مصاحبه با مهوش وقاری، حنا را خیلی دوست داشتم
مهوش وقاری، همسر محسن قاضیمرادی خیلی اهل تماشای کارتون نبود ولی در بین کارتون ها حنا دختری در مزرعه را بیشتر از همه دوست داشت.
نی نی بان: مهوش وقاری در تهران متولد شد. همسر وی «محسن قاضیمرادی» بازیگر سینما و تلویزیون میباشد. او همچنین لیسانس علوم سیاسی دارد. بازی در سینما را از سال ۱۳۶۷ با «نار و نی»، همکاری «سعید ابراهیمیفر» آغاز کرد و سپس در کارهای متعددی مانند نیش زنبور، پوست موز و همسران ایفای نقش پرداخت. وی از کودکیاش برایمان این طور گفت.
کودکی شماچه رنگی بود؟
آبی. چون خیلی کودک شیطانی نبودم.
این همان رنگی است که دوست داشتید؟
بله.
ناکامی بزرگ دوران کودکی؟
نداشتم. چون کلا کودک بلند پروازی هم نبودم.
بهترین دوست کودکی شما؟
مادربزرگ پدریام.
کوچهای که بهترین اتفاقات زندگی شما در آن رقم خورد؟
کوچه سفی علی شاه در پیچ شمیران.
آیا هنوز هم در وسایل شخصی شما چه چیزی از کودکی باقی مانده؟
بله، مثلا اکثر عکسهای کودکیام را هنوز دارم.
کدام معلم دوران کودکی را هرگز از خاطر نمیبرید؛ چرا؟
خانم قوامی. ایشان معلم ریاضی من بودند و بسیار در حقم محبت کردند و مهربان بودند.
در کاراکترهایی که از کودکی تا به امروز دیدهاید دوست داشتید جای کدام شخصیت بودید؟
خیلی اهل تماشای کارتون نبودم ولی فکر میکنم حنا دختری در مزرعه را بیشتر از همه دوست داشتم.
چه اتفاقی در دوران کودکی حرص شما را بیشتر در میآورد؟
هیچ چیز.
اگر قرار باشد یکی از عکسهای کودکیتان را انتخاب کنید آن عکس کدام است؟
یک عکس دارم که در آن لباسی را که مادرم برایم دوخته بود را پوشیدهام و گوشه دامنم در دستم است. این عکس را خیلی دوست دارم.
انجام یا تکرار چه کاری در کودکی برایتان برایتان حسرت شده؟
بازیهای کودکانه و در آغوش گرفتن مادربزرگم.
اگر به دوران کودکی برگردید کدام غذای مادرتان را هوس میکنید؟
همه غذاهای ایشان خیلی خوشمزه بود.
خوب عیدی میگرفتید یا نه؟
بله، البته آن زمان عیدی گرفتن خیلی برایمان بعد معنوی نداشت.
چه کسی از همه بیشتر به شما عیدی میداد؟
مادر بزرگ وپدر بزرگم.
عیدها، منتظر بودید اول خانه چه کسی بروید و چرا؟
خانه مادر بزرگم، چون به ایشان وابستگی خاصی داشتم.
دوست داشتید کودک امروز باشید یا همان روزگار، چرا؟
همان دیروز چون صفای خاصی داشت.
در بازیهای کودکی بیشتر زورگو بودید یا مظلوم واقع میشدید؟
نه خیلی مظلوم بودم.
وقتی بچه بودید دوست داشتید در آینده چه کاره شوید؟
معلم، چون معلم معمولا اولین شخصیت جدیای است که بچهها آن را دوست دارند.
داستان یا نویسندهای سراغ دارید که کودکی شما را متحول کرده باشد؟
نه، خیلی حضور ذهن در این مورد ندارم.
بچه خوش قولی بودید یا زیر قولتان میزدید؟
نه خیلی خوش قول بودم.
کدام کار خرابی دوران کودکی یتان را به خاطر دارید؟
چون بچه آرامی بودم معمولا کارهای خطرناک نمیکردم و خاطره بدی ندارم.
کجای کودکی از شما تقدیر فراموش نشدنیای شد؟
من بچه درس خوانی بودم برای همین اغلب سر صف از من تقدیر میشد و به دانش آموزان دیگر معرفیام میکردند به عنوان یک شاگرد خوب.
مسافرت مورد علاقهتان در کودکی کجا بود؟ چرا آنجا را دوست داشتید؟
مشهد، یادم میآید برای اولین بار و آخرین بار با قطار به مشهد رفتم و اتفاقا مادر بزرگم هم همسفرمان بودند.
تصویری که در اتاق کودکی شما روی دیوار نصب بود؟
از من به تنهایی نبود ولی یادم میآید روی طاقچه یمان یک عکس خانوادگی داشتیم که آن را خیلی دوست داشتم.
کودک آرامی بودید یا همه را سرگرم میکردید؟
نه خیلی آرام بودم.
اگر بچهای شمارا اذیت میکرد خودتان بااو رو به رو میشدید یا به والدینتان میگفتید؟
زیاد با کسی دعوا نمیکردم. در واقع سرم به کار خودم بود.
حس مادر یا پدر شدن چقدر از کودکی در بازیهای شما معلوم بود؟
خیلی کم، بیشتر مامان بازی میکردیم.
آیا دوست خیالی هم داشتید؟ اسمش چه بود؟
نه نداشتم.
دوست داشتید کدام روز طولانیترین روز زندگیتان باشد؟
همه روزهای خوبی که در کنار فامیل بودم و شادی میکردیم.
از آب میترسیدید یا آب بازی را دوست داشتید؟
نه نمیترسیدم، اتفاقا در حیاط خانهیمان زیاد آب بازی میکردم.
قایق درست کردن را بیشتر دوست داشتید یا موشک درست کردن را؟
هر دو را.
اگر همبازی شما گناهی نکرده را مثل شکستن ظرف یا... گردن شما میانداخت عکس العمل شما چه بود؟
گریه میکردم.
یاد کدام مدرسه همیشه در خاطر شما حک شده است؟
تمام مدرسههایی را که در آنها درس میخواندم را به خاطر دارم.
اگر به کودکی برگردید دوست دارید با موبایل بازی کنید؟
نه.
شبها برایتان قصه میخواندند یا خودتان به خواب میرفتید؟
نه خودم میخوابیدم.
کلا کودکی برایتان لذت بخشتر بود یا بزرگسالی؟
کودکی.
نظر شما درباره بیحوصلگی پدر و مادرهای مدرن امروز چیست؟
به نظرم این مسئله خطر بزرگی برای خانوادهها است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