ویژگی های کودکان لجباز، نحوه درست رفتار والدین
لجبازی با مخالفت کردن در کودکان یک پدیده رفتاری است که طی آن کودک از پذیرفتن و قبول کردن نظر و خواست والدین یا بزرگ تر خود سر باز می زند.
لجبازی با مخالفت کردن در کودکان یک پدیده ی رفتاری است که طی آن کودک از پذیرفتن و قبول کردن نظر و خواست والدین یا بزرگ تر خود سر باز می زند و بر خواست و ایده ی خود اصرار می ورزد. به طور کلی لجبازی کردن در کودکان یعنی نپذیرفتن و امتناع کردن از درخواست و نظر پدر، مادر، مربی و ...
بروز این پدیده ی رفتاری معمولا در سیر طبیعی رشد کودکان، از سن ۲-۳ سالگی به بعد دیده می شود که طی آن کودک خواسته و نظر خود را بر خواسته ی دیگران ترجیح میدهد و سعی می کند تا با اعمال شیوه های مختلف (نظیر گریه کردن، خواهش کردن یا...) به هدف مورد نظرش دست یابد.
به طور طبیعی هر کودکی به دنبال آن چیزی می رود که توجه اش به آن جلب و فکرش بر آن متمرکز می شود، نه به دنبال خواسته و مطلوب دیگران که اصلا برای کودک محسوس و قابل درک نیست، به طوری که او شاید حتی متوجه علت طرح این خواسته یا نظر از سوی آنها نشود.
اما از سوی دیگر پدر، مادر یا بزرگ تر انتظار دارد بچه از خواست های او تبعیت و آنها را اجرا کند. در نتیجه در این حالت بزرگتر سعی می کند تا با دستور دادن و امر و نهی کردن به کودک، خواسته های خود را عملی و او را ملزم به اجرای آنها کند.
و درست در همین جاست که میان خواسته ی والدین با کودک تعارض شکل می گیرد و همین امر می تواند زمینه ساز بروز تضاد و هم چنین درگیری های کلامی و حتی شاید برخوردهای فیزیکی از سوی بزرگ ترها با بچه ی لجباز شود.
بروز این فرایند (لجبازی کردن) در میان هر دو گروه جنسی دختر و پسر دیده می شود، اما شیوع این قبیل مشکلات رفتاری در میان پسران بیشتر از دختران می باشد و علت آن هم تفاوت های سرشتی این دو جنس است؛ به طور کلی پسران بیش تر از دختران مستعد بروز چنین رفتارهایی هستند، اما اگر لجبازی و مخالفت جویی در هر یک از دو جنس شدید باشد.
سبب بروز مشکل و ایجاد تنش بین کودک با پدر، مادر یا سایرین خواهد شد و در نتیجه نیاز به مداخله ی روان پزشک یا روان شناس خواهد بود؛ هر چند کم کم و با افزایش سن و شروع مرحله ی پیش دبستانی و دبستان، کودک می آموزد که باید چگونه به خواست و نظر بزرگ ترها (پدر، مادر، مربی و...) احترام بگذارد و از دستورات آنها پیروی کند.
در این مرحله کودک بر رفتارها و خواسته های خود کنترل بیشتری دارد و تقریبا قادر است در عین حال که برخی از خواسته های خود را برآورده و مهار می کند به درخواست دیگران هم (کسانی که با آنها به نوعی در ارتباط است) پاسخ مناسب دهد و به آنان نیز عمل کند بنابراین اغلب کودکان در وضعیتی معمول و طبیعی گرچه ممکن است لجبازی کنند،
اما به مرور زمان از شدت لجبازی خود کم می کنند و مشکل خاص یا حادی با پدر، مادر یا مربی خود ندارند. به طوری که معمولا هر دو طرف (بزرگتر و کودک) بر سر خواسته های شان به یک توافق می رسند و با هم درگیر نمی شوند و هیچ گونه بحث و مشاجرهم کلامی یا فیزیکی ای بین آنها اتفاق نمی افتد.
اما برخی از کودکان خصایص متفاوت تری دارند و به طور طبیعی (یا بنا برهمان سرشت شان) کمی سرسخت ترند و همین امر سبب می شود تا رفتارها و کنش های سرسختانه تری را از خود بروز دهند و به راحتی به پذیرش خواسته و نظر بزرگ ترهای خود تن ندهند. بر همین اساس است که اغلب مشکل ساز هستند و باعث می شوند.
