده باشند و دور و برتان پر از بچه باشد و به مهمانی آنها دعوت شوید، قضیه فرق میکند. قبول ندارید؟
خب، اگر فکر میکنید که در این مهمانیها، کسی نوزادش را به رختان میکشد و شما آسیب روانی میبینید به خودتان اجازه دهید که در چنین محافلی شرکت نکنید. به یاد داشته باشید که آسیبهای روانی میتواند درمان ناباروری شما را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
از درمان ناباروری گفتید و احتمالا داغ زوجهای نابارور را تازه کردید زیرا اینگونه درمانها هم وقت زیادی میطلبد، هم پول زیادی.
همینطور است. برخی از این درمانها حتی برای افراد متمول نیز دشوار است، چه برسد برای افراد ضعیف و مستمند. مشکلات مالی برای افراد مستمند به طور قطع و یقین بر مشکلات روانی آنها نیز میافزاید. اما به جای طفره رفتن از بار مالی این موضوع، میشود بنشینید و طرحی مالی ترسیم کنید. ابتدا با بیمه شروع کنید. ببینید بیمه دقیقا چه چیزهایی را تحت پوشش قرار میدهد و چه چیزهایی را پوشش نمیدهد. اگر بخشی از درمانهای شما را پوشش میدهد یک نفرتان مسوول پیگیری مکاتبات بیمه و طرح مساله با شرکت بیمه شوید. سپس درآمدتان را بررسی کنید و ببینید چهقدر میتوانید هزینه کنید و آن هم برای چه نوع درمانی. از خودتان بپرسید آیا دوست داریم همه پس اندازمان را خرج باردار شدن کنیم؟ آیا احتمال بارداری از طریق لقاح مصنوعی و روشهای دیگر آنقدر هست که به خرج همه پساندازها بیارزد؟ آیا پول قرض گرفتن خوشایند ماست؟ به فرض اینکه بچهدار شویم، کی میتوانیم قرضها را پس دهیم؟
فراموش نکنید که میل به بچهدار شدن کار راحتی است اما مسایل مالی مرتبط با آن نیازمند تفکر منطقی است لذا برای مخارج خود سقفی بگذارید تا جدای از آسیبهای روانی ناشی از بچهدار نشدن گرفتار مسایل روانی بیپولی نشوید.
شاید خوانندگان ما هم این سوال در ذهنشان شکل گرفته باشد که تا چه زمانی باید پیش متخصص باروری برویم و کی باید از پیگیریهایمان دست برداریم؟
سوال بسیار پیچیدهای است زیرا دست کشیدن از رویا دشوار است و امکانات جدید پزشکی که امروزه در دسترس زوجها قرار گرفته آنها را به کوشش مداوم هر ماهه و هر ساله وامیدارد اما حدود یکسوم از زوجهای تحت درمان مشکل ناباروری بچهدار نمیشوند و قبل از بازگشتن به زندگی عادی باید با این قضیه کنار بیایند. همانطور که معمولا یکی از زوجین تمایل بیشتری به شروع درمان دارد ممکن است یکی زودتر از دیگری آماده پذیرفتن زندگی بدون کودک یا پذیرفتن کودکی به فرزندی باشد. اینها تصمیماتی فردی هستند و زمان رسیدن به آن از فردی به فرد دیگر متفاوت است. به همین دلایل توصیه میکنم زن و شوهر به حرف همدیگر گوش کنند و با پزشکشان ارتباط روشنی داشته باشند. خودتان درخواهید یافت که زمان درست پذیرش شرایط برای شما و همسرتان چه وقت است و چه زمان باید درمان را متوقف کنید. به یاد داشته باشید بچهدار شدن نهایت آرزوی ما نیست.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