کودک سر راهی و فرزند خواندگی، مشکلات و بحرانها
کودکان سر راهی صرف نظر از سنشان، دچار تروما میشوند؛ تروما ساختار شیمیایی مغز را تغییر میدهد.
کودکان سر راهی صرف نظر از سنشان، دچار تروما میشوند؛ تروما ساختار شیمیایی مغز را تغییر میدهد. این تغییرات می توانند سبب بروز مجموعهای از مشکلات نظیر اختلالات عاطفی، بی خوابی، در خود فرو رفتگی، بیش فعالی، افسردگی، اختلال مهارتهای استدلالی و شناختی و البته حس نا امیدی برای کودک شود.
بزرگ شدن کودکان بدون پدر و مادر تاثیر مخربی را بر مغز کودکان بر جای میگذارد؛ در واقع ممکن است احتمال شکل گیری حجم بیشتر قشر خاکستری مغز برای این کودکان بیشتر باشد و به این ترتیب IQ پایینتری را تجربه کنند. کودکانی که در سازمانهایی نظیر بهزیستی بزرگ می شوند به واقع زندگی منظمی را تجربه میکنند؛ سر موقع مشخص باید از خواب بلند شوند، لباس بپوشند، غذا بخورند، بازی کنند و …
نکته مثبت اینجاست که کودکان بزرگ شده در این مکانها افراد بسیار مستقلی بار میآیند که هیچ گاه چشمداشتی به کمک دیگران نخواهند داشت اما به چه قیمتی؟ به قیمت یک زندگی روباتیک. همه چیز و حتی کمترین حق انتخاب نظیر «اوقات فراغت» نیز باید طبق برنامهای تعیین شده انجام بگیرد.
در واقع این کودکان معصوم نمیتوانند زندگی خودشان را بر اساس مصلحت و اراده خودشان برنامه ریزی کنند. همین امر میتواند به راحتی تمام وقایع زندگی و البته روان این کودکان را دچار تغییر کند. برخی از روانشناسان برای کودکانی که تاثیرات روانی سر راهی بودن را تجربه کردهاند راهکار درمان شناختی- رفتاری را ارائه کردهاند تا بتوان از طریق آن از اثرات منفی حس سر راهی بودن کاست.
درمان شناختی- رفتاری (CBT) یکی از روشهایی است که طی آن قدرت شناسایی افکار نادرست برای فرد تقویت میشود و به آن ها آموخته میشود تا افکار نادرست را با ایدههای مثبت و کارساز جایگزین کنند. رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) نیز نوعی درمان شناختی رفتاری است که طی آن تلاش میشود تا الگوهای فکری منفی تشخیص و سپس به سمت رفتارهای مثبت سوق داده شوند. در این روش به کودک مهارتهای لازم برای مقابله با رفتارهای ناسالم و تغییر آن ها در جهت فراموشی تجربههای بد آموخته میشود.
گروه درمانی نیز از جمله روش روانکاوی موثری است که از طریق آن کودکان هم سن و سال با تجربههای یکسان در مورد مسائل، مشکلات و احساساتشان از سر راهی بودن صحبت میکنند و روانکاو مربوطه نیز به آن ها سازگاری با شرایط و مشکلات را آموزش میدهد. با حضور در این قبیل کلاسها کودک از حیث اشتراک تجربهها، حس تنهایی و عدم دوست داشتن از سوی سایرین را از دست میدهد.
اگر حقیقت را بگوییم حتی اگر بهترین روشهای درمانی، بهترین سبک زندگی، بهترین خانواده و یا بهترین مکان برای این کودکان مهیا شود، هیچ گاه طعم لذت با خانواده واقعی برای این کودکان تجربه نخواهد شد. همین محرومیت میتواند زندگی یک کودک طفل معصوم را تا ابد دستخوش تغییر جبران ناپذیری کند. حال چرا تولد اجباری؟ اگر واقعا نه توانایی، نه فرهنگ و نه حتی لیاقت نام «پدر و مادر» را ندارید، زندگی بزرگترین هدایای الهی را سیاه نکنید و اجازه دهید تنها خودتان تجربه زندگی ناگوار را داشته باشید نه نوزادی که با هزاران امید و آینده روشن پا به عرصه زندگی قدم میگذارد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