۲۰۴۹۹۰
۱۳۳۱
۱۳۳۱

مراکز درمان ناباروری، راهروهایی پر از رویا و واقعیت

آرزوی هر زوج جوانی فرزند دار شدن است؛ فرزندی که با نگاه معصوم، خنده و گریه کودکانه‌ اش هوش از سرت ببرد و بابا و مامان گفتنش حالت را خوش‌ کند.

آرزوی هر زوج جوانی فرزندار شدن است؛ فرزندی که با نگاه معصوم ،خنده و گریه کودکانه‌اش هوش از سرت ببرد و بابا و مامان گفتنش حالت را خوش‌کند اما تحقق این آرزو برای برخی از زوج‌ها تبدیل به رؤیایی چند ساله یا آرزویی برای همیشه شده است.
سالها در آرزوی این هستی که مثل هزاران جوان دیگر سرو سامان بگیری و با همسر و همدمی همتراز زندگیت،زیر یک سقف آرزوهای خود را یک به یک محقق سازی.
بالاخره زندگی مشترکت با هر سختی و فراز و نشیبی که وجود دارد شکل می‌گیرد و حالا تو به دنبال بزرگترین آرزوی هر زوج جوانی هستی که نام و مقصدش فرزندار شدن است؛ فرزندی که با نگاه معصوم و خنده و گریه کودکانه‌اش هوش از سرت ببرد و بابا و مامان گفتنش حالت را خوش‌کند!
اما این اتفاق برای بسیاری از افراد شبیه یک رؤیای تحقق نیافتنی است! کابوسی است که از روزی که اولین نشانه‌های ناباروری بروز می‌کند و برگه آزمایش‌های پزشک متخصص را می‌نگری، همچون بختک شومی بر سرت فرود می‌آید و انگار کشتی آرزوهایت هر لحظه در دریای متلاطم زندگیت به غرق شدن نزدیکتر می‌شود.
البته این پایان تیره روزی‌ها نیست؛چراکه باید حرف و حدیث مردم را نیز بشنوی که چطور کاسه داغ تر از آش می‌شوند و دایه دلسوز مادر شده و هرروز نسخه ای برایت می پیچندو پچ پچ آزار دهنده شان در میهمانی و کوچه و بازار، روی اعصابت رژه می روند.
باز طاقت نمی آوری؛ سعی می‌کنی به پزشکان متعددی برای درمان مراجعه کنی اما راهی جز پذیرفتن این واقعیت تلخ که نامش «ناباروری» است، وجود ندارد.
برای آنکه از مشکلات ناباروری آگاه شویم پای صحبت یکی از خانم هایی می‌نشینم که بعد از ۸ سال زندگی مشترک و تحمل سختی‌های درمان ناباروری، یک سالی است فرزندار شده و کانون خانواده اش هرروز گرم تر می شود. او روزهای تلخ ناباروری را اینچنین روایت کرد: یک سال از ازدواجمان گذشته بود که متوجه شدم برای باردار شدن دچار مشکل هستیم.
خوب به خاطر دارم زمانی که برای نخستین بار متوجه این موضوع شدم، در مراسم میهمانی بودم که همسرم جواب آزمایشات را به دستم داد و من آن زمان بود که متوجه شدم باید برای باردار شدن تلاش بسیاری کنم.
این در شرایطی بود که اوضاع مالی خوبی نداشتیم و هنوز اقساط وام ازدواج و خرید خانه‌مان تمام نشده بود که حالا باید هزینه‌های زیادی را برای درمان ناباروری متحمل می‌شدیم. مجبور شدم برای روند درمان چند سالی صبر کنم تا از نظر مالی وضعیت بهتری پیدا کنیم.
بالاخره پس از فراز و نشیب های بسیار و گرفتن وام و پس انداز کردن، کار درمان را آغاز کردیم. البته در درمان ناباروری هم روش‌های طب سنتی و هم درمان طب مدرن را پیش گرفتیم.همان‌ طور که حدس می‌زدیم هزینه درمان بسیار زیاد بود و ما مجبور بودیم برای تامین این هزینه‌ها در امور روزانه زندگی‌مان بسیار صرفه‌جویی کنیم.
