رشد شناختی کودک، تغییر و تحولاتی که رخ می دهد
رشد شناختی کودک به معنی رشد و پرورش فعالیتهای شناختی مثل زبان، تفکر، استدلال و حافظه میباشد.
رشد شناختی کودک به معنی رشد و پرورش فعالیتهای شناختی مثل زبان، تفکر، استدلال و حافظه میباشد. این بخش از رشد، به دلیل تاثیر عمیقی که بر بزرگسالی کودک دارد، باید به دقت زیر نظر قرار گرفته و پرورش بیابد. برای اینکار دو مسئله مهم است، اول آگاه بودن والدین از مراحل رشد شناختی کودک و دوم همراهی با یک روانشناس و متخصص کودک برای تجزیه و تحلیل واکنشهای شناختی کودک. در این مطلب، درباره مراحل رشد شناختی کودک و نوجوان و تغییرات عمده هر دوره صحبت کرده و نقش والدین در این مراحل را بیان کرده ایم.
مراحل رشد شناختی کودک
کودکان، به صورت کاوشگران فعال و با انگیزه ای هستند که تفکر آنها با تاثیر مستقیم روی محیط رشد میکند. ذهن کودک ساختارهای روانشناسی و ذهنی خود را به شکلی تشکیل و تغییر میدهد که با واقعیتهای بیرونی مطابقت پیدا کند.
تولد تا دو سالگی: تفکر با اعضای بدن
کودکان از تولد تا دوسالگی با استفاده از بازتابها، رفتارهای تصادفی و تقلید، سعی میکنند یاد بگیرند و فکر کنند. در این دوره مهارتهای حرکتی محدودی دارند. به مرور زمان توانایی جستجو کردن برای پیدا کردن شیئی که پنهان شده را کسب میکنند؛ اما هنوز از تفکر و استلال عاجزند و صرفا با اعضای حسی و حرکتی بدن فکر و عمل میکنند.
با تقلید یاد میگیرند، اوایل به مدت یک روز و سپس تا 1 ماه رفتار فرد مقابل در ذهن آنها میماند. در اواخر این مرحله میتواند خود را جای فرد دیگری بگذارد و بازی کند. مثلا وانمود کند که پدر یا مادر است و از رفتارهایی که دیده برای نقش خود استفاده میکند. برای اطلاع بیشتر از روند رشد کودک تا یک سالگی کلیک کنید.
2 تا 6 سالگی: عدم درک دیدگاه دیگران
کودک در این مرحله، همچنان از تفکر و درک استدلالات عاجز است. شما هر قدر برای او استدلال منطقی بیاورید او به دلیل خود محوری، آنها را درک نمیکند. خودمحوری یعنی کودک دنیا را فقط از دریچه نگاه خویش میبیند و در تشخیص دیدگاه و نظر دیگران ناتوان است. کودک در این سن نمیتواند تشخیص دهد که وقتی ظاهر یک چیز تغییر میکند، ماهیت آن همان است. مثلا اگر اسباب بازیهای خود را پخش زمین کند، حس میکند اسباب بازی بیشتری دارد.
کودک تا 11 سالگی حرف شما را کامل نمیفهمد
از 6 تا 11 سالگی، دوره تفکر عینی کودک است؛ به این معنا که تفکر کودک تنها محدود به چیزهایی است که میبیند، او توانایی فرض کردن ندارد. کودکان قبل از 11 سالگی همچنان توانایی استدلال ندارند و باید به صورت عینی، اشتباهات یا نظرات خود را به او بگویید. مثلا کودک میفهمد که وقتی 3 تکه چوب به او میدهید، کدام بلندتر است اما اگر به او بگویید که در ذهنش تصور کند که چوب الف از چوب ب و چوب ب از چوب ج بزرگتر است، نمیتواند این عملیات ذهنی را انجام دهد و به شما بگوید کدام بلندتر است.
بنابراین، برای مثال اگر به کودک خود بگویید که "طلاق من و پدرت به خاطر این نیست که او را دوست ندارم، فقط چون نمیتوانم کنار اون خوشحال باشم از هم یک مدت جدا میشویم". طبیعتا فرزند شما در سن دبستان توانایی تحلیل این قضایا را ندارد.
پیش از ۱۱ سالگی همه چیز باید واضح باشد!
