۱۷۲۱۹۱
۱۴۳۷
۱۴۳۷

روند رشد نوزاد، یادگیری مهارتهایی تازه

چه بخواهید و چه نخواهید، فرزند‌تان در هر ماه از زندگی‌اش، مهارت تازه‌ای را یاد می‌گیرد و هیجان شما، نمی‌تواند او را یک‌شبه از این راه چند ماهه و چند ساله عبور دهد.

شما هم مثل بسیاری از مادر‌ها، آنقدر از حضور این قدم نو رسیده هیجان‌ زده‌اید که نمی‌توانید برای بزرگ شدن و توانا شدنش صبر کنید. اما چه بخواهید و چه نخواهید، فرزند‌تان در هر ماه از زندگی‌اش، مهارت تازه‌ای را یاد می‌گیرد و هیجان شما، نمی‌تواند او را یک‌شبه از این راه چند ماهه و چند ساله عبور دهد.

یادگیریِ کنترل محیط
نوزادان نه فقط مهارت‌ ها و رفتار های ویژه را می‌آموزند، ممکن است باورها و انتظارات مرتبط با توانایی‌ های خود نسبت به کنترل حوادث جهان اطراف را نیز بیاموزند. این گونه اعتقادات معمولاً نتیجه تعاملاتی است که به‌ طور طبیعی بین نوزاد و مراقبان وی پیدا می‌شود.
نوزاد یاد می‌گیرد که اغلب یک فریاد یا لبخند برای جلب توجه مادر کافی است. بنابراین، اولین درس در زمینه کنترل اجتماعی از تعامل نوزاد- مادر فراگیری شده است. در محیط غیر اجتماعی نوزاد نیز فرصت‌ های فراوانی برای آموختن چنین درس‌ هایی فراگیر، وجود دارد. مثلاً نوزاد می‌آموزد که اگر جغجغه را تکان دهد، صدا می‌کند و اگر توپ را هل دهد یا پیش بکشد، می‌غلتد.
در همه این موارد نوزادان می‌آموزند که با انجام دادن فعالیت‌ هایی در محیط اجتماعی یا فیزیکی اطراف خود، تحولاتی به‌ وجود آورند. این فرایند در ضمن نشان‌گر رشد اولین جوانه‌ های اختیار در انسان است که باید به آن اهمیت داد.
اهمیت رشد شناختی این مسأله در این است که انگیزه، علاقه و سر سختی نوزاد، در حل مشکلات و کاوش در محیط، در نتیجه این نوع یادگیری فراگیر افزایش می‌یابد. متقابلاً نوزادانی که از این گونه تجارب یادگیری برخوردار نبوده‌اند، نوعی ناتوانی از خود بروز می‌دهند. تجارب اولیه محیط به اینان آموخته است که قادر به کنترل محیط پیرامون خود نیستند و بنابراین از هرگونه تلاش برای آزمون کنترل محیط خودداری می‌کنند.
برای مثال نوزادانی که در پرورشگاه‌ ها پرورش می‌یابند و به دلیل کمبود پرسنل کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند، معمولاً در برخورد با محیط و کنترل آن، توان لازم را ندارند. برای آن‌ها زندگی با یک برنامه از پیش تعیین شده در جریان است و کسی به خواسته‌ ها و نیازهای فردی آن‌ها توجهی ندارد. از این رو جای تعجب نیست که این قبیل کودکان غالباً افرادی بی‌ احساس غیر فعال و پذیرا و منزوی هستند و چون در تعامل با محیط فیزیکی از ایجاد هرگونه تحولی عاجزند، برای تغییر محیط اجتماعی و تأثیر بر دیگران هم، تکاپویی از خود نشان نمی‌دهند.
طبق تجربه برخی محققان، نوزادانی که در مورد یک کار به گونه‌ای انفعالی و عاجزانه برخورد کرده‌اند، این حالت را در هر نوع یادگیری دیگری داشته‌اند؛ چرا که این کودکان هنگام تعامل با محیط نسبت به عدم توانایی خود در کنترل افراد و حوادث، به یک باور فراگیر رسیده‌اند.