تمام کلینیک‌ها و مراکز درمان ناباروری بسیار شلوغ هستند و اگر بخواهی این راه درمانی را طی کنی باید زمان زیادی را برای درمان در کلینیک به انتظار بنشینی تا توسط پزشک متخصص ویزیت شوی. این زمان حداقل در هر نوبت مراجعه به کلینیک ناباروری ۵ تا ۷ ساعت طول می‌کشد.
به یاد دارم اولین باری که برای درمان به یکی از مراکز ناباروری بخش خصوصی در تهران مراجعه کردم، تعداد بسیار زیادی از افراد را در آنجا دیدیم که بعضا تجربیات بسیار بدی در خصوص عدم فرزنددار شدن داشتند که گوش کردن به حرف‌های آنان باعث می‌شد که استرس‌مان چندین برابر شود.
مخصوصا زمانی که شنیدیم، بعضی از این افراد بعد از مصرف زیاد داروهای مختلف، از جمله داروهای هورمونی، طاقت‌فرسا بودن دو عمل جراحی و... جواب مثبتی دریافت نکرده‌اند.
بعضی از افراد بعد از 5 بار عمل IVF جواب مثبت نگرفته بودند. در کنار این همه استرس و فشار باید رفتار نامناسب منشی‌های مطب خانم دکتر را نیز که نوعی احساس حقارت وجود انسان را می‌گرفت، تحمل می‌کردیم؛ به طوری که با داد وفریادهایی که بر سر افراد مراجعه‌کننده به کلینیک ناباروری می‌زدند، شخصیت انسان را لگدمال می‌کردند.
خلاصه بعد از صرف زمان زیاد در مطب نوبت ویزیت مان فرا رسید. متخصص زنان بدون توجه به شرایط روحی بسیار نامناسبم، تند برخورد کرد و توضیح کاملی در مورد بیماری ام نداد. تازه اگر هم سوالی می‌پرسیدی باید جوابش را با داد و فریاد می‌شنیدی!
مدتی قصد داشتم پزشکم را به خاطر برخورد نامناسبش عوض کنم، اما این پزشک به دلیل تبحر خاصی که داشت و سابقه طبابتش درخشان بود، مجبور شدم با او کنار بیایم.
بدترین روز زندگی‌ام زمانی بود که پس از انجام آزمایش‌های مختلف پزشک نظرش را به ما اعلام کرد و گفت: «شما باید حتما عمل IVF را انجام دهی و راه دیگری برای درمان ناباروری‌ات وجود ندارد، آن هم تنها ۲۵ درصد شانس بچه‌دار شدنت وجود دارد.»
بالاخره بعد از انجام آزمایشات و معاینات مختلف توسط یکی از متخصصان جراحی، وضعیتم از جهت ابتلا به سرطان سینه بررسی شده و کار درمان به صورت رسمی آغاز شد. حالا باید داروهای بسیار زیادی را مصرف می‌کردم و از همه سخت‌تر آمپول‌هایی بود که هر روز باید تزریق می‌شد.
بدترین روز زندگی‌ام زمانی بود که پس از انجام آزمایش های مختلف پزشک نظرش را به ما اعلام کرد و گفت: «شما باید حتما عمل IVF را انجام دهی و راه دیگری برای درمان ناباروری‌ات وجود ندارد، آن هم تنها ۲۵ درصد شانس بچه‌دار شدنت وجود دارد
بالاخره پس از طی مراحل اولیه درمان، به روز انجام عمل IVF رسیدیم؛ روزی که هیچ وقت از ذهنم خارج نمی‌شود. آن روز ساعت 6 صبح با توصیه پزشک متخصص در کلینیک حضور پیدا کردم؛ آن‌هم در شرایطی که همه افرادی که آن روز نوبت انجام عمل IVF داشتند از انجام آن بسیار ناامید بودند و جوی بسیار استرس‌آور و پرفشاری بر کلینیک حاکم بود.