کنایه و استعاره برای کودکان در سن دبستان مفهومی ندارد و باید با آنها کاملا روشن، واضح و صریح صحبت کنید. کودکان در این سن به دلیل تقویت حافظه، توانایی به خاطر سپردن مباحث را دارند، اما نمیتوان از درک کامل آنها از موضوع اطمینان داشت. کودک دبستانی، به سختی استعارههای موجود در اشعار را میفهمد اما اگر همان مفهوم را با شکل به او نشان دهید، برایش بسیار قابل فهمتر میشود.
اما بعد از ۶ سالگی، در دوره دبستان کودک توانایی درک نظر و نیازهای دیگران را دارد و میتواند علاوه بر دید خود، دید طرف مقابلش را نیز درک کند.
تفکر انتزاعی چیست و چه دوره ای ایجاد میشود؟
تفکر انتزاعی یا تفکر ذهنی، تقریبا از 11 سالگی به بعد شروع میشود. به نوعی، دوره بلوغ، باعث رشد همه جانبه و شگفتی در عملیات شناختی کودک میشود. عملیات ذهنی یعنی توانایی استدلال و تحلیل ذهنی، حتی هنگامی که هیچ چیزی برای مشاهده وجود ندارد. کودک در این سن میتواند احتمالات را درک کند. به عنوان مثال میتواند بفهمد اگر فلان کار را بکند، واکنش پدر و مادر چگونه خواهد بود.
کودک میتواند از 11سالگی فرضیه بسازد و به مرحله تفکر بزرگسالی نزدیک شود. یعنی میتواند مقدمه بچیند و از آنها نتیجه گیری کند. این سن، سنی است که کودک میتواند در تصمیم گیریها به والدین کمک کند و والدین میتوانند روی آنها حساب باز کرده و با احترام نسبت به آنها و تفکراتشان برخورد کنند. والدین با پرسیدن نظر فرزندشان به رشد و روابط میان خود با فرزندشان کمک میکنند. هر چه این دوران بهتر سپری شود، با مشکلات کمتری در دوران بلوغ با فرزنداشان خواهند داشت. رفتار صحیح والدین در سنین بلوغ برای جلوگیری از اعتیاد، افت تحصیلی، آسانتر شدن حل بحران هویت در نوجوان بسیار اهمیت دارد.
رویا پردازی، آفت دوره بلوغ
در دوره بلوغ، نوجوان هنوز مانند دوران پیش از دبستان دارای تفکر خود محوری است، اما خودمحوری نوجوان به این معنا که او خود را مرکز جهان و مرکز توجه همگان میداند. این مسئله باعث میشود او تفکر قهرمان سازی داشته باشد. خود را قهرمانی میبیند که توانایی انجام کارهای بزرگ دارد و تماشاگران فراوانی در حال تماشای او هستند. همین تفکر، فشارهای روانی زیادی به نوجوان وارد میکند که ممکن است با ضعف شدید اعتماد به نفس و هویت نقص همراه شود. مخصوصا اگر در مقابل جمع، شکست و تحقیر را تجربه کند.
وظیفه والدین چیست؟
والدین با توجه به این ویژگیهای شناختی، در سنین مختلف باید از میزان درک فرزندشان آگاه بوده و با توجه به تواناییهای شناختی کودک با او مصاحبه کنند. شما به عنوان والد موظف هستید تا با فرزندتان یک ارتباط موثر برقرار کنید. زمانی که با کودکتان خارج از درکش صحبت میکنید، در واقع هیچ گونه ارتباطی با او برقرار نکرده و در او احساسی از تنهایی و یاس را ایجاد میکنید. هر چه کودک شما بزرگتر میشود نیازهای روانی او نیز تغییر میکند، پس شما نیز باید در تعامل خود با او تغییراتی ایجاد کنید.
اغلب والدین با نادیده گرفتن این تغییرات انتظار دارند فرزندشان در دوران بلوغ درست مانند قبل، از آنها پیروی کنند. در حالی که با ادامه این روش تربیتی با فرزندشان به تعارض میرسند. شما میتوانید با استفاده از تجارب والدین دیگر، مطالعه کتاب و دیگر منابع برای خود یک سبک فرزندپروری مناسب برگزینید. اما بسیاری از خانوادهها با وجود چنین اقداماتی، در ارتباط با فرزندشان با مشکلات عدیده ای مواجهاند. در حالی که مشاوره خانواده با نگاهی متخصصانه و بدون قضاوت میتواند به شما در مسائل خانوادگی بهترین یاری را برساند.
منبع:
هنر زندگی
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