والدین نیز کنترل خود را از دست بدهند و به پرخاشگری کلامی یا تنبیه بدنی آنها روی آورند. این گونه کودکان را لجباز می نامند. کودکان لجباز بیش تر تمایل دارند تا ابتدا خواسته ی خود را اجرا کنند و در مرحله ی بعدی است که حاضر به قبول خواسته و نظر بزرگترهای خود می شوند.
هرچند تعداد و شمار چنین کودکانی زیاد نیست اما چندان انگشت شمار و اندک هم نمی باشد، به طوری که امروزه وجود چنین کودکانی در برخی از خانواده ها مشکل آفرین است و گاهی حتی در سنین بالاتر از پیش دبستان و دبستان هم که انتظار می رود کودکان تعامل بیشتری با اطرافیان خود داشته باشند، این مشکل هم چنان پابرجا می ماند و درنهایت سبب بروز تعارض و درگیری میان کودکان والدین می شود.
چنین کودکانی که همواره مخالفت می کنند و سعی دارند تا فقط نظر خود را عملی کنند، در درجه ی اول با والدین و اعضای خانواده ی خود دچار مشکل می شوند و در مرحله ی بعد ممکن است در خارج از محیط خانه و در جاهایی نظیر مهد کودک یا مدرسه هم از قبول خواسته های مربیان خود سرپیچی کنند و همین امر سبب بروز تنش و درگیری بین آنها شود.
برخی پدرها و مادرها گمان می کنند که راه حل مهار و تربیت چنین فرزندانی اعمال خشونت و تنبیه بدنی است. آنان تصور می کنند و که اگر کودک از بزرگ ترها حساب ببرد یا بترسد، دست از لجاجت برمی دارد و به راحتی به خواسته های آنها گوش می دهد.
ولی با پیروی کردن از روش های تربیت سازنده، دیگر «ترس از والدین» معنایی ندارد و ترسیدن از والدین کارکردی نخواهد داشت، زیرا در این روش های قوانین خاص و مشخصی جایگزین تنبیه های کلامی و بدنی می شود و چون این قوانین قدرت و ضمانت اجرایی دارند، دیگر لازم نیست برای مهار کردن کودک از رفتارهای خشونت آمیز استفاده کرد.
اما این پدرها و مادرها از این گلایه دارند که عدم ترس از والدین باعث می شود تا جایگاه پدران و مادران تنزل یابد و دیگر کوچک ترها آن احترام و تواضع لازم را در برابر بزرگ ترها از خود نشان ندهند.
ولی باید عنوان کرد که علت شکل گیری چنین برخوردهایی از سوی برخی بچه ها، عدم کاربرد روش های سازنده ی فرزند پروری است. بنابراین در این روش سازنده ی تربیتی قصد بر این است که کودک بداند رعایت نکردن قوانینی که از سوی والدین وضع می شود، پیامدهای مشخصی دارد؛ درنتیجه سعی می کند از خواسته های پدر و مادر پیروی کند و قطعا راحت تر به اجرای آنها تن خواهد داد.
روش های تربیتی جدید کمک میکند تا والدین علاوه بر شناختن ریشه های بد رفتاری کودک و هم چنین پرهیز از پرخاشگری های کلامی یا بدنی، رفتارهای بد کودک را مدیریت و مهار کنند و پس از مدتی نیز شاهد خاموش شدن بدرفتاری باشند. برای اینکه بدانید چگونه کودک لجبازتان را ادب کنید و چگونه به کودکان خود دستور بدهید، مطالعه کتاب های روانشناسی را فراموش نکنید.
چرا برخی از کودکان لجبازند؟
عوامل متعددی باعث بروز بدرفتاری یا به قولی لجبازی در کودکان می شود. به طور خلاصه می توان به برخی از عوامل شناخته شده ی این پدیده اشاره کرد:
عوامل سرشتی و زیست شناختی
لجبازی و مخالفت جویی کردن در کودکان می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. یکی از این علل، تفاوت های سرشتی و زیست شناختی ای است که به طور کلی تمام افراد (و در همه ی سنین) با یک دیگر دارند.
کودکان لجباز نیز طبیعت و سرشت وجودی شان به طور ذاتی نسبت به سایر هم سالانشان سخت تر و انعطاف ناپذیرتر است و همین امر باعث می شود تا معمولا آن ها به راحتی و آسانی از بزرگ ترهای خود تمکین و اطاعت نکنند و بر حرف ها و خواسته های خودشان اصرار داشته باشند و برای رسیدن به اهدافشان پافشاری کنند.
علت شکل گیری تفاوت های سرشتی نیز، عوامل ژنتیکی یا همان زیست شناختی افراد می باشد که بر چگونگی عملکرد و رفتار آنها تأثیرگذار است، به طوری که همین تفاوت های سرشتی است که موجب تفاوت شخصیتی در افراد می شود و به هر فرد خلق و خوی منحصر به خود را می دهد.
