اضطراب جدایی در کودکان، علل بروز و روش درمان
اضطراب شدید و نامناسب با سطح رشد فرد در رابطه با جدایی از منزل یا کسانی که فرد به آنها دلبستگی دارد اضطراب جدایی نامیده می-شود.
اضطراب شدید و نامناسب با سطح رشد فرد در رابطه با جدایی از منزل یا کسانی که فرد به آنها دلبستگی دارد اضطراب جدایی نامیده می-شود. این اختلال بیشتر در نوزادان و کودکان و معمولا در سنین ۵-۶ ماهگی تا ۲ سالگی دیده می¬شود هرچند ممکن است تا بزرگسالی هم ادامه داشته باشد.در دوران کودکی بزرگترین ترس کودک جدا شدن از مادر است به این معنی که در سیر طبیعی رشد، کودکان اگر قرار باشد از مادر خود جدا شوند دچاروحشت می شوند و ممکن است در برابر جدایی اعتراض ومقاومت خود را با چسبیدن به مادر خود یا دنبال کردن آنها نشان دهند. اکثر کودکان دچار اضطراب جدایی می شوند ، هرچند شدت و ضعف آن از کودکی به کودک دیگر متفاوت است. اضطراب جدایی یکی از مراحل رشد عاطفی است و بیشتر نوزادان و کودکان نوپا در مراحل خاصی از زندگی خود از احتمال -یاواقعیت-جدایی از مادر یا پدر می ترسند
علل:
اختلال اضطراب جدایی ممکن است به دنبال بعضی از فشارها ی روانی زندگی (مانند مرگ یک خویشاوند یا یک حیوان خانگی ، بیماری کودک یا یک خویشاوند ، تغییر مدرسه ، تغییر منزل یا مهاجرت) ظاهر شود. امکان دارد شروع اختلال بسیار زود هنگام و در سنین پیش دبستانی باشد و ممکن است در هر زمانی تا قبل از سن هیجده سالگی بروز کند . ولی معمولا شروع آن در نوجوانی نا معمول است . این اختلال به طور معمولی دارای دوره های تشدید و بهبود است . اضطراب در مورد احتمال جدایی و نیز اجتناب از موقعیتهایی که در آن ها جدایی وجود دارد (مانند رفتن به دانشگاه ) ممکن است برای چندین سال دوام یابد.
عوارض :
این اختلال به ایجاد نارسائیها یا ضایعاتی در قلمرو کنش وری اجتماعی ، تحصیلی ( حرفه ای ) یا زمینه های مهم دیگر منجر می شود .
درمان :
-رفتاری
-شناختی - رفتاری
-مداخله آموزشی
فرایند درمان هم برای کودکان و هم برای مادر او توصیه می شود و بهتر است که با درمانگران متفاوتی صورت پذیرد . در درمان انفرادی کودک به تدریج موضوعات مربوط به جدایی ، شناسایی و حل و فصل می شوند ، مستحکم ترین روشهای درمانی را طرح های رفتاری و شناختی - رفتاری تشکیل می دهند که هدفشان کمک به کودک برای کاستن از اضطراب و آموزش به والدین درباره نحوه ی افزایش رفتارهای سالم تر به کودک است . منبع اضطراب شناسایی می شود و به کودکان آموزش داده می شود که احساسات اضطراب انگیز خود را رها کنند ( برای مثال ، با استفاده از روش آرام سازی عضلانی یا الگو دهی و سرمشق دهی پاسخ های سالمتر در کودکان).همگام با آن ، والدین می آموزند چارجویهای خاصی را برای تقویت رفتارهای سالمتر در کودک وضع نمایند. در نهایت ، برنامه درمانی باید با کارکنان مدرسه هماهنگی شود . هم چنین ممکن است کار با خانواده به منزله یک کلیت به آنها کمک کند تا بفهمند چگونه خانواده اضطراب جدایی را در کودک تقویت می کند و چگونه چنین تعاملی را می توان بهبود بخشید . در واقع درمانگران خانواده بر روی انواع سیستم های خانوادگی بسیاری را که اضطراب جدایی را در کودک القاء و حفظ می
نمایند ، متمرکز می باشند . در این رویکردها ، درمان ساختاری خانواده یک بخش ارزشمند از طرح درمانی است
فنون رفتاری موثر عبارتند از : حساسیت زدایی ، مدیریت وابستگی ، غرقه سازی و درمانهای رفتاری-شناخت. رویکردهای رفتاری مثل حساسیت زدایی، شرطی سازی کنشگر و قرارداد مشروط بستن ، اغلب همراه با درمان های پزشکی به منظور کمک به کودک برای غلبه بر فوبی مدرسه به کار می روند .
