سندرم سیندرلا چیست؟
سندرم یعنی جمعی از علائم که در علم پزشکی به عنوان مشکل و اختلال شناسایی میشود.
سندرم یعنی جمعی از علائم که در علم پزشکی به عنوان مشکل و اختلال شناسایی میشود. سندرم سیندرلا هم همانطور که از نامش پیداست مجموعهای از علائم است که در برخی از دختران جوان دیده میشود. اگر بیشتر با این موضوع آشنا شویم و راهکارهای درست برخورد با آن را بدانیم، میتوانیم کمک کنیم تا دخترهای ما جدا از حرفهایی که از دیگر دختران، مادران، دوستان و اطرافیان ما همیشه میشنوند، فردایی نادرست نداشته باشند. به عنوان مثال، برای شروع شاید لازم باشد خود ما در رفتارمان کمی تجدید نظر کنیم و فیلم گرفتن مداوم از کودک با دوربین موبایلمان و سپس گذاشتنش در صفحات متعدد مجازی را محدود کنیم. به عبارت دیگر، گوشی را کنار بگذاریم و با دخترمان شروع به حرف زدن کنیم.
سندرم سیندرلا در کودکان دختر
سندرم سیندرلا نوعی خطای رشد شناختی است که باعث میشود دختربچهای فکر کند که همیشه باید منتظر «مردی با اسب سفید» باشد. این مرد باید بیاید و دختر را با یک زندگی رویایی خوشبخت کند. این تفکر به مرور باعث خواهد شد که دختر نقش خود را برای خوشحال کردن خودش در نظر نگیرد. این دختر در رویای خود غرق میشود و واقعیتهای زندگی را نخواهد دید یا آنها را نادیده میگیرد. به همین دلیل، این اختلال یک «خطای شناختی» است.
دیدن واقعیتهای زندگی باعث خواهد شد تا برای آنها برنامهریزی کنیم، با آنها رشد کنیم و پیش برویم. در نتیجه شناختی که این افراد نسبت به ازدواج دارند، دارای خطاست. این اتفاق را میتوان با تکیهٔ بیش از اندازهٔ زنان به مردان نیز تعریف کرد. همان چیزی که باعث میشود بشنویم و ببینیم که زنان هیچ استقلالی در زمینههای عاطفی، مالی، اجتماعی و فکری ندارند و تمام آن را به ازدواج واگذار کردهاند.
ریشهٔ این نداشتن استقلال، ترس در ضمیر ناخودآگاه زنان است که منجر به ناتوانی زنان در دیدن واقعیت و شخصیت کامل خود شوند، پس چون خودش نمیتواند به اهدافش برسد پس منتظر یک مرد میماند تا او خوشبختی را برایش بیاورد.
علت ایجاد سندرم سیندرلا در کودکان دختر
مهمترین دلیل در ایجاد سندرم سیندرلا، شیوه و روش تربیتی والدین است. تشویق مداوم یک دختربچه به مؤدب، خوب، کامل و ساکت بودن و محدودیتهایمختلف برای آنها، هر شیطنت و بازی در دنیای کودکی را از آنها میگیرد. سپس با بزرگتر شدن کودک، این تفکر به کودک القا میشود که باید حواسش باشد که مورد پسند پسرها باشد.
با بزرگ شدن و به بلوغ رسیدن و بزرگ شدن آرزوهای این دختران، این فکر در ذهنشان رشد میکند که برای موفقیت باید یک مرد حامی آنها باشد و به مرور و زمانی ماجرا بدتر خواهد دش که آنها فکر کنند خودشان به تنهایی قادر به موفق شدن نیستند و این در سرنوشت و ذات آنهاست که باید یک مرد برای موفقیت آنها همیشه حضور داشته باشد. تمام این تفکرات به تدریج میتواند منجر به سندرم سیندرلا شود.
