همسرم افسرده شده، چگونگی تسلط بر روابط زناشویی
زندگی با وجود بیماری روحی همسرتان یک چالش جدی است اما رابطه را ویران نمیکند. به فکر غلبه بر مشکل باشید. شما کاری که باید را انجام بدهید و از همسرتان بخواهید مسئولیت خودش را به عهده بگیرد و تلاش کند.
زندگی با وجود بیماری روحی همسرتان یک چالش جدی است اما رابطه را ویران نمیکند. به فکر غلبه بر مشکل باشید. شما کاری که باید را انجام بدهید و از همسرتان بخواهید مسئولیت خودش را به عهده بگیرد و تلاش کند. هیچ چیز در این رابطه به بدی پیش نخواهد رفت اگر بلد باشید که چطور رفتار کنید و چطور واکنش نشان بدهید.
به همان اندازه که بیماری و مشکلات جسمی میتوانند یک رابطه عاطفی را تحت تأثیر قرار بدهند مشکلات روحی و روانی نیز تأثیرگذار هستند و چه بسا مشکلات جدیتری نیز ایجاد کنند چه بسا خیلی از آدمها اصلاً متوجه این مسأله نیستند که طرف مقابل دچار نوعی اختلال و بیماری است. ما در اینجا فرض را بر این میگذاریم که شما متوجه اختلال یا مشکل شریک زندگیتان هستید و بیماری او تشخیص داده شده است. حالا چه باید بکنید آن هم در شرایطی که احساس میکنید این بیماری است که سکان زندگی را به دست گرفته و پیش میرود و به جای یک ساحل امن شما را در بدترین جای ممکن گیر انداخته است؟
واقعیت این است در مواردی که بیماری و اختلال آسیب جدی به شما، امنیت روانی و سلامتتان نمیزند میتوانید به حفظ رابطه و بهبود آن امید داشته باشید. اگر این طور است وظیفه مهم و اخلاقی شما این است که شریک زندگیتان را نسبت به حضور خود برای ادامه زندگی مطمئن کنید. برای همسر و شریک زندگیتان بویژه در دوران اولیه تشخیص بیماری این مسأله بسیار ناامید کننده و ویران کننده است. عوارض ناشی از بیماری و احساس ناامنی و بیاعتمادی او را دچار این نگرانی جدی میکند که شاید شما او را بخاطر بیماریش ترک کنید یا هرگز مثل گذشته دوستش نداشته باشید. او دائم نگران این است که شما رهایش کنید و این رابطه دوامی نداشته باشد. اگر از نظر شما این طور نیست و به درمان و کنترل بیماری امید دارید او را در جریان دیدگاه و نظرتان قرار بدهید.
خوب است که همیشه او را از عشق و اطمینان سرشار کنید. اما پیش از اینکه بخواهید قدمهای بیشتری برای این رابطه بردارید ابتدا باید درک درستی نیز از بیماری همسرتان پیدا کنید. بیشتر آدمها اطلاعات و دانش درستی درباره بیماری های روانی ندارند یا بهتر است این طور بگوییم که باورهای اشتباه و نادرستی نسبت به بیمار روحی و روانی و مشکلاتش دارند. حالا که درگیر یک بیماری روحی هستید لازم است اطلاعات درستی درباره بیماری به دست بیاورید و عامیانه و سطحی رفتار نکنید.
هر بیماری یک مورد ویژه با درمان متفاوت است که نیاز به شناخت و دریافت اطلاعات دارد. روشهای درمانی نیز بسیار با هم متفاوت هستند در نتیجه اگر همسرتان یک نوع خاصی از وسواس را دارد یا دچار یک اختلال شدید روانی است شما باید مطابق با نوع بیماری ارتباط و رفتار درستی با او در پیش بگیرید. درست ترین راه این است که ابتدا با یک روانپزشک و روانشناس درباره بیماری حرف بزنید و هر آنچه لازم است را از او بپرسید.
یادتان باشد که بالابردن سطح دانشتان در این زمینه در بسیاری از موارد مؤثر و مفید است. شاید شما فکر کنید همسرتان کمی تنبل، حواس پرت، گیج و ناراحت است اما بعضی از این ویژگیها میتوانند در کنار عوارض و نشانههای دیگر هشداری برای یک بیماری روانی باشند. اما در این میان یک نکته بسیار مهم است و آن هم اینکه در نهایت او مسئول رفتار و درمان و کنترل بیماری خودش است. هیچ کس نمیتواند وظیفه او را بر عهده بگیرد. وظیفه شما نیست که تعهدات او را وقت بیماری به عهده بگیرید همان طور که شما نمیتوانید با رعایت تغذیه و خورد و خوراک خودتان دیابت همسرتان را کنترل کنید ونمیتوانید راههای درمان او را بدون همکاری او طی کنید. مسئولیت درمان، انجام تمرینهای درمانی، خوردن داروها و نحوه کنترل رفتارش بر عهده خود اوست.