حتی در یک خانواده و در میان هر یک از خواهران و برادران نیز این تأثیرات و تفاوت ها به وضوح قابل مشاهده است؛ بر همین اساس هیچ کدام از افراد خانواده مانند یکدیگر عمل نخواهند کرد.
بنابراین طبیعی است تا هر خواهر و برادری ویژگی های رفتاری متفاوتی داشته باشد و در برخورد با مسائل، واکنش های متفاوتی از خود نشان بدهد.
به طوری که ممکن است بنا بر همین تفاوت های سرشتی و زیست شناختی، یکی از آنها به راحتی با والد یا بزرگ تر خود کنار بیاید و از او اطاعت کند، اما فرزند دیگر چنان واکنشی را نداشته باشد و در نتیجه به سادگی به خواسته و نظر والدین تن ندهد یا مخالفت جویی و لجبازی کند.
این تفاوت های شخصیتی در هر یک از بچه ها موضوع مهمی است که نباید از نگاه والدین دور بماند و نسبت به آنها بی توجهی شود، زیرا نادیده گرفتن این تفاوت ها می تواند منجر به برخوردهای نامناسب یا مقایسه های نابه جای والدین در مورد هر یک از فرزندان شود.
علاوه بر این تفاوتهای سرشتی، گاهی کودکان لجباز با مشکل بیش فعالی نیز مواجه اند و به همین دلیل مخالفت جویی و سرسختی آنها شدیدتر است و با اطرافیان خود مشکلات و برخوردهای بیشتری دارند. کودکان بیش فعال، از همسالان خود پرتحرک تر و افراد شلوغی هستند و به گفته ها و حرف های بزرگترهای خود توجهی ندارند، و در ضمن هنگام انجام دادن تکالیف شان سر به هوا و حواس پرت اند.
اگرچه بیش فعالی و لجبازی دو پدیده ی مجزا از یکدیگر است اما در اغلب موارد این دو مشکل رفتاری همراه هم می باشد، به طوری که کودکان بیش فعال معمولا لجباز و سرسخت نیز هستند و کودکانی که لجبازند، با مشکل بیش فعالی و پر تحرکی نیز مواجه اند.
هنگامی که این دو پدیده ی رفتاری با هم همراه شود، قطعا بر مشکلات رفتاری کودک می افزاید و کار را بر خود و اطرافیانش سخت تر می کند. بیش فعالی نیز از مشکلات رایج کودکان در دوره ی دبستان است که در صورت همراه شدن با لجبازی نیاز به مداخلات درمانی دارد، زیرا پدر و مادر به تنهایی قادر به رفع آن نخواهند بود.
عوامل محیطی و بیرونی
علاوه بر عوامل ژنتیکی و سرشتی که از آنها یاد شد، برخی از عوامل محیطی و بیرونی نیز در لجباز شدن و مخالفت جویی کودکان مؤثر است. البته میان این نوع لجبازی که حاصل تأثیرات محیطی و بیرونی است با لجبازی هایی که به دلیل تفاوت های سرشتی افراد از یک دیگر بروز و می کند، تمایز وجود دارد.
در مواردی که لجبازی حاصل طبیعت و خلق و خوی کودک است، بچه همیشه، یا حداقل در اکثر زمان ها دست به مخالفت جویی می زند و بنا بر همین ماهیتی که دارد از پذیرفتن خواسته ی والدین و بزرگترهای خود سر باز در می زند. به طور کلی این کودکان بر حسب الگوی شخصیتی و رفتاری شان به لجبازی و مخالفت جویی با دیگران تمایل دارند و رغبتی به پذیرش آسان و سریع درخواست های آنها نشان نمی دهند.
اما در مواردی که عوامل بیرونی، سبب لجبازی و مخالفت جویی می شود، کودک در اغلب موارد آرام تر است و با اطرافیانش بیشتر همکاری می کند (برخلاف الگوی اول، که کودک همواره و در همه ی موقعیت ها سعی میکند به خواسته ها و نظرات خود اولویت بدهد و آنها را به دست بیاورد).
کودکانی که به دلیل عوامل سرشتی لجبازی می کنند اگر با واکنش نامناسب والدین روبه رو شوند، بدرفتاری و لجبازی در آنان تشدید می شود. و برعکس اگر والدین از روش های مناسبی استفاده کنند و واکنش های بهتری به رفتارهای او نشان بدهند، می توانند باعث کاهش رفتارهای نامطلوب در کودکان بشوند.
