آموزش انضباط به کودکان، رفتار مناسب
وقتی کودکان مغرضانه و کینهجویانه رفتار میکنند، ما هم خشنتر و تندتر با آنها برخورد میکنیم و بدین ترتیب آنها احساس میکنند.
وقتی کودکان مغرضانه و کینهجویانه رفتار میکنند، ما هم خشنتر و تندتر با آنها برخورد میکنیم و بدین ترتیب آنها احساس میکنند که حق دارند اعمال کینهجویانهتری انجام دهند.
بهترین چارۀ کار در این شرایط آن است که کودک را از انجام اعمال انتقامجویانهای که بهخودش آسیب و صدمه وارد میکند، دور نگه داریم. برای نیل بهاین هدف میتوانید از روش پیامدهای منطقی استفاده کنید و در عین حال بهکودک ثابت کنید که او را بهدلیل انجام رفتارهای بد و نامناسب، بد و شرور نمیدانید.
همواره بهخاطر داشته باشید که کودکان بهسه دلیل رفتارهای اشتباه، بد و نامناسب انجام میدهند: کم هوشی(یعنی اینکه عقل و هوش آنها از رشد کافی برخوردار نیست)؛ جهالت (یعنی نمیدانند یک کار را چگونه بهدرستی بهپایان برسانند، زیرا بهآنها تعلیم ندادهاند و یا بهاندازۀ کافی تمرین نکردهاند)؛ فقدان کمال و پختگی (یعنی بهقدری مضطرب و نگران و ناراحت هستند که چارهای بهجز بدرفتاری ندارند).
هرچقدر رفتار کودک بدتر باشد، بهمهر و محبت بیشتری نیاز دارد. زیرا هیچکس به مهرومحبت با خشونت و عصبانیت پاسخ نمیگوید. این حرف بدین معنا نیست که والدین باید کناری بنشینند و اجازه دهند که فرزندشان خود را ذره ذره نابود کند.
ما توصیه نمیکنیم که والدین منفعل باشند، بلکه فقط میگوییم با محبت و احتیاط بیشتری رفتار کنند: والدین میتوانند در عین قاطعیت، مهربان و بامحبت باشند.
والدین عاقل باید از خود بپرسند که آیا در مقابل رفتار بد کودک، لازم است اقدامات شدیدی انجام بدهند یا خیر؟ و ایا اگر طرز فکر خود را دربارۀ بدرفتاری فرزندشان، تعدیل کنند، نتایج بهتری بهدست میآورند؟ در این زمینه لازم است که والدین با دوتصور غیرعقلانی مقابله کنند:
این تصور که انسان با رفتارهای اشتباه دیگران، ناراحت و نگران میشود؛ و تصور دیگر اینکه: آنچه دیگران انجام میدهند، برای ما بسیار مهم و حیاتی است و ما باید تلاش کنیم تا اعمال آنان را مطابق با میل خود تغییر دهیم.
• آموزش انضباط بهکودکی کهبرای فرار از مسئولیت، خود را ناتوان نشان میدهد یا تمارض میکند
تمارض قبل از رفتن بهمدرسه، یک حیطۀ قدیمی است که گهگاهی در اکثر خانوادهها پیش میآید. با پذیرش این رفتار، در واقع بهکودک پاداش میدهیم و تشویقش میکنیم که هرگاه تکلیف یا وظیفهای بهاو محول شد، بهتمارض پناه ببرد.
بهترین روش برای حل این مشکل، آن است که فرض کنیم واقعاً مریض است و همچون یک بیمار با او رفتار کنیم؛ مثلاً اگر گفت دلش درد میکند و بههمین دلیل نمیتواند بهمدرسه برود، او را با مهربانی و همدردی بهرختخواب ببرید و همچون یک بیمار با او برخورد کنید.
پردههای اتاق را بکشید تا بتواند بخوابد. بهاو اجازه ندهید از کتاب قصه، رادیو یا تلویزیون استفاده کند. او حق ندارد دوستانش را بعد از مدرسه ببیند، زیرا مریض است. اگر با کودکی که تمارض میکند، بهاین شکل رفتار کنید، ظرف یک روز از کار خود پشیمان خواهد شد.
