آموزش های لازم برای کودکان، جهت موفقیت در زندگی
در این مقاله به والدین توصیه میشود کودکان خود را با فرمولهای برد کافی برای پیروزی در زندگی آماده کنند.
یکی از دوستانم میگفت: چندین سال قبل برای شرکتی بزرگ کار میکرد، تا اینکه بعد از مدتی شرکت با مشکلات شدید اقتصادی روبرو شد و حاصل این مواجهه تعدیل کارمندان شرکت _ از جمله خود او _ برای کاهش هزینه ها بود. او سری نترس داشت و همیشه آرزو میکرد برای خود کسب و کاری داشته باشد، بنابراین با پساندازی که از قبل داشت و حق سنواشتی که از شرکت قدیمیاش دریافت کرده بود، یک فرانشیز آژانس مسافرتی خرید. درست زمانی که کارش روبه راه شده بود، شرکتهای هواپیمایی کمیسیون پرداختی برای بلیطهایی که آژانسهای مسافرتی میفروختند را کاهش دادند. این حق کمیسیون با کاهشی وحشتناک روبه¬رو شد و او را تا مرز ورشکستگی پیش برد.
در این مقاله به والدین توصیه میشود کودکان خود را با فرمولهای برد کافی برای پیروزی در زندگی آماده کنند، زیرا برای موفقیت در هر کسب و کاری به بیش از یک فرمول برد نیاز است.
فرزند شما دست کم به سه فرمول برد نیاز داردسه فرمول اصلی برد وجود دارد که فرزند شما برای موفقیت مالی و شغلی آیندهاش به آن نیاز دارد و باید آن را بیاموزد.
- فرمول یادگیری برد
- فرمول حرفهای برد
- فرمول مالی برد
ایجاد یک فرمول برد یادگیری
کودکان تا سن 15 سالگی که دورهی بسیار مهم و حیاتی برای آنهاست فرمولهای یادگیری برد خود را شکل میدهند. به طور مثال کودکی که در مدرسه خوشحال است و به راحتی یاد میگیرد و نمرات خوبی به دست میآورد، باید فرمول برد ماندگاری برای یادگیری خود بسازد، اما کودکی که از نظر هوش کلامی ـ زبانی توانمند نیست و یا به دلایل دیگر در مدرسه با مشکل روبهرو است، (چرا بعضی از کودکان در مدرسه موفق نیستند؟)سالهای یادگیری او در مدرسه تؤام با رنج و ناراحتی خواهد بود. در این صورت احساس خواهد کرد که به باهوشی دیگر همسالانش نیست، عزت نفس او پایین میآید و تصور خوبی نسبت به مدرسه در ذهن نخواهد داشت. امکان دارد چنین کودکی احساس خنگی کرده و نتواند در سیستم آموزشی باقی بماند.
معمولاً در مدارس چنین کودکانی را با القابی مثل کند ذهن، خنگ و ... صدا میکنند. اگر به فردی بزرگسال لقب خنگ داده شود، احساس تنفر عجیبی به او دست میدهد، حال در نظر بگیرید یک کودک 10 ساله چه احساسی خواهد داشت اگر با چنین القابی خوانده شود.(بسته آموزشی روانشناسی موفقیت کودکان)
همان طور که پیشتر نیز گفته شد کودک از سن 9 سالگی شروع به یافتن هویتی مستقل برای خود خواهد کرد و به تدریج از هویت والدیناش فاصله میگیرد. اگر والدین نتوانند در این دورهی حساس از زندگی کودک یک امنیت احساسی شخصی برایشان پیدا کنند، اثرات این عدم امنیت میتواند مسیر آیندهی کودک و تصمیمات زندگی واقعی او را دچار آسیبهای شدید سازد.
مسلماً معلم کودک در این رابطه نقش چندانی نمیتواند داشته باشد، زیرا او مسئول 30 کودک دیگر نیز میباشد و بعید است بتواند از همهی نیازها و انتخابهای فرزند شما در این مرحله از زندگی آگاهی یابد. پس این شمایید که باید مسئولیت راهنمایی کودک و دادن امنیت احساسی به او را عهدهدار شوید.