بازگشت‌ پذیری آثار تجربه‌ های اولیه
رشد صحیح و بهنجار، در محیط طبیعی به وقوع می‌پیوندد، اما نوزادانی که در شرایط ناگوار و محروم قرار دارند، از نظر رشد مهارت‌های حسی و ادراکی و یادگیری، آهنگ کُندتری دارند.
سؤال قابل توجه این است که آیا آثار تجارب اولیه نوزادان قابل تغییر و بازگشت‌پذیر است؟
اگر کودکانی که در محیط‌های محروم رشد یافته‌اند به محیط‌های مناسبی منتقل شوند، قادرند بر تأثیرات سوء تربیت اولیه خود غلبه کنند؟
به منظور پاسخ به این سؤال، محققان مطالعات گوناگونی انجام داده‌اند.
یک محقق طی تحقیقی مقایسه‌ای، گروهی از کودکان یک پرورش‌ گاه را برای ارزیابی بازگشت‌ پذیری آثار تربیت اولیه، به یک مؤسسه مربوط به عقب‌ماندگان ذهنی انتقال داد؛ جایی که گروهی از زنان عقب‌مانده ذهنی در نقش مادر وظیفه پرورش و پرستاری از کودکان را بر عهده گرفته بودند. این محیط بر خلاف محیط قبل، متنوع‌تر و تحریک‌آمیزتر بود و در آن فرصت‌های زیادی برای تعامل اجتماعی و عاطفی و هم‌ چنین روابط مکرر و رو در رو با بزرگ‌ سال وجود داشت.
این محقق پس از مدتی دریافت که کودکان مزبور در مقایسه با هم‌سالان خویش که در پرورش‌گاه مانده بودند از رشد اجتماعی و هوشی قابل توجهی برخوردار شدند و در نتیجه نارسایی‌ های مربوط به تجارب تربیت اولیه آنان بازگشت پذیرفت و جبران شد. مطالعات متعدد دیگری نیز در سال‌های اخیر انجام شده که از بازگشت‌پذیری محرومیت‌های اولیه - نه فقط در آمریکای شمالی، بلکه در سایر فرهنگ‌ ها - حکایت دارد.
محقق دیگری نیز در کتاب خود با عنوان «کودکان پرورش‌ گاهی» از نتیجه یک آزمایش طبیعی گزارش می‌دهد که در آن یک مؤسسه اجتماعی در لبنان با تغییر خط مشی خود، نوزادان و کودکان مازاد مؤسسه را به پدران و مادران بدون فرزند می‌سپارد. در نتیجه این کار، کودکانی که قبل از دو سالگی به فرزندی پذیرفته شده بودند، به هوش معمولی دست یافتند، در مقایسه با کودکانی که به دلیل ماندن در مؤسسه بهره هوشی کمتری داشتند.
آن‌ هایی که در سال‌ های بعد پذیرفته شده بودند، گرچه در نتیجه حضور در محیط برانگیزنده، هوش بهتری داشتند، اما در ۱۶ سالگی هوششان پایین‌تر از سطح معمول بود.
نکته به‌ دست آمده از این نوع تحقیقات این است که:
رفتار در هر مرحله از رشد، قابل تغییر است و تجارب اولیه کودک، الزاماً تعیین کننده رفتار آینده او نیست.
البته تذکر این نکته هم لازم است که با وجود برگشت‌ پذیری تجربه‌ های اولیه، این احتمال هم وجود دارد که یادگیری برخی رفتارها در سنین خاصی ساده‌تر باشد. هم‌چنین باید توجه داشت که کسب مهارت‌ های جدید معمولاً ساده‌تر از خنثی کردن آثار رفتار های کسب شده قبلی است.

من را می‌بیند؟
درست است که نوزاد شما در هفته اول توانایی کامل برای دیدن را ندارد و تا حدودی نابینا تلقی می‌شود، اما او حتی از آن زمان هم می‌تواند مادرش را بشناسد. محققان می‌گویند حتی نوزادان ۴ روزه، نسبت به افراد غریبه و ناآشنا زمان بیشتری را به مادرشان خیره می شوند.
در هفته‌های اول تولد اشیایی که ۲۰تا ۳۰ سانتی‌متر از صورت او دورترند، برای کودک تار و مبهم به نظر می‌رسند و توانایی تشخیص آنها برایش آسان نیست. پس اگر می‌خواهید با نوزاد کوچک‌تان گپ بزنید، بهتر است صورت‌تان را نزدیک ببرید و به چشم‌هایش نگاه کنید.
نوزادان ۳ یا ۴ ماهه می‌توانند چشم هایشان را به این سو و آن سو بچرخانند و حرکت اشیا را دنبال کنند. آن ها فاصله دور‌تری را می‌بینند و به رنگ‌ ها هم واکنش نشان می‌دهند. در ۳ ماه اول، فرزند شما قبل از هر چیز «حرکت» را می‌بیند و در هفته‌ های اول می‌تواند خنده و اخم مادرش را هم درک کند. او در این زمان تماس‌های چشمی منظمی را برقرار می‌کند و با نگاهش منتظر دیدن واکنش شما می‌ماند.
اگر در ۴ تا ۶ ماهگی‌اش اسباب بازی را به طرفش بگیرید، احتمالا می‌تواند آگاهانه دستش را برای گرفتن آن دراز کند اما در حدود ۸ تا ۱۲ ماهگی، نوزاد درک کافی از عمق ندارد و نمی‌تواند اختلاف سطح پله‌ها با پایین را درک کند. پس با این توجیه که بینایی‌اش کامل شده، او را روی بلندی نگذارید. اما بینایی فرزند شما در یک سالگی آنقدر تقویت شده که به کتاب‌های مصور هم واکنش نشان می‌دهد.