برخی کودکان با جواب ندادن بهسوؤالهایی که از آنها میشود، خود را ناتوان و هراسان نشان میدهند؛ آنها امیدوارند با منمن کردن و این قبیل کارها، از تصمیم قاطع و نهایی والدین خود جلوگیری کنند، بهطوری که والدین تنها بهداد و فریاد اکتفا کنند.
در چنین حالتی والدین با داد و فریاد و جنجال بهراه انداختن خود فقط مطابق با خواستۀ کودک رفتار کردهاند، زیرا با این خشم و عصبانیت دقیقاً آنچه را که کودک میخواهد، بهاو اهدا میکنند.
برای اینکه بهاین دام گرفتار نشوید، عاقلانهتر آن است که مسئله را از دیدگاه دیگری بررسی کنید. فرض کنید برای فرزندتان مهم نیست که با این قبیل رفتارها چهچیزی را از دست میدهد؛ مثلاً از او بپرسید: ایا میخواهی بهمهمانی دوستت بروی؟ و وقتی پاسخی نداد، نتیجه بگیرید که باید در منزل بماند. یا از او بپرسید: گوشت کباب شده نمیخواهی؟ وقتی جوابینداد، پس چیزی برای خوردن ندارد.
با این روش بهکودک میآموزیم که با وظایف و مسئولیتهای خود روبهرو شده و تصمیمگیری کند. البته گاهی اوقات، او بهراستی از انجام کاری که ممکناست نتواند انجام دهد، نگران و هراسان میشود.
اما اگر برای او همۀ مشکلات را برطرف کنیم و تمارض، ناتوانی یا ترس خیالیاش را تایید کنیم، بیش از پیش او را بهخود متکی کرده و ترسو و وحشت زده خواهیم ساخت.
زندگی مملو از امور قابل پیشبینی است، اما اگر کودک خطر شکست و عدم موفقیت را بپذیرد و علیرغم این خطر، اقدام بهکار کند، بهزودی احساس نیرومندی و توانایی کرده و بهقضاوت خود اعتماد پیدا میکند.
بهترین چارۀ کار در این شرایط آن است که کودک را از انجام اعمال انتقامجویانهای که بهخودش آسیب و صدمه وارد میکند، دور نگه داریم. برای نیل بهاین هدف میتوانید از روش پیامدهای منطقی استفاده کنید و در عین حال بهکودک ثابت کنید که او را بهدلیل انجام رفتارهای بد و نامناسب، بد و شرور نمیدانید.
همواره بهخاطر داشته باشید که کودکان بهسه دلیل رفتارهای اشتباه، بد و نامناسب انجام میدهند: کم هوشی(یعنی اینکه عقل و هوش آنها از رشد کافی برخوردار نیست)؛ جهالت (یعنی نمیدانند یک کار را چگونه بهدرستی بهپایان برسانند، زیرا بهآنها تعلیم ندادهاند و یا بهاندازۀ کافی تمرین نکردهاند)؛ فقدان کمال و پختگی (یعنی بهقدری مضطرب و نگران و ناراحت هستند که چارهای بهجز بدرفتاری ندارند).
هرچقدر رفتار کودک بدتر باشد، بهمهر و محبت بیشتری نیاز دارد. زیرا هیچکس به مهرومحبت با خشونت و عصبانیت پاسخ نمیگوید. این حرف بدین معنا نیست که والدین باید کناری بنشینند و اجازه دهند که فرزندشان خود را ذره ذره نابود کند.
ما توصیه نمیکنیم که والدین منفعل باشند، بلکه فقط میگوییم با محبت و احتیاط بیشتری رفتار کنند: والدین میتوانند در عین قاطعیت، مهربان و بامحبت باشند.