بعضی از والدین به دلیل این که میبینند کودک از هویت آنها فاصله میگیرد ناراحت شده و سعی میکنند او را در مسیری که خود دوست دارند قرار دهند. این کار بسیار خطرناک است. بهتر است اجازه دهید خود کودک مسیری را که انتخاب کرده بپیماید و تنها به راهنماییهایی که میدهید بسنده کنید. او به زودی در مسیر درست قدم خواهد گذاشت، به شرط این که شما و دیگر اطرافیان درست عمل کنید.
هر کودکی یک فرمول برد منحصر به فرد و مجزا برای یادگیری دارد. وظیفهی پدر و مادر این است که با بررسیهای علمی و مداوم خود او را در انتخاب فرمولی که بهترین اثر را برای او دارد، حمایت کنند. اگر کودک در درسش موفق نیست، بدون این که او را سرکوب کرده و سرزنش نمایید، راههایی برای یادگیری بهتر او بیابید و دلبندتان را در این مسیر حمایت کنید، حتی بهتر است خود کودک را در یافتن راههایی برای یادگیری بهتر مشارکت داده و حمایت کنید.
اگر کودک شما در مدرسه موفق بوده و به درس خواندن علاقه دارد، جای بسی خوشحالی است، اجازه دهید از تجربههای شیرین خود لذت برده و برترین باشد، اما اگر علاقهای به مدرسه ندارد، ناامید نشوید، بلکه اجازه دهید بداند که هنوز یک نابغه است. سپس او را تشویق کنید تا راه یادگیری مخصوص به خود را در سیستمی که تنها یک نوع هوش را تشخیص میدهد بیابد. اگر او بتواند این راه را پیدا کند، مهارتهای ماندگار و آموزش فوقالعادهای برای دنیای واقعی کسب خواهد کرد، زیرا برای بقا در این دنیا به چندین نوع هوش و استعداد نیاز خواهد داشت.
بعید است کودکانی که بقا در دنیای واقعی را تنها با موفقیت در مدرسه یاد میگیرند بتوانند در دنیای واقعی به موفقیت دست یابند. این کودکان اگر سیستم آموزشی را رها نکنند و از طریق استخدام رسمی دانشگاه به امنیت مالی دست یابند تا زمانی که به اجبار خانواده به دنیای واقعی وارد نشوند، مشکل چندانی نخواهند داشت، اما در صورت ورود به دنیای واقعی شاهد برخی مشکلات خواهند بود.
کودکان باید بفهمند کسب نمرههای خوب به اندازهی پیدا کردن استعدادشان مهم نیست. به عبارت بهتر، هر کودک به روشی متفاوت یاد میگیرد. این به پدر و مادر بستگی دارد که در توجه به راههایی که هر کودک از آن طریق بهتر میآموزد، سختکوش باشند و در مرحلهی بعد او را در ایجاد فرمول برد یادگیری منحصر به فردش حمایت کنند.
هر وقت نوزادان را میبینم نوابغ کوچکی را مشاهده میکنم که برای یادگیری شگفتزده هستند. چند سال بعد برخی از همان نوابغ کوچک را میبینم که در مدرسه حوصلهشان سر رفته است.
یکی از معلمین دلسوز به من گفت مشکل چیزی بیشتر از نمرات بد است. این نمرات میتواند بر آیندهی یک دانشآموز اثر مثبت یا منفی بر جای بگذارد، اما نگرانی من این است که این نمرات بر روی برداشت دانشآموز از خودش و اعتماد به نفس او تأثیری بسیار بدتر بگذارد.
این معلم دلسوز با ناراحتی میگفت بسیاری از بچهها با شوق یادگیری به مدرسه قدم میگذارند، اما خیلی زود آن را رها میکنند؛ چون تنها یاد میگیرند که از مدرسه متنفر باشند.