بالاخره پس از زمان زیادی انتظار نوبت عمل جراحی‌ام فرا رسید و من را بیهوش کردند. وقتی بهوش آمدم سه ساعت از زمان آغاز جراحی گذشته بود و هیچ هوش و حواسی نداشتم. با همه این سختی‌ها پزشک به من اعلام کرد که اکنون شرایط انتقال جنین را نداری و باید دو تا سه ماه بعد مجددا مراجعه کنی.
فقط تنها نکته مثبت آن روز 22 تخمک حاصله بود که برایم جای امیدواری گذاشته بود. پس از چند روز آزمایشگاه به من اعلام کرد که فقط 7 جنین به وجود آمده و باز موج ناراحتی و استرس بر ما حاکم شد. پس از چند ماه مجددا برای انتقال جنین به کلینیک مراجعه کردیم و دوباره مصرف داروهای مختلف آغاز شد.
بهتر است از روز انتقال جنین خیلی برایتان چیزی نگویم. آن روز چندین ساعت برای عمل انتقال جنین و استراحت پس از عمل در کلینیک ماندیم و پس از آن روانه منزل شدیم. پزشک استراحت سه روزه را تجویز کرده بود، اما من به دلیل استرسی که داشتم دو هفته استراحت کردم.
در این دو هفته فشار روحی زیادی به من وارد شد اما به روزهای خوش نزدیک می‌شدم؛بالاخره جواب آزمایشم مثبت شد و به نظرم این بهترین روز زندگی‌ام بود؛ چراکه با همه سختی‌هایی که متحمل شده بودم، توانسته بودم باردار شوم.
این در شرایطی بود که من جزو افرادی بودم که احتمال سقط جنین در من وجود داشت و با تجویز پزشک باید تا پایان بارداری استراحت می‌کردم و مجبور بودم در دوران بارداری نیز مصرف داروها را ادامه دهم که تزریق آمپول‌های هورمونی سخت‌ترین تجربه‌ام بود.
البته با همه سختی‌هایی که تا به آن روز کشیده بودم، خدا را شکر می‌کردم؛ چراکه در اولین تجربه عمل IVF، جواب مثبت گرفته بودم و این موضوع زمانی با اهمیت‌تر جلوه می‌کرد که می‌دیدم خانم‌های زیادی بودند که از نظر سنی از من کوچک‌تر بودند و علی‌رغم چندین بار عمل IVF، هنوز پاسخ مثبتی نگرفته بودند.
حالا برای آشنایی با روند درمان چنین افرادی در یکی از روزهای گرم تابستان به یکی از مرکز درمان ناباروری خصوصی در شمال تهران مراجعه کردم.
وقتی وارد ساختمان چند طبقه این مرکز شدم، چهره‌های مضطرب و نگران مردان و زنان زیادی را دیدم که از نقاط مختلف کشور برای درمان به این مرکز مراجعه کرده بودند. تابلوی راهنمای مرکز را می‌بینم و سوار بر آسانسور به طبقه سوم می روم. در لحظاتی که آسانسور بالا و پایین می رود افراد زیادی را می بینم که برگه های ویزیت و آزمایش به دست دارند.
ابتدا برای اینکه از میزان هزینه‌های درمان ناباروری اطلاعاتی کسب کنم به قسمت حسابداری این مرکز مراجعه کردم.
در آنجا مسئول واحد حسابداری در مورد هزینه‌های درمان ناباروری در این مرکز گفت: برای درمان ناباروری باید حدود 10 تا 12 میلیون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تومان هزینه شود که این هزینه هم باید به صورت آزاد پرداخت شود. ممکن است تنها تعدادی از آزمایش‌ها با دفترچه بیمه تامین اجتماعی انجام شود و در نهایت اگر فردی بیمه تکمیلی داشته باشد، می‌تواند مدارک لازم را برای دریافت هزینه‌ها از این مرکز دریافت کند.
