خلاقیت در کودکان، راههای شکوفایی
«ژان پیاژه» روانشناس سوئیسی می گوید: «هر نکته ای را که به کودک یاد می دهیم از اختراع و اکتشاف او جلوگیری می کنیم».
روزنامه ایران: «ژان پیاژه» روانشناس سوئیسی می گوید: «هر نکته ای را که به کودک یاد می دهیم از اختراع و اکتشاف او جلوگیری می کنیم».این حرف پیاژه اهمیت فوق العاده نحوه آموزش و پرورش کودکان را نشان می دهد.
اینک شکل آموزش و پرورش در جهان پیشرفته به گونه ای است که کودکان تشویق می شوند خودشان به دنبال یافتن پاسخ سؤالاتشان بروند و بسته های اطلاعاتی صرف در اختیارشان قرار نمی گیرد.
گفته می شود بیشتر کودکان زیر پنج سال ایرانی خلاق اند، ولی فقط تعداد کمی از آنها بعد از پنج سالگی خلاقیتشان را حفظ می کنند. این به آن معنا است که نحوه آموزش و پرورش کودکان ما صحیح نیست.
ما نمی توانیم کودکانمان را به نحوی پرورش دهیم که بعدها بتوانند از قوه خلاقه و یافته های دوران کودکی برای تکامل زندگی شان بهره بگیرند. این در حالی است که ذهن کودکان دبستانی را با یک سری اطلاعات از پیش تعیین شده پر کرده و این رویه را تا پایان دوران مدرسه ادامه می دهیم.
به این ترتیب کودکان و نوجوانان ما توانایی کشف، اختراع، استنتاج و نیز قوه خلاقیتشان را از دست می دهند. در نتیجه هر سال استادان دانشگاهها بر خلاقیت و پی گیری دانشجویان قدیمی تر، غبطه می خورند. دامنه اختراعات و اکتشافات و طرح ایده ها و دیدگاههای نوی ایرانیان به مرور کمتر و کمتر شده است.
با این روند تعداد کارهای خلاقانه در عرصه های فرهنگی و هنری نیز کاهش می یابد. کارآفرینان اندکی پیدا می شوند، در نتیجه جامعه از زمینه رشد همه جانبه برخوردار نمی شود. در واقع شکل آموزش و پرورش ما از لحظه تولد کودک با توانمندی های او و امکانات بالقوه کشور مطابقت ندارد.
وقتی در کشورهای پیشرفته، فلسفه به برنامه های درسی دبستان ها اضافه شده است و کودکان شیوه های تفکر، قضاوت و استدلال و استنتاج را از این سنین می آموزند، طبیعی است که برای آموزش و پرورش کودکان در سنین زیر دبستان نیز تمهیدات زیادی اندیشیده اند. اگر کتاب های کودکان و مجلات خاص این سنین در این کشورها را ورق بزنیم متوجه می شویم که کار زیادی در مسائل روانشناختی و جامعه شناسی کودکان انجام داده اند.
وجود انبوه کتاب های جامعه شناسی و روانشناسی در مورد خصوصیات جسمی و روانی و ذهنی این دسته از کودکان، دلیلی بر این مدعاست. دکتر «مهناز حق شعار»، روانشناس، می گوید: «واقعیت این است که کودکان به آموزش خاصی نیاز ندارند. ما باید در دوره رشد کودکانمان را همراهی کنیم و با آنها دنبال کشف برویم. همچنین باید در خانواده روابط مناسبی بین زن و مرد برقرار باشد و آنها خودشان هم روابط صمیمانه ای با کودک داشته باشند تا کودک هویتش را بیابد.
برخی در دوره پیش از دبستان به بچه ها الف ب می آموزند. ایراد آموزش ما هم این است که همگرا و از پیش تعیین شده است.در حالی که به جای هر نوع آموزشی باید ویژگی های کودکان را بشناسیم. ما باید از کودکان سؤال کنیم و این ترجیح دارد به اینکه به سؤالاتشان پاسخ دهیم.
بچه ها در این سن نسبت به محیط اطراف و جنسیتشان کنجکاوانه نگاه می کنند. بنابراین باید امکاناتی فراهم کرد که آنها به جست وجوی این نوع اطلاعات بپردازند. ارتباط با طبیعت، افراد، آزمایشگاه، نشان دادن فیلم ها و سی دی های مناسب و به طور کلی محرک های زیاد باعث می شود بچه ها برای پیدا کردن پاسخ سؤالاتشان بهتر هدایت شوند.