توصیهی او به والدین این بود که اگر فرزندشان از مدرسه نفرت دارد، مهمترین وظیفهی آنها کمک به دلبندشان برای کسب نمرات خوب نیست، بلکه مهمترین وظیفهی آنها این است که مطمئن شوند کودکشان عشق خدادادی خود به یادگیری را برای همیشه حفظ خواهد کرد.
پدر و مادر باید استعداد ذاتی کودکشان را کشف کرده و ببینند علاقهمند یادگیری چه چیزی است. سپس او را مشتاق به یادگیری نگه دارند، حتی اگر در مدرسه نباشد.
تربیت کودک مخصوصاً در این عصر بسیار دشوار شده است. در گذشته اگر پدر و مادری در مورد تربیت کودک خود سستی و کمکاری میکرد، در صورتی که خود کودک ارادهای استوار داشت میتوانست این کاستیها و کمکاریها را جبران کند، اما به دلیل مشکلات خاص این دوران و همچنین ارزشمندی زمان که بیش از هر دورهای ملموس شده، بعید است کودک امروزی بتواند کمکاریهای والدین خود را جبران کند.
حقیقت این است که کودک در این عصر باید بسیار بیشتر از آن چه ما تا به حال یاد گرفتهایم، یاد بگیرد. در غیر این صورت از دو فرمول برد دیگر عقب خواهد ماند. به همین دلیل به نظر من ایجاد فرمول برد یادگیری کودک در خانه بسیار مهمتر از نمرههایی است که در مدرسه به دست میآورد.
آموزش واقعی کودک زمانی شروع میشود که مدرسه را ترک کرده و وارد دنیای واقعی میشود.
برای موفقیت در زندگی واقعی باید فرمولهای برد خود را به روز کرد. فرض کنید کودک شما پس از پایان تحصیلات به دلیل نبوغ ورزشی خاص خود در ژیمناستیک به این ورزش حرفهای وارد میشود. فکر میکنید کودک شما در چه سنی بازنشست خواهد شد؟
مطابق آمار منتشر شده یک ژیمناست به طور متوسط ۱۴ سال تاریخ مصرف دارد. بنابراین فرزند شما نیاز به چندین فرمول برد دارد تا بتواند در زندگی واقعی موفق باشد.
دیگر دورهای که شما فعالیت حرفهای را در ۲۰ سالگی آغاز کرده و پس از سالها کار سخت در سن ۵۵ سالگی به بازنشستگی میرسیدید، گذشته است. حقیقت این است که امروزه باید در سن ۴۰ سالگی مسیر صحیحی در امور مالی خود به دست آورده باشید.
این واقعیات نشان دهندهی این هستند که افراد باید همیشه در مسیر شغل بعدیشان کار کنند و مقداری از وقت خود را به آموزش مجدد برای شغل جدید اختصاص دهند.
در برخی مشاغل مثل طراحی گرافیک مدیران تنها نیروهای جوان زیر ۳۵ سال را به خدمت میگیرند و به سابقهی شما کاری ندارند، زیرا ذهنهای خلاق و جوان طرحهای مبتکرانه و به روزتری ارائه خواهند داد.
حتی میتوان گفت در مشاغلی که نیاز به کارگر دارند نیز نیروی جوان زیر ۳۵ سال اولویت دارند. یکی از مدیران به من میگفت ما هنگام استخدام کارمندان فرمهای استخدام را به دو قسمت تقسیم میکنیم. دستهی بالای ۳۵ سال و دستهی زیر ۳۵ سال. دستهی اول همواره جزء دستهی رد شدهها قرار دارند، هرچند که کارمان غیرقانونی است، اما گریزی نیست. نیروی جوان و خلاق همواره در اولویت قرار دارد.
با توجه به رقم بالای ورشکستگی به نظر میرسد که هر شخصی در کار خود باید به کسب مهارتهای جدید بپردازد تا از اطلاعات روز شغل خود مطلع باشد. در این صورت و هنگام تعدیل نیرو، شانس بیشتری برای ماندن در شغل خود خواهد داشت. از طرفی باید از فرمولهای برد بیشتری برای موفقیت اقتصادی بهره برد تا حاشیهی امنیت بیشتری داشت.
