آموزش مهارت فرزندپروری، ذهن آگاه میخواهد
دکتر مصطفی تبریزی، روانشناس ناآگاهی والدین نسبت به فرزندپروری را یکی از بزرگترین مشکلات والدین با فرزندان میداند.
نی نی بان: در دومین مطلب از راهنمای بزرگترین مشکل والدین با فرزندان دکتر مصطفی تبریزی، روانشناس ناآگاهی والدین نسبت به فرزندپروری را یکی از بزرگترین مشکلات والدین با فرزندان میداند. او در ادامه میگوید: «یک شعر معرفی داریم که میگوید: «درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را...» اگر بخواهیم درباره بزرگترین مشکلی که والدین به صورت ناخودآگاه در تعامل با فرزندان ایجاد میکنند، صحبت کنیم شاید بتوان در یک جمله گفت که بیشترین مشکلی که والدین در تربیت کودک خود دارند و تاثیر آن هم تا آخر عمر بر فرزند باقی خواهد ماند، نداشتن دانش کافی در زمینه فرزند پروری است. این دانش در حیطههای مختلفی تقسیم میشود: آگاهی به رشد روانی کودک و مراحلی که طی میکند، اینکه در یک سالگی کودک چه نیاز روانی دارد که باید تامین شود و همین طور در ۲ سالگی تا نوجوانی.» دکتر تبریزی در این باره بیشتر توضیح میدهد.
به روشهای قدیمی اکتفا نکنید
به طور کلی اگر از تولد تا شش سالگی نیازهای عاطفی و روانی کودک تامین نشود، شخصیتش تا آخر عمر تحت تاثیر خلاءها و بدآموزی قرار خواهد گرفت. زمانی والدین میتوانند شرایط رشد عاطفی و روانی کودک را به شکل صحیح فراهم آورند که دانش کافی و اطلاعات کافی در این خصوص داشته باشند. بیشتر والدین همان چیزهایی که از پدر و مادر و اطرافیان آموختهاند را برای فرزند خود به کار گرفته و از آن تقلید میکنند، خب احتمال دارد بعضی از این روشهای تربیتی صحیح باشد ولی خیلی هم احتمال دارد که آن شیوهها و روشها یا اهداف تربیتی نادرست باشند. والدین آگاه خرد خود را افزایش داده، با مطالعه، مشاوره و جمع آوری اطلاعات مختلف علمی، شیوههای صحیح را برمی گزینند. در مسائل ذهنی هم همین طور است. اینکه مثلا در یک سالگی کودک با دیدن رنگهای متفاوت، نورونهای عصبهای بیناییاش رشد کرده و در آینده بینایی کاملی خواهد داشت و دچار اختلالات یادگیری نمیشود و مشکلات تحصیلی نخواهد داشت. والدینی که میدانند باید از لحاظ ذهنی با فرزند خود روی چه مواردی کار کنند، آینده بهتر و موفق تری را برای او رقم میزنند. بنابراین در یک جمله میگویم که مشکل اصلی این است که والدین دانش کافی برای فرزند پروری ندارند.
سلامت فضای خانه مهم است
مشکل دومی که میتوانم به آن بپردازم این است که کودک در فضای خانه رشد میکند، بنابراین این فضا باید سلامت کامل را داشته باشد. درست مثل یک ماهی که در داخل یک استخر آب زندگی میکند، اگر استخر آلوده باشد و میکروب داشته باشد، ماهی که در آن زندگی میکند دچار آلودگی خواهد شد. فضای خانه هم همین گونه است. اگر محیط خانه پر از تشنج و بیمهری و خالی از عاطفه باشد، بیشترین مشکل برای بچه به وجود خواهد آمد. بنابراین اگر والدین در محیط خانه فضایی پر از مهر و عشق ایجاد نکنند، آینده کودک خود را با خطر مواجه خواهند کرد.
شخصیت خودتان را منتقل نکنید
سومین مسئله در مورد اشتباههای والدین، این است که تاریخچه زندگی شخصیشان سبب شده که هر کدام شخصیت خاص خود داشته باشند، مثلا ممکن است خیلی کمال گرا یا به عبارت بهتر وسواسی باشند یا خیلی سهلگیر یا منزوی باشند یا عقدههای دوران کودکی خود را همراه داشته باشند، مثلا ممکن است در کودکی مورد بیتوجهی زیاد و یا برعکس توجه و محبت بیاندازه قرار گرفته باشند به طور ناخودآگاه درصدد جبران آنها بر میآیند و چون آگاهی کافی ندارند و تحت تاثیر مسائل روانی خود هستند، روی کودک تاثیر منفی میگذارد. در واقع این سیستم خانواده است که روی کودک تاثیر میگذارد. منظور از سیستم مجموعهای است که تمام اعضا روی یکدیگر تاثیر متقابل دارند. یک خانواده یک سیستم است که علاوه بر تعامل با اعضای خود با سیستم خانوادههای قبلی (یعنی پدر، مادر و دیگران) نیز در تعامل است. بنابراین کودک در یک فضا با سیستم های تو در تو رشد میکند. در بعضی خانوادهها مرزها بین کودک و والدین بسیار محدود است، از این رو کودک از لحاظ عاطفی دچار مضیقه میشود. در برخی دیگر از خانوادهها هیچ مرزی وجود ندارد و کودک در بستر این خانواده بسیار پرتوقع و بیتوجه بار میآید، اما در خانوادههایی که مرز بهنجار وجود دارد بچهها خوب تربیت میشوند. از این رو مهم است که والدین از کارکرد سیستم و عملکرد خود در این فضا آگاهی داشته باشند.