در راهروهای مرکز می‌توانستی زوج های زیادی را ببینی که برای درمان آمده بودند؛ یکی در واحد آزمایشگاه بود و دیگری در قسمت سونوگرافی؛ خلاصه هرکس در مرحله‌ای از درمان قرار داشت.
یکی از مراجعه‌کنندگان که جوانی 33ساله و سبزروست و در قسمت مشاوره ناباروری منتظر حضور در مطب است، می‌گوید: ما 5 بار برای درمان ناباروری به مراکز دیگر مراجعه کردیم اما نتیجه نگرفتیم و حالا برای درمان به اینجا آمده ایم.
وی که از خوزستان برای درمان به اینجا آمده بود، ادامه می‌دهد: در آنجا امکانات مناسبی وجود ندارد، اما هزینه درمان در اینجا نیز بسیار زیاد است؛ برای نمونه اکنون برای انجام یک آزمایش ژنتیک یک میلیون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تومان پرداخت کرده‌ام.
با دیدن تابلوی راهنما به سمت داروخانه این مرکز می‌روم و از متصدی فروش داروهای ناباروری می‌پرسم: «چقدر باید برای تامین داروهای درمان ناباروری هزینه کنیم؟» این آقا که سرش پایین بوده و در حال ورق زدن برگهای کاغذ بود، ابتدا هیچ توجهی به حرف‌هایم نکرد اما وقتی مجددا سوالم را تکرار کردم سری تکان می‌دهد و می‌گوید: باید 2 تا 7 میلیون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تومان برای خرید داروها هزینه کنید که این هزینه برای هر بار انجام مجموعه کامل درمان است. در این زمان یکی از مراجعه‌کنندگان که از کردستان برای درمان مراجعه کرده است، ناگهان وسط حرف‌های متصدی مشاوره مرکز می‌آید و می‌گوید: آقا! باید اینجا روی پول زیاد فکر کنید.
در ازدحام یکی دیگر از اتاق‌های کلینیک به مردی حدودا ۳۷ و ۳۸ساله بر می‌خورم. اهل آمل است. از او می‌پرسم «چطور اینجا را پیدا کردی؟ مگر در آمل مرکز درمانی وجود نداشت؟» می‌گوید: «در آنجا امکانات خوبی وجود ندارد».
او در حالی که نیم نگاهی به دیگر مراجعه کنندگان دارد، می‌افزاید: همسر برادرم زمانی برای درمان به اینجا آمده بود و توانست در بار دوم انجام عمل IVF، بچه‌دار شود. من مدت 10 سال است ازدواج کرده‌ام و وقتی دیدم که همسر برادرم نتیجه مثبتی گرفته است، من نیز برای درمان به این مرکز آمده‌ام.
در اینجا ابتدا آزمایش ژنتیکی دادیم که هزینه انجام آزمایش برای دو نفرمان یک میلیون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تومان شد و ما مجبور شدیم آن را بپردازیم؛ این در حالی است که بیمه تکمیلی ندارم تا بتوانم این هزینه را از آن طریق پرداخت کنم.
در کنار او یکی دیگر از مراجعه‌کنندگان که از کرج برای درمان به این مرکز مراجعه کرده است، هم کلامم می‌شود و می‌گوید: من تقریبا مراحل آخر انجام عمل IVF را می‌گذرانم و منتظرم ببینیم بالاخره نتیجه چه می‌شود. تاکنون حدود 12 میلیون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تومان هزینه کرده‌ام و مدت 8 سال است که ازدواج کرده‌ایم.
