تولد نوزاد معلول، چه تاثیری بر والدین دارد؟
بعضی از مادران وقتی در طی حاملگی از نقیصه دار بودن جنین خود مطلع می شوند، به ختم حاملگی و سقط می اندیشند.
واکنش والدین عموماً منفی است. بعضی احساس گناه می کنند و خود را در نقیصه دار شدن کودک شان مقصر می دانند یا یکدیگر را سرزنش می کنند. گروهی دچار اضطراب می شوند و نگران آینده ی کودک هستند. عده ای نیز دچار خشم شده و زودرنج و تحریک پذیر می شوند. به خاطر ناامیدی از بهبودی فرزند هم درجاتی از افسردگی به وجود می آید. در اکثر مواقع، مجموعه ای از تظاهرات فوق قابل مشاهده است.
بعضی از مادران وقتی در طی حاملگی از نقیصه دار بودن جنین خود مطلع می شوند، به ختم حاملگی و سقط می اندیشند ولی بعضی نوزاد را قبول می کنند و به دنیا می آورند. در هر حال لازم است والدین واقعیت را بپذیرند و با وضعیت موجود سازگاری پیدا کنند. در صورتی هم که امکاناتی برای بهبود یا ترمیم نقیصه وجود دارد، از آن بهره ببرند. علت معیوب بودن برای شان مشخص شود تا اگر قابل پیشگیری است، سعی کنند در حاملگی های بعدی مورد توجه قرار دهند. در اکثر مواقع والدین یا دیگران در بروز نقایص نوزاد مقصر نیستند و عوامل ارثی یا اتفاقات خارج از کنترل و اجتناب ناپذیر عامل مشکل است. گاهی نیز ممکن است اشتباهاتی غیرعمدی صورت گرفته باشد ولی تأسف و سرزنش مسئله را حل نمی کند. شناخت مشکل و پذیرش آن و اقدام برای کاهش عوارض حاصل و سازگاری با وضعیت موجود، بیش تر کمک کننده است.
آیا یک نوزاد معیوب جسمی از نظر روانی هم آسیب می بیند؟
کودکانی که دارای نقایص جسمی هستند، احتمال بیشتری دارد که دچار مشکلات روانی هم بشوند. بعضی از این کودکان به عقب ماندگی هم دچار هستند که کار را سخت تر می کند و آن ها را در تشخیص مسائل، سازگاری با محیط و توانایی تحصیل و اداره ی امور خود ناتوان می کند. کودکانی که عقب ماندگی ذهنی دارند، قادر به حل مسائل و مشکلات خود نیستند و نیاز به حمایت و مراقبت دارند.
آگاهی کودک از نقیصه ی جسمی خود و مقایسه ی خودش با کودکان دیگر و درک ناتوانی خود نسبت به دیگران و در بسیاری از موارد، مورد تحقیر و تمسخر قرار گرفتن از جانب کودکان موجب می شود که او عزت نفس خود را از دست بدهد و از نظر روانی نیز احساس ناتوانی کند. در چنین مواردی مشکلات شخصیتی، عناد و ستیزه جویی و حتی افسردگی هم ممکن است به وقوع بپیوندد. احساس حقارت معمولاً مهم ترین عارضه ی روانی در کودکانی است که از عیوب جسمی رنج می برند.
در بسیاری از موارد، خانواده های این کودکان به طور ناخودآگاه و غریزی با حمایت افراطی و دلسوزی های غیرضروری و بیش از حد موجب می شوند که کودک وابستگی بسیار زیادی به ایشان پیدا کند و اعتماد به نفس کافی برای زندگی مستقل را از دست بدهد. توجه زیاد و مهربانی بیش از حد می تواند سبب کم تحملی و زودرنجی و گاهی خودخواهی و زیاده طلبی کودک شود.
حمایت در حد معقول و تشویق و تقویت نکات مثبت و تکیه بر توانایی های این کودکان از طرف والدین می تواند اعتماد به نفس آنان را حفظ و تقویت کند و از وابستگی بیش از حدشان جلوگیری نماید تا همان گونه که والدین واقعیت را پذیرفته اند، کودک نیز نقص خود را بشناسد و آن را بپذیرد و بداند که در زمینه های دیگر می تواند پا به پای سایر کودکان پله های موفقیت را طی کند. تقویت جنبه های مثبت و توانایی های این کودکان را باید جانشین تأسف و دلسوزی بیش از حد نمود.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