آثار بد سندرم سیندرلا
سندرم سیندرلا در اثر آسیب به مسئولیتپذیری و عزت نفس دختربچهها ایجاد میشود. فردی که مسئولیتپذیر نیست و رسیدن به اهداف را در فردی دیگر جستوجو میکند، دچار وابستگی خواهد شد و یکی از ویژگیهای مشخص این زنان، وابستگی زیاد حتی در تصمیمگیریهای ساده است. اگر دختری در تمام تصمیم گیریهایش نیاز به حضور فرد دیگری دارد، پس تمام زندگیاش تحت تأثیر سندرم سیندرلا قرار خواهد گرفت.
اگر تمام هدف زندگی، ازدواج و تمام خوشبختی و معنای زندگی را به این بخش محدود کنیم، خود ما باعث میشویم تا دیگر فعالیت نکنیم و بدتر آنکه بعد از رسیدن به ازدواج هم زندگی شروع به بیمعنا شدن خواهد کرد، پس لازم است بیشتر مراقب شیوهٔ تربیتی کودکانمان و آموزشهای درست به آنها در زندگی باشیم.
پیشگیری از سندرم سیندرلا
راهکارها و آموزشهای رشد شناختی زیادی برای کودکان وجود دارد تا آنها بتوانند به استقلال فکری برسند و درگیر سندرم سیندرلا و دیگر مسائل نشوند. برخی از راهکارهایی که میتواند وجود داشته باشد به شکل زیر است:
رشد شناختی را یعنی تشخیص خوب از بد را به مرور به کودک بیاموزیم.
به دختربچههایمان استقلال فکری را یاد بدهیم که در این زمینه، یعنی به کودک القا نکنیم باید منتظر خوشبختی از جانب فرد دیگری باشد.
به مرور و طی سالها به دخترمان بیاموزیم که او خودش مسئول زندگی خودش است.
در زمان مشخص به دخترمان بگوییم که ازدواج فقط یک مرحله از زندگی مثل مدرسه رفتن است و بعد از آن باز هم ما به همراه یک شریک مناسب، مسئولیت ادارهٔ یک زندگی خوب را بر عهده داریم.
به او هدف داشتن را یاد بدهیم.
برای زندگی و هدفهای کودکمان برنامه داشته باشیم.
به او یاد بدهیم خودش هم برنامههایی داشته باشد.
غیرمستقیم یادش بدهیم که دختر بودن به معنای انتظار کشیدن برای یک مرد نیست.
کودکمان را کمتر با نامهایی مثل «پرنسس من» صدا بزنیم و در عوض عنوانهایی مثل ورزشکار و شجاع به او بدهیم.
به کودکانمان شاد بودن و خندیدن را یاد بدهیم.
یادشان بدهیم که به حرفهایی مثل «هر وقت شوهر کردی...» اهمیتی ندهند، چون دارای ارزشی متفاوت نیستند.
به دخترمان کمک کنیم تا در سن مناسب، آمادگی ورود به یک زندگی مشترک را به دست بیاورد.
آموزش به پسرانمان را نیز از یاد نبریم و به آنها هم یاد بدهیم که تمام افراد، چه زن و چه مرد، شخصیتهای باارزشی دارند.
به مرور به پسربچهها یاد بدهیم که دخترها نیز مانند خودشان و دیگر افراد زندگی میکنند.
از گفتن جملهٔ «مثل دخترها!» با بار منفی به پسربچههایمان خودداری کنیم.
به کودک بیاموزیم تمام افراد میتوانند مسئولیتپذیر باشند.
در سپردن مسئولیت به دخترانمان پذیرش و استقبال بیشتری نشان دهیم.
همچنین یادمان باشد که در هیچکدام از مراحل زندگی بچههایمان زیادهروی نکنیم. در این زمینه، یعنی آنقدر تفکر «زندگی بدون مرد» به کودک القا نشود که در بزرگسالی به این نتیجه برسد که دیگر اصلاً نمیخواهد ازدواج کند، چون باز این هم یک تفکر افراطی است. بر اساس این تفکر، کودک ما تصور میکند که حالا چون خودش مستقل است، حالا باید یک مرد بسیار ایدهآلتر از «مردی با اسب سفید» پیدا کند و ما خوب میدانیم که این هم درست نیست، پس اعتدال را همراه در تربیت و آموزش کودکانمان رعایت کنیم.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