این مراجعه کننده بیان می‌کند: آقا! خیلی از افرادی که اینجا می‌آیند ابتدا بچه‌دار نمی‌شدند و توانسته بودند با درمانی که در اینجا صورت گرفته بچه‌دار شوند. در مقابل کسانی هستند که بعد از انجام این عمل جراحی و بچه‌دار شدن در مرتبه‌های دیگر بارداری نیز به راحتی بچه‌دار شدند. در اینجا مشکل درمان و تأمین دارو آنچنانی وجود ندارد ولی هزینه‌ها خیلی بالاست.
اکنون برای اینکه بتوانم اطلاعاتم را در خصوص روند درمان ناباروری کامل تر کنم به بخش مشاوره مرکز می‌روم. در اینجا از مشاور مربوطه می‌پرسم چقدر شانس انجام عمل IVF و بچه‌دار شدن وجود دارد که می‌گوید: با انجام عمل IVF احتمال بچه‌دار شدن 30 درصد است؛‌ چراکه ممکن است رحم جنین را به عنوان جسم خارجی قبول کرده کند و آن را پس بزند؛البته روش‌های دیگری نیز وجود دارد، مانند IUI که یک نوع درمان دارویی است و باید دو هفته روند آن طی شود و در این روش تنها 15 درصد شانس فرزنددار شدن وجود دارد.
عقربه‌های ساعت عدد ۱۲:۳۰ را نشان می‌دهد که به یکی دیگر از مراکز نیمه دولتی نیمه خصوصی در شمال شرق تهران می‌روم. در حیاط این مرکز تعداد زیادی از افراد نشسته‌اند و چند نفری نیز زیر سایه بان بوفه آن، مشغول خوردن غذا و نوشیدنی هستند.
در حیاط روی نیمکتی زیر سایه نصف و نیمه در کنار زوجی کرمانی می نشینم و از آنها می پرسم: «از روند درمان برایم بگویید» که مرد با جهره آفتاب سوخته و با لهجه شیرین کرمانی می‌گوید:« چند روزی است که در اینجا کار درمان را شروع کرده‌ایم و امیدواریم بالاخره نتیجه مثبتی بگیریم.
ما برای درمان به دلیل نبود مرکز درمانی در استان کرمان به مرکزی در یزد مراجعه کردیم، اما نتیجه لازم را نگرفتیم و آنها به ما این مرکز را معرفی کردند.
پزشکان این مرکز نیز گفتند باید همه آزمایش هایی که در یزد انجام داده اید را مجدد ا تکرار کنید. به نظرم مرکز خوبی باشد و می‌گویند هزینه های درمان آن از مراکز خصوصی دیگر کمتر است.
یکی دیگر از مراجعه کنندگان مردی حدود ۴۰ ساله است که تیشرت مشکی بر تن دارد و زیر سایه درختی مشغول حرف زدن به لهجه عربی با یکی از همراهانش است. می پرسم شما از کجا آمده اید؟ که با اکراه پاسخ می دهد: «از خوزستان آمده ام و سعی می کند خیلی توضیحی ندهد.»
به درون ساختمان مرکز می‌روم؛ تعدادی از خانم‌ها در بخش مربوط به زنان نشسته اند و ورود مردان به این بخش ممنوع است. اینجا نیز می‌توانی به خوبی بیم و امید را در چهره افراد مشاهده کنی؛ تعدادی که جواب مثبت شنیده‌اند و عده‌ای دیگر که نا امیدانه چشم به آینده دارند.
از یکی از افراد متصدی واحد اطلاعات در خصوص روند درمان و هزینه آن می‌پرسم که با روی خوش من را به راهروی سمت چپ مرکز راهنمایی می‌کند. در اینجا دو نفر از نیروهای حسابداری مشغول انجام امور هرینه‌ای مراجعه کنندگان هستند. جلو می‌روم و می‌پرسم آقا! باید برای درمان چقدر هزینه کنم که می‌گوید: «حدودا ۷ میلیون تومان !»