مداخله آموزشی در کمک به کودکان SAD که از مدرسه رفتن اجتناب می کنند نیز جزء درمانی مهمی است . در ابتدا این مسئله اولویت دارد که به کودک کمک گردد که تا حدامکان هر چه زودتر به مدرسه برگردد ، زیرا تأخیر طولانی در رفتن به مدرسه ، اضطراب این جنین کودکان را به هنگام برگشت به مدرسه بیشتر می کند .این اضطراب اغلب زمانی که کودکان از کارهای مدرسه عقب می افتند و شکست تحصیلی را پیش بینی می کنند ، بیشتر می گردد .کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی حاد ممکن است به حضور اولیای مدرسه در خانه برای کمک به آنها درانتقال به مدرسه یا به حضور موقتی والدین در مدرسه برای کمک به آنها در غلبه بر اضطراب فلج کننده نیاز داشته باشد .در مقابل کودکان مبتلا به SAD مزمن که دوره های طولانی به مدرسه نرفته اند ممکن است نتوانند در پایه تحصیلی متناسب با سنشان قرار گیرند . بنابراین آنها به دامنه ای از مداخله های آموزشی متناوب نیاز خواهند داشت. در مجموع ، باید به آنها کمک کرد که بر شکاف های آموزشی خود که ناشی از حضور ضعیف آنها در مدرسه است ، غلبه نمایند . برخی از آنها ممکن است به آموزش دیدن در کلاس ها یا مدارس ویژه و یا حضور در محیط های درمانی خاص
قبل از اینکه به جریان آموزشی برگردند ، نیاز داشته باشند .
درمان زیست شناختی SAD به طور قابل ملاحظه ای به استفاده از ضد افسردگی های سه حلقه ای محدود شده است . به علاوه ، به خاطر افزایش نگرانی ها درباره سوء مصرف اعتیاد ، تحمل دارویی و اثرات منفی دیگر مثل برگشت اختلال ، بنزودپازپین ها در درمان SAD در کودکان و نوجوانان توصیه نمی شوند
نشانه ها
این اختلال بر اساس ۳ نشانه ( یا بیشتر ) از نشانه های زیر مشخص می شود :
ناراحتی مفرط و پا برجا ، هنگامی که جدایی از منزل یا اشخاصی که کودک به آنها دلبسته است ، به وقوع می پیوند و یا پیش بینی می شود .
نگرانی مفرط و پایدار در مورد از دست دادن یا آسیب های احتمالی موضوع دلبستگی .
نگرانی مفرط و پایدار درباره وقوع یک رویداد ناگهانی که فرد را از کسانی که به طور عمده به آنها دلبسته است ، جدا کند ( مثل گم شدن یا ربوده شدن ) .
بی میلی یا امتناع از رفتن به مدرسه یا مکانهای دیگر به خاطر ترس از جدایی .
مقاومت یا ترس پایدار و مفرط از تنها ماندن یا ماندن در منزل برون افرادی که کودک به آنها دلبسته است .
بی میلی یا امتناع از تنها خوابیدن یا خوابیدن در مکانی دور از خانه .
کابوس های شبانه تکراری که محتوای آن جدایی است .
شکایت های مکرر در مورد نشانه های جسمانی ( مثل سردرد ، معده درد ، تهوع و استفراغ ) در زمانیکه جدایی نزدیک است یا پیش بینی می شود .
مدت اختلال حداقل 4 هفته .
بروز اختلال قبل از ۱۸ سالگی است .
اختلال تنها در خلال فرایند اختلال فرد دیگر تحولی ، روان گسیختگی یا اختلال روان گسسته دیگری بروز نمی کند و در نوجوانان و بزرگسالان با ضوابط اختلال وحشتزدگی توأم با وسعت هراسی مطابقت نمی نماید .
از آن جایی که اضطراب جدایی و واکنش جدایی به عنوان بخشی از فرایند رشد بهنجار در کودکان در نظر گرفته شده اند و غالباً به گونه ای در کودکان و نوجوانان بهنجار رخ می دهند ، برای اهداف تشخیصی توجه به این نکته ضرورت دارد که نشانه که باید به اندازه کافی شدید بوده و در کارکردهای مختلف فرد خلل ایجاد کنند .
پیشگیری
برای کودک ۲ ساله اینکه بداند مادر یا پدر برای یک لحظه به خانه همسایه می رود مفهومی ندارد . کودک به سادگی می خواهد که او نیز برود . بر عکس کودک ۳ ساله چنین برنامه هایی را تا حدی درک می کند و در حالی که از والد دور است می تواند رفتار او را مجسم کند . در این صورت کودک راحت تر به والد خود اجازه می دهد که دور شود . این آغاز عمل کودک به عنوان یک شریک و همراه در رابطه والدین خود است . این مرحله را بالبی تحت عنوان رفتار شراکتی یاد می کند. به نظر می رسد دو عامل در بروز و کاهش این ترس ها در کارند : عامل اول ، رشد ظرفیت حافظه است . طی نیمه دوم سال زندگی ، توانایی به یاد آوردن رویدادهای گذشته و مقایسه گذشته و حال افزایش می یابد . این تغییر به کودک شیر خوار امکان می دهد رویدادهای غیر معمول یا غیر قابل پیش بینی را کشف کند و بعضی وقت ها از آنها بترسد . به تدریج که کودکان یاد می گیرند افراد غریبه و اشیای غیر معمول عموماً بی خطرند از شدت اینگونه ترس نیز کاسته می شود . این فرض منطقی به نظر می رسد که رشد حافظه در اضطراب جدایی دخالت داشته باشد . نوباوه نمی تواند غیبت والد خود را احساس کند مگر اینکه بتواند به یادآورد که والدش
یک دقیقه پیش حضور داشته و سپس آنرا با غیبت کنونی والد مقایسه نماید . وقتی والد اتاق را ترک می کند ، نوباوه می داند که چیزی گم شده که می تواند احساس پریشانی ایجاد کند . به تدریج که جدایی ها و بازگشت ها بهتر به یاد می مانند ، کودک بهتر می تواند بازگشت والد غایب را پیش بینی کند و به همین دلیل نیز اضطرابش کاهش می یابد .
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