به روشهای قدیمی اکتفا نکنید
به طور کلی اگر از تولد تا شش سالگی نیازهای عاطفی و روانی کودک تامین نشود، شخصیتش تا آخر عمر تحت تاثیر خلاءها و بدآموزی قرار خواهد گرفت. زمانی والدین میتوانند شرایط رشد عاطفی و روانی کودک را به شکل صحیح فراهم آورند که دانش کافی و اطلاعات کافی در این خصوص داشته باشند. بیشتر والدین همان چیزهایی که از پدر و مادر و اطرافیان آموختهاند را برای فرزند خود به کار گرفته و از آن تقلید میکنند، خب احتمال دارد بعضی از این روشهای تربیتی صحیح باشد ولی خیلی هم احتمال دارد که آن شیوهها و روشها یا اهداف تربیتی نادرست باشند. والدین آگاه خرد خود را افزایش داده، با مطالعه، مشاوره و جمع آوری اطلاعات مختلف علمی، شیوههای صحیح را برمی گزینند. در مسائل ذهنی هم همین طور است. اینکه مثلا در یک سالگی کودک با دیدن رنگهای متفاوت، نورونهای عصبهای بیناییاش رشد کرده و در آینده بینایی کاملی خواهد داشت و دچار اختلالات یادگیری نمیشود و مشکلات تحصیلی نخواهد داشت. والدینی که میدانند باید از لحاظ ذهنی با فرزند خود روی چه مواردی کار کنند، آینده بهتر و موفق تری را برای او رقم میزنند. بنابراین در یک جمله میگویم که مشکل اصلی این است که والدین دانش کافی برای فرزند پروری ندارند.
سلامت فضای خانه مهم است
مشکل دومی که میتوانم به آن بپردازم این است که کودک در فضای خانه رشد میکند، بنابراین این فضا باید سلامت کامل را داشته باشد. درست مثل یک ماهی که در داخل یک استخر آب زندگی میکند، اگر استخر آلوده باشد و میکروب داشته باشد، ماهی که در آن زندگی میکند دچار آلودگی خواهد شد. فضای خانه هم همین گونه است. اگر محیط خانه پر از تشنج و بیمهری و خالی از عاطفه باشد، بیشترین مشکل برای بچه به وجود خواهد آمد. بنابراین اگر والدین در محیط خانه فضایی پر از مهر و عشق ایجاد نکنند، آینده کودک خود را با خطر مواجه خواهند کرد.
شخصیت خودتان را منتقل نکنید
سومین مسئله در مورد اشتباههای والدین، این است که تاریخچه زندگی شخصیشان سبب شده که هر کدام شخصیت خاص خود داشته باشند، مثلا ممکن است خیلی کمال گرا یا به عبارت بهتر وسواسی باشند یا خیلی سهلگیر یا منزوی باشند یا عقدههای دوران کودکی خود را همراه داشته باشند، مثلا ممکن است در کودکی مورد بیتوجهی زیاد و یا برعکس توجه و محبت بیاندازه قرار گرفته باشند به طور ناخودآگاه درصدد جبران آنها بر میآیند و چون آگاهی کافی ندارند و تحت تاثیر مسائل روانی خود هستند، روی کودک تاثیر منفی میگذارد. در واقع این سیستم خانواده است که روی کودک تاثیر میگذارد. منظور از سیستم مجموعهای است که تمام اعضا روی یکدیگر تاثیر متقابل دارند. یک خانواده یک سیستم است که علاوه بر تعامل با اعضای خود با سیستم خانوادههای قبلی (یعنی پدر، مادر و دیگران) نیز در تعامل است. بنابراین کودک در یک فضا با سیستم های تو در تو رشد میکند. در بعضی خانوادهها مرزها بین کودک و والدین بسیار محدود است، از این رو کودک از لحاظ عاطفی دچار مضیقه میشود. در برخی دیگر از خانوادهها هیچ مرزی وجود ندارد و کودک در بستر این خانواده بسیار پرتوقع و بیتوجه بار میآید، اما در خانوادههایی که مرز بهنجار وجود دارد بچهها خوب تربیت میشوند. از این رو مهم است که والدین از کارکرد سیستم و عملکرد خود در این فضا آگاهی داشته باشند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