در کنار جوانی لاغر اندام می‌نشینم و به او می‌گویم «برای درمان آمده‌ای؟»پاسخ می‌دهد: بله،من از لرستان به اینجا آمده‌ام!می‌گویم: «مشکلی درباره درمان و هزینه‌ها نداری؟» ادامه می‌دهد:مشکل که خب راه دور است و باید چند بار بروم و بیایم؛ ضمن اینکه هزینه‌ها نیز بالاست!»
سومین مقصد گزارشم بیمارستان شریعتی یکی از مهمترین مراکز درمان ناباروری در بخش دولتی است. بخش نازایی این بیمارستان در طبقه دوم و در کنار بخش زنان قرار دارد. از نگهبان بخش می‌پرسم :«می‌خواهم درباره روند درمان ناباروری و میزان هزینه‌های آن سوال کنم که مرا به انتهای سالن هدایت می‌کند.»
در راهروی این بخش نیز افراد زیادی از نقاط مختلف نشسته‌اند و منشی بخش هر چند دقیقه یکی از مراجعه کنندگان را صدا می‌زند. دو نفر از سرپرستاران این بخش پشت میز سنگی نشسته اند و از یکی از آنها می پرسم «برای درمان نازایی آمده ام.»
می‌گوید :« شما ابتدا باید نزد پزشک متخصص بروی و علت آن را پیدا کنید و ببینیم چه روند درمانی را باید ادامه دهید.»
می‌گویم:«حالا شما خلاصه بگو چند روش درمانی دارید؟» باز تکرار می‌کند «این را باید پزشک متخصص بگوید.»
برای اینکه بتوانم اطلاعات خودم را از همین سرپرستار کسب کنم، با همان اطلاعاتی درمانی که از مراکز قبلی یاد گرفته بودم می پرسم: «مثلا ivf چقدر هزینه دارد؟» سرپرستار که حوصله پاسخ دادن به سوالاتم را ندارد با لحنی نسبتا تند می‌گوید:«آقا گفتم باید اول بروی مشاوره و ویزیت!» باز سمج می‌شوم و ادامه می‌دهم خانم لطفا فقط هزینه درمان به روش ivf را بگویید!»،ادامه می‌دهد:«در کل با انجام عمل جراحی و دارو حدود ۵ میلیون تومان.»
می‌پرسم مگر اینجا دولتی نیست؟!ادامه می‌دهد:چرا. شما اگر خواسته باشید همین درمان را بیرون و در مراکز بخش خصوصی انجام دهید باید 15 تا 20 میلیون هزینه کنید!
کمی از سرپرستار دور می‌شوم و در راهرو بالا و پایین می‌روم. مرد جوانی همراه همسرش در انتظار صدا زدن منشی بخش روی صندلی نشته است.کنارش می‌نشینم و می‌پرسم: «شما هم برای درمان نازایی آمده‌اید؟»
کمی نگاهم می‌کند و می‌گوید: بله. ادامه می‌دهم: «درمان در اینجا چطور است؟» پاسخ می‌دهد: «برای درمان و انجام کارهای مربوطه باید وقت بگذاری اما هزینه‌اش نسبت به مراکز خصوصی بسیار پایین تر است.»
حالا به پایان گزارش میدانی‌ام از دو مرکز ناباروری خصوصی و یک مرکز دولتی می‌رسم و در این اندیشه هستم که به راستی موضوع ناباروری و فرزندار شدن، امروز ۲۰ درصد زوج های جوان کشور را درگیر خود کرده است.
خانواده‌های زیادی که به دلائل مختلف چه از جانب مرد و چه از جانب زن دچار این مشکل هستند و علی رغم اینکه کشورمان در درمان این عارضه پیشرفت‌های خوبی داشته است و افراد مختلفی از کشورهای دیگر نیز برای درمان به ایران می آیند، اما مهمترین موضوع در این خصوص هزینه درمانی بالای آن است؛ هزینه‌هایی که بسیاری از زوج ها توانایی پرداخت آن را ندارند و باید علاوه بر درد بی فرزندی، سختی تأمین هزینه‌های درمان را نیز به جان بخرند.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.