داستان زندگی یک فرد خود ساخته
به حدی ورشکستگی در بازار کار رونق گرفته است که یکی از کسانی که با آنها برخورد داشتم میگفت: «در مدرسه بسیار موفق بودم. بعد از پایان دبیرستان به یکی از دانشگاههای بزرگ راه پیدا کردم. با یکی از دخترای همکلاسیام ازدواج کردم و موقعی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشدم اولین فرزندم به دنیا اومد. وارد بازار کار شدم و بعد از چند سال کار کردن، کمی تجربه پیدا کردم. به دلیل دوستی با چند تا آدم سرشناس و بانفوذ چند معاملهی بزرگ انجام دادم. به حدی تو تجارت موفق شده بودم که آوازم به روزنامهها هم کشیده شد. اما یه دفعه اوضاع سرمایهگذاری تو املاک خراب شد و مقدار زیادی از داراییهام رو از دست دادم. بعد از مدتی هم همسرم به بهانهی سوءظنی که بهم داشت ازم جدا شد. من که تو سن 40 سالگی تو قلهی ثروت قرار داشتم، یه دفعه تو سن 47 سالگی به یک ورشکستهی اقتصادی که حال و روز خانوادگی خوبی هم نداشت، تبدیل شدم.»
او در ادامه گفت: «به خاطر ارتباطهای قوی که با افراد بانفوذ داشتم و همین طور فرمولهای برد زیادی که تو سرم بود، دوباره تونستم جون تازهای بگیرم و در حالی که به مرز 50 سالگی رسیده بودم همهی بدهیهام رو پرداخت کنم.»
با وجود این که این شخص به قول خودش سرپا ایستاده و از ورشکستگی نجات یافته بود، اما بدبین و رنجیده خاطر بود؛ طوری که سر میز شام به دوستش که در حال راهاندازی کسب و کاری اینترنتی بود، گفت: «محاله بتونی موفق بشی. تو به یه دانشگاه درست و حسابی نرفتی و مدرک دانشگاهی هم نداری. همین طور مثل من با آدمای درست و حسابی آشنا نیستی.»
به نظرم آمد که این شخص از کار افتاده و ورشکسته نشده است، بلکه افکار اوست که او را به این حال و روز کشانده. حتماً والدین او مرتب گفته بودند: «به مدرسه برو، نمرههای خوبی بگیر، شغل خوبی دست و پا کن و یه زندگی خوب و راحت داشته باش.»
این توصیهای است که اکثر والدین حتی در این دوره نیز آن را باور دارند. اما باید دانست که این فرمول برد شخص را به دام خواهد انداخت. برای این عصر فرمولهای برد دیگری باید به کار برد. جالب است هنگامی که والدین با این که مشاهده میکنند این فرمول برد فرزندانشان را به دام انداخته، مشکل را جای دیگری میدانند و باور دارند که فرمول برد زمان آنها برای این زمان نیز کاربرد خوبی خواهد داشت!
هرچند آمار بالای ورشکستگی، افراد جویای کار را وحشتزده کرده، اما مشاغل جدید زیادی هستند که متقاضیان کار را به خدمت میگیرند. توسعهی اینترنت و درآمدهای پررونق مربوط به آن باعث ثروتمند شدن بسیاری از جوانان شده است. این جوانان ثروتمند شروع به ایجاد کسب و کارهای تازه کرده و افراد زیادی را به خدمت گرفتهاند.
بنابراین بهتر است والدین دست از توصیههای گذشته برداشته و فرمولهای برد جدیدی پیش روی فرزندان خود قرار دهند. یک ذهن خلاق که هوش اقتصادی بالایی داشته باشد، در هر شرایطی میتواند صاحب خود را به پیروزی مالی برساند.
منبع:
کودکان طلایی
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