صدایم را می‌شنود؟
حتی در ماه اول تولد، فرزند شما می‌تواند صدای پدر و مادرش را بشناسد. از ۶ ماهگى فرزند شما به شکل بارز‌تری به سمت منبع صدا بر می‌گردد و در پاسخ به سروصداهای بلند و ناگهانی ازجا مى‌پرد. فرزند شما در این سن صحبت‌هایتان را درک می‌کند و در زمان حرف زدن به چهره شما خیره می‌شود.
او از این زمان می‌تواند ارتباط بهتری را با شما برقرار کند و برای نشان دادن این موضوع در پاسخ به لبخند یا خنده شما او نیز لبخند زده یا می‌خندد و از صدای سرفه یا صداهای مختلف تقلید می‌کند.
در ۹ ماهگی کودک نسبت به نام خودش واکنش نشان می‌دهد و در عین شنیدن می‌تواند کلمات را درک کند و درک بهتر شنوایی کودک در یک ‌سالگی باعث می‌شود از دستورات شما پیروی کند.

مزه شیر را می‌فهمد؟
حتما برای‌تان جالب است که چرا بعضی از کودکان، به محض خوردن شیر خشک دیگر شیر مادرشان را قبول نمی‌کنند. حس چشایی متهم اصلی این اتفاق است. این حس از همان هفته یازدهم بارداری‌تان در فرزند شما رشد می‌کند و بعد از تولد هم همان‌طور که شما طعم‌ها را می‌شناسید، او به مزه‌های مختلف واکنش نشان می‌دهد. نوزادها عاشق طعم شیرین هستند و میلی به خوردن چیز‌هایی که ترش یا تلخ باشند ندارند.
به همین دلیل اگر شیر خشک را امتحان کنند، ترجیح می‌دهند به جای هر خوراک دیگری، این نوشیدنی شیرین را بنوشند.

بوی مرا می‌شناسد؟
حس بویایی هم از آن حواسی است که با کودک متولد می‌شود. او از همان لحظه‌ای که نفس کشیدن را آغاز می‌کند، بوهای مختلف را می‌شناسد و به بوی خوب و بد واکنش نشان می‌دهد.
یکی از نشانه‌هایی که نوزادان با کمک آن مادرشان را می‌شناسند، همین بوست. از نظر یک نوزاد بوی مادرش بهترین بوی دنیاست و از ۶ روزگی موفق به درک آن می‌شود.
پس در همان دوره نوزادی، هر زمان که فرزند‌تان بی‌تابی کرد او را در آغوش بگیرید یا تکه‌ای از لباس‌تان را در کنارش بگذارید تا با بویش آرام شود. وجود حس بویایی در نوزادان، می‌تواند حال و هوای‌شان را هم وابسته به بویی کند که به شامه آن‌ها می‌رسد.
شاید تعجب کنید اما یک بوی خوشایند می‌تواند آن‌ها را در همان ماه‌ های اول هم آرام کند و یک بوی ناخوشایند می‌تواند اشک‌شان را در بیاورد.

می‌فهمد که نوازشش می‌کنم؟
برای آرام کردن نوزادتان او را نوازش کنید و مراقب باشید تا اشیا زبر در کنارش نباشند چون حس لامسه، اولین حسی است که در او رشد می‌کند. فرزند شما از همان آغاز تولد، از به تن کردن یک لباس نرم خوشحال می‌شود و با نوازش‌های شما آرام می‌شود.
وجود حس لامسه در نوزادان باعث می‌شود از همان ابتدا، متوجه گرمی یا سردی اشیایی که لمس می‌کنند بشوند و نسبت به جنس آن‌ها هم واکنش بدهند.
شاید به همین دلیل باشد که آن ها از در دست گرفتن بعضی اسباب‌بازی‌ها لذت بیشتری می‌برند و تمایلی به بازی با بعضی‌های دیگر را ندارند.
و سخن آخر این‌ که:
اگر چه تجارب اولیه در فرایند رشد، اهمیت خاصی دارد، ولی همیشه می‌توان آثار زیان بار ناشی از پرورش در محیط اولیه را تغییر داد. هم‌ چنین برای رشد مناسب رفتار حرکتی، اجتماعی و هوشی، فقط محرک‌ های حسی و ادراکی از اهمیت برخوردار نیستند، بلکه محیطی پاسخ دهنده نیز لازم است که دست‌یابی به یک باور مهم را برای کودک ممکن می‌سازد: و آن این‌ که «کودکان می‌توانند دنیای اجتماعی خود را شکل دهند.»

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.