والدین عاقل باید از خود بپرسند که آیا در مقابل رفتار بد کودک، لازم است اقدامات شدیدی انجام بدهند یا خیر؟ و ایا اگر طرز فکر خود را دربارۀ بدرفتاری فرزندشان، تعدیل کنند، نتایج بهتری بهدست میآورند؟ در این زمینه لازم است که والدین با دوتصور غیرعقلانی مقابله کنند:
این تصور که انسان با رفتارهای اشتباه دیگران، ناراحت و نگران میشود؛ و تصور دیگر اینکه: آنچه دیگران انجام میدهند، برای ما بسیار مهم و حیاتی است و ما باید تلاش کنیم تا اعمال آنان را مطابق با میل خود تغییر دهیم.
• آموزش انضباط بهکودکی کهبرای فرار از مسئولیت، خود را ناتوان نشان میدهد یا تمارض میکند
تمارض قبل از رفتن بهمدرسه، یک حیطۀ قدیمی است که گهگاهی در اکثر خانوادهها پیش میآید. با پذیرش این رفتار، در واقع بهکودک پاداش میدهیم و تشویقش میکنیم که هرگاه تکلیف یا وظیفهای بهاو محول شد، بهتمارض پناه ببرد.
بهترین روش برای حل این مشکل، آن است که فرض کنیم واقعاً مریض است و همچون یک بیمار با او رفتار کنیم؛ مثلاً اگر گفت دلش درد میکند و بههمین دلیل نمیتواند بهمدرسه برود، او را با مهربانی و همدردی بهرختخواب ببرید و همچون یک بیمار با او برخورد کنید.
پردههای اتاق را بکشید تا بتواند بخوابد. بهاو اجازه ندهید از کتاب قصه، رادیو یا تلویزیون استفاده کند. او حق ندارد دوستانش را بعد از مدرسه ببیند، زیرا مریض است. اگر با کودکی که تمارض میکند، بهاین شکل رفتار کنید، ظرف یک روز از کار خود پشیمان خواهد شد.
برخی کودکان با جواب ندادن بهسوؤالهایی که از آنها میشود، خود را ناتوان و هراسان نشان میدهند؛ آنها امیدوارند با منمن کردن و این قبیل کارها، از تصمیم قاطع و نهایی والدین خود جلوگیری کنند، بهطوری که والدین تنها بهداد و فریاد اکتفا کنند.
در چنین حالتی والدین با داد و فریاد و جنجال بهراه انداختن خود فقط مطابق با خواستۀ کودک رفتار کردهاند، زیرا با این خشم و عصبانیت دقیقاً آنچه را که کودک میخواهد، بهاو اهدا میکنند.
برای اینکه بهاین دام گرفتار نشوید، عاقلانهتر آن است که مسئله را از دیدگاه دیگری بررسی کنید. فرض کنید برای فرزندتان مهم نیست که با این قبیل رفتارها چهچیزی را از دست میدهد؛ مثلاً از او بپرسید: ایا میخواهی بهمهمانی دوستت بروی؟ و وقتی پاسخی نداد، نتیجه بگیرید که باید در منزل بماند. یا از او بپرسید: گوشت کباب شده نمیخواهی؟ وقتی جوابینداد، پس چیزی برای خوردن ندارد.
با این روش بهکودک میآموزیم که با وظایف و مسئولیتهای خود روبهرو شده و تصمیمگیری کند. البته گاهی اوقات، او بهراستی از انجام کاری که ممکناست نتواند انجام دهد، نگران و هراسان میشود.
اما اگر برای او همۀ مشکلات را برطرف کنیم و تمارض، ناتوانی یا ترس خیالیاش را تایید کنیم، بیش از پیش او را بهخود متکی کرده و ترسو و وحشت زده خواهیم ساخت.
زندگی مملو از امور قابل پیشبینی است، اما اگر کودک خطر شکست و عدم موفقیت را بپذیرد و علیرغم این خطر، اقدام بهکار کند، بهزودی احساس نیرومندی و توانایی کرده و بهقضاوت خود اعتماد پیدا میکند.
منبع:
کودک آنلاین
نظر کاربران
بسیار ممنونم از نی نی بان. در این یکسال و نیم همراه ما بودید عالی بود مطالبتون