در نهایت باید این را بدانید که زندگی با وجود بیماری روحی همسرتان یک چالش جدی است اما رابطه را ویران نمیکند. به فکر غلبه بر مشکل باشید. شما کاری که باید را انجام بدهید و از همسرتان بخواهید مسئولیت خودش را به عهده بگیرد و تلاش کند. هیچ چیز در این رابطه به بدی پیش نخواهد رفت اگر بلد باشید که چطور رفتار کنید و چطور واکنش نشان بدهید.
به همان اندازه که بیماری و مشکلات جسمی میتوانند یک رابطه عاطفی را تحت تأثیر قرار بدهند مشکلات روحی و روانی نیز تأثیرگذار هستند و چه بسا مشکلات جدیتری نیز ایجاد کنند چه بسا خیلی از آدمها اصلاً متوجه این مسأله نیستند که طرف مقابل دچار نوعی اختلال و بیماری است. ما در اینجا فرض را بر این میگذاریم که شما متوجه اختلال یا مشکل شریک زندگیتان هستید و بیماری او تشخیص داده شده است. حالا چه باید بکنید آن هم در شرایطی که احساس میکنید این بیماری است که سکان زندگی را به دست گرفته و پیش میرود و به جای یک ساحل امن شما را در بدترین جای ممکن گیر انداخته است؟
واقعیت این است در مواردی که بیماری و اختلال آسیب جدی به شما، امنیت روانی و سلامتتان نمیزند میتوانید به حفظ رابطه و بهبود آن امید داشته باشید. اگر این طور است وظیفه مهم و اخلاقی شما این است که شریک زندگیتان را نسبت به حضور خود برای ادامه زندگی مطمئن کنید. برای همسر و شریک زندگیتان بویژه در دوران اولیه تشخیص بیماری این مسأله بسیار ناامید کننده و ویران کننده است. عوارض ناشی از بیماری و احساس ناامنی و بیاعتمادی او را دچار این نگرانی جدی میکند که شاید شما او را بخاطر بیماریش ترک کنید یا هرگز مثل گذشته دوستش نداشته باشید. او دائم نگران این است که شما رهایش کنید و این رابطه دوامی نداشته باشد. اگر از نظر شما این طور نیست و به درمان و کنترل بیماری امید دارید او را در جریان دیدگاه و نظرتان قرار بدهید.
خوب است که همیشه او را از عشق و اطمینان سرشار کنید. اما پیش از اینکه بخواهید قدمهای بیشتری برای این رابطه بردارید ابتدا باید درک درستی نیز از بیماری همسرتان پیدا کنید. بیشتر آدمها اطلاعات و دانش درستی درباره بیماری های روانی ندارند یا بهتر است این طور بگوییم که باورهای اشتباه و نادرستی نسبت به بیمار روحی و روانی و مشکلاتش دارند. حالا که درگیر یک بیماری روحی هستید لازم است اطلاعات درستی درباره بیماری به دست بیاورید و عامیانه و سطحی رفتار نکنید.
هر بیماری یک مورد ویژه با درمان متفاوت است که نیاز به شناخت و دریافت اطلاعات دارد. روشهای درمانی نیز بسیار با هم متفاوت هستند در نتیجه اگر همسرتان یک نوع خاصی از وسواس را دارد یا دچار یک اختلال شدید روانی است شما باید مطابق با نوع بیماری ارتباط و رفتار درستی با او در پیش بگیرید. درست ترین راه این است که ابتدا با یک روانپزشک و روانشناس درباره بیماری حرف بزنید و هر آنچه لازم است را از او بپرسید.
یادتان باشد که بالابردن سطح دانشتان در این زمینه در بسیاری از موارد مؤثر و مفید است. شاید شما فکر کنید همسرتان کمی تنبل، حواس پرت، گیج و ناراحت است اما بعضی از این ویژگیها میتوانند در کنار عوارض و نشانههای دیگر هشداری برای یک بیماری روانی باشند. اما در این میان یک نکته بسیار مهم است و آن هم اینکه در نهایت او مسئول رفتار و درمان و کنترل بیماری خودش است. هیچ کس نمیتواند وظیفه او را بر عهده بگیرد. وظیفه شما نیست که تعهدات او را وقت بیماری به عهده بگیرید همان طور که شما نمیتوانید با رعایت تغذیه و خورد و خوراک خودتان دیابت همسرتان را کنترل کنید ونمیتوانید راههای درمان او را بدون همکاری او طی کنید. مسئولیت درمان، انجام تمرینهای درمانی، خوردن داروها و نحوه کنترل رفتارش بر عهده خود اوست.
در نهایت باید این را بدانید که زندگی با وجود بیماری روحی همسرتان یک چالش جدی است اما رابطه را ویران نمیکند. به فکر غلبه بر مشکل باشید. شما کاری که باید را انجام بدهید و از همسرتان بخواهید مسئولیت خودش را به عهده بگیرد و تلاش کند. هیچ چیز در این رابطه به بدی پیش نخواهد رفت اگر بلد باشید که چطور رفتار کنید و چطور واکنش نشان بدهید.
منبع:
ایران بانو
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