همچنین در این دوران اساسی ترین مسأله خداست. ما باید کودکان را هدایت کنیم تا تصوری از خدا پیدا کنند. آنها با کسب اطلاعاتی در مورد خدا و جنسیت، احساس امنیت می کنند و به زندگی امیدوار می شوند و این ها برای همیشه ملکه ذهنشان می شود.
در واقع نمی خواهیم روبات توانایی بسازیم. در آمارها آمده است ۹۵ درصد کودکان ایرانی تا پنج سالگی خلاقیت دارند ولی فقط ۵ درصد آنها بعد از این سن، خلاقیتشان را حفظ می کنند».وی می افزاید: «بچه از بدو تولد تا دو سالگی به حمایت و امنیت احتیاج دارد.
از دو تا سه سال و نیمگی باید به آنها مستقل بودن را یاد داد. در این سن باید شجاعت، نوع دوستی و انصاف را بیاموزد. از سه سال و نیم تا پنج سالگی نسبت به محیط اطراف کنجکاو است و می خواهد ارتباط جمعی داشته باشد. دوره چهار و نیم و پنج سالگی دوره هویت یابی است.
سه و نیم تا پنج سالگی دوره کشف دنیای اطراف و آموزش هویت جنسی است. خیلی از پدر و مادرها جواب سؤالات بچه را در این سن می دهند و با این کار احساس توانایی پیدا می کنند، ولی وقتی بچه بزرگ تر شد دیگر نمی توانیم جواب تمام سؤالاتش را بدهیم. بنابراین به جای پاسخ دادن به سؤالاتش، باید شرایطی را فراهم کرد تا پرسش کند و خودش جواب پرسش هایش را بیابد.
به تازگی در بعضی از مهدکودک ها عکسی را نشان می دهند و می پرسند این چیست و...».کودکان در کشورهایی که براساس اصول جدید روانشناختی با آنها رفتار می شود با توانایی های بیشتری نسبت به کودکان سایر کشورها بزرگ می شوند. شیوه های جدید پرورشی و آموزشی کمک می کند تا آنها به کارهای نو دست بزنند و با هر موضوعی خلاقانه برخورد کنند.
شاید از نظر ما حیرت انگیز باشد که یک شهروند معمولی اروپایی قادر است نجاری کند. خودش ساختمان خانه اش را به شکلی که دوست دارد تغییر یا گسترش دهد، کتاب بنویسد و... در حالی که این کارها برای وی سخت نیست. چون شیوه اکتشاف طرح مشکل، حل مسأله، تبیین و استنتاج را می داند.
دکتر «معصومه رفیقی» روانشناس که سال ها کار مرتبط با کودکان انجام داده است می گوید: «تا کودک از جهات ذهنی، جسمی و عاطفی پرورش نیافته باشد نمی توان به او آموزش های لازم را داد. در نتیجه پرورش، مقدم بر آموزش است. برای پرورش و آموزش کودک هم باید دوران رشد او، علایق و نیازهای متناسب با هر دوره را در نظر بگیریم. رشد هم از قبل از تولد آغاز می شود.
«اولین شارپ» Evelin Sharp می گوید که بازی، تفکر کودک است. بچه ها در سنین پیش از دبستان با بازی آموزش می بینند و با محیط اطراف مواجه می شوند و تطبیق می یابند. با بازی می توان ارتباط خوبی با بچه برقرار کرد.
درونیات او را شناخت و توانایی اش را کشف کرد. رشد عصبی، رفتاری و ویژگی های شخصی کودک ابتدا ساده ، بعد پیش رونده و سیستماتیک و پیشرفته است. در او کارایی ایجاد می کند و در عین حال مراحل رشد ثبات دارد.
حتی اگر در دوران رشد به دلایلی موانعی به وجود آید که این مراحل با تأخیر انجام شود به عقب ماندگی کلی وی نمی انجامد». وی می افزاید: «جان لاک می گفت بچه ها طبیعت منفعلی دارند. با پاداش و تنبیه باید رفتار آنها را تقویت کرد. بعدها روسو گفت بچه طبیعتاً فعال است.
خودش اکتشاف می کند و اگر موانعی مقابلش ایجاد نشود خلاق می شود. الآن این نظریه روسو مورد توجه است. خلاقیت هم در آزادی شکل می گیرد. بچه ها به تدریج که با محیط آشنا می شوند در قالب بیان و کلام تفاوتشان را بروز می دهند. بچه ای که ریتمیک حرف می زند مستعد شاعری است.
بچه هایی که خیال پردازی می کنند، نقاشی هایی می کشند که پدیده های عجیبی را بیان می کند بدین ترتیب استعدادهای خود را نشان می دهند، اما وقتی به بچه می گوییم چه بکشد و چگونه رنگ کند جلوی خلاقیتش را می گیریم. پنج سالگی سن جهش سریع در خلاقیت است.
وقتی بچه وارد مدرسه می شود، قالب های مدرسه مانع این خلاقیت می شود. محدودیت های مدرسه بچه را محدود می کند. خلاقیت حداکثر تا ده سالگی امکان بروز می یابد و از آن به بعد افت می کند. آزادی به خلاقیت، امکان بروز می دهد و محدودیت مانع بروز آن می شود. بازدید از مکان های مختلف هم خلاقیت را تقویت می کند.
خانواده ها می کوشند امکانات بروز خلاقیت بچه را به وجود آورند، اما نمی دانند چه نوع محیطی را ایجاد کنند. محیطی که آنها باید ایجاد کنند محیطی است که بچه آزادانه فکر کند و براساس رشد و نیازش اسباب بازی در اختیارش قرار داده شود. البته در زمینه روانشناسی کودک هم باید کارهای تحقیقاتی در کشورمان صورت گیرد».در مهدکودک های کشورهای پیشرفته امکانات زیادی برای توسعه تفکر خلاق بچه ها ایجاد شده است.
در این کشورها کودکان از نظر سنی به دقت دسته بندی شده اند و برای هر گروه سنی فضای خاص، محیط های بازی و اسباب بازی های ویژه مهیا شده است. هدف آموزش در مهدکودک های این کشورها رشد شخصیت کودک است. پرورش خلاقیت های ذهنی، مهارت های فیزیکی، مهارت های ارتباطی و گفتاری، خلاقیت و حس استقلال از جمله اهداف مهدکودک ها است.
کودکان در مهدکودک ها آموزش های مذهبی لازم را می بینند، با آداب و رسوم آشنا و برای ورود به مدرسه آماده می شوند. تکامل فردی و کمک به تعلیم و تربیتی که والدین اعمال می کنند نیز از جمله اهداف دیگر مهدکودک ها است. مربیان مهدکودک هم از طریق شرکت در سمینارها و برگزاری جلسات خود را به روز و برنامه های مناسبی را ارائه می کنند.
برنامه هایی که در کمتر مهدکودکی در ایران مورد توجه قرار می گیرد.دکتر «رفیقی» می گوید: «همه مربیان مهدهای ما روانشناس نیستند چون هیچ روانشناسی با این دستمزدهای کم حاضر نیست در مهدکودک کار کند. جوانی و شادابی از ویژگی های مربی مهد است.
تجربیات او را هم باید در نظر گرفت. از طرفی مربی باید در مورد هنر و ادبیات کودک اطلاعات داشته باشد. او باید با بچه ها ارتباط مناسب و مطلوب برقرار کند تا آنها مسائلشان را مطرح کنند و به بیان درونیاتشان بپردازند. در حالی که همه مربیان ما تحصیلات همسو با رشته شان ندارند و فقط برخی از مربیان از روی علاقه شخصی اطلاعاتشان را گسترش داده اند.
البته مهدکودک در هر صورت به اجتماعی شدن بچه کمک می کند، به نوبت ایستادن و... را یاد می گیرد، ولی باید بپذیریم که توانایی های او را گسترش نمی دهد». از ویژگی های دیگر آموزش و پرورش در کشورهای پیشرفته این است که دوره ای به نام «دوره پیش دبستانی» در این کشورها وجوددارد.
در بعضی کشورها همه کودکان این دوره را می گذرانند. این در حالی است که مدیر کل دفتر پیش دبستانی و ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در سال ۸۳ گفته بود، ۶۳ درصد از کودکان واجد شرایط ایرانی از گذراندن دوره پیش دبستانی محروم اند. در هر صورت شیوه های پرورش و آموزش کودکان در کشور ما نیاز به تغییرات جدی دارد.
این تغییرات هم باید از بدو تولد آغاز شود، اگر ما کودکانمان را به شیوه ای مناسب پرورش ندهیم، در آینده آنها را از داشتن فکری خلاق و انجام کارهای خلاقانه محروم خواهیم کرد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