از مهم ترین عوامل محیطی ای که موجب بروز بدرفتاری در کودک می شود، عبارت است از:
نحوه ی برخورد والدین با کودکان لجباز
مهم ترین و مؤثرترین عامل محیطی ای که سبب می شود برخی از کودکان لجبازی کنند، نحوه ی برخورد والدین است. در حالی که انتخاب یک شیوه ی صحیح و مناسب می تواند از شدت لجبازی و مخالفت جویی در هر کودکی بکاهد و سطح همکاری و پذیرش او را بالاتر ببرد،
استفاده از یک روش غیراصولی، نتیجه ای عکس دارد و می تواند حتی به روابط عاطفی بین والدین و کودکان آسیب برساند و باعث بروز دردسر برای هردو طرف شود. مثلا گاهی برخی از والدین گمان می کنند که کودک باید کاملا آزاد و رها باشد و بدون رعایت هیچگونه حدود و نظم و قانونی، کودکی کند.
به همین دلیل این دسته از پدرها و مادرها نه تنها هرگز به فرزند خود امر و نهی نمی کنند، بلکه حتی برای کودک هیچگونه برنامه ی آموزشی نیز در نظر نمی گیرند و او را با هیچ یک از مرزها و حدود رفتاری آشنا نمی کنند. این والدین معمولا یا در برابر بدرفتاری های کودک شان سکوت می کنند و به راحتی از کنار آن می گذرند یا فقط به یک تذکر ساده بسنده می کنند
و تنها با عباراتی نظیر «نکن» یا «بکن» سعی در آرام کردن کودک دارند. به خیال آنها همین حد از تذکر کافی است تا کودک قوانین و بایدها و نبایدهای اجتماعی را یاد بگیرد؛ در حالی که هیچ فردی در سال های اولیه ی زندگی خود با قوانین، اصول و شیوه های رفتاری صحیح آشنا نیست و یادگیری آنها نیاز به آموزش دارد.
در نتیجه این وظیفه ی والدین است که هر یک از این قوانین را به فرزندشان آموزش دهند و زمینه ی یادگیری قوانین اجتماعی را برای ام فراهم کنند، زیرا عدم آموزش و دادن آزادی بی حد و مرز به کودکان، با انگیزه ی ایجاد فرصت کافی برای تفریح و تجربه کردن، سبب می شود آن ها حتی از یادگیری امور و وظایف اولیه و مربوط به خود باز بمانند.
در نتیجه در چنین موقعیتی، بروز بدرفتاری و مخالفت جویی از سوی آن ها امری طبیعی و قابل پیش بینی خواهد بود، زیرا الگوهای رفتاری این کودکان به میل و اراده ی شخصی خودشان تعریف می شود و با این تصور که می توانند و اجازه دارند»، هر کاری را که مایل اند، انجام می دهند.
برای مثال ممکن است برخی از کودکان در مهمانی به همه ی وسایل خانه ی میزبان دست بزنند و حتی موجب آسیب رساندن به آن ها شوند، اما والدین هیچگونه واکنشی از خود نشان ندهند و به راحتی از بدرفتاری کودک چشم پوشی کنند.
این کودکان با حفظ همین شیوه ی رفتاری و اصرار و پافشاری بر خواسته های خود، در محیط مهد کودک یا مدرسه هم از خواسته و نظر هیچ بزرگ تری پیروی نمی کنند و به راحتی به قوانین تن نمی دهند، زیرا بر این باورند که نیازی به رعایت هیچ گونه نظم و انظباطی نیست.
به همین دلیل این وظیفه ی والدین است تا از همان سال های اولیه ی زندگی کودک، قانون و نظم مشخصی را برای او در نظر بگیرند و به این طریق او را از وظایفش آگاه و کودک را برای پذیرش یک سری از خواسته ها و اصول آماده کنند، به عنوان مثال هر کودکی باید در ساعت مشخصی بخوابد، ادب را در برخورد با دیگران رعایت کند و آداب غذا خوردن را نیز بلد باشد.
در مقابل این والدین، دسته ی دیگری هستند که با دادن دستورات و آموزش های متعدد، کودک خود را خسته و درمانده می کنند و بار دیگر زمینه را برای بروز لجبازی در فرزندشان فراهم می کنند. این دسته از پدرها و مادرها مرتبا در حال اجرای دستورات متعدد هستند؛ زیرا گمان میکنند با این روش موفق خواهند شد که سطح آموزش پذیری کودک را بالاتر ببرند.
در حالی که تعدد و تکثر قوانین، اجرای آن ها را دشوار می کند. در این گونه موارد وقتی کودک خود را در مقابل دستورات مختلفی می بیند که ممکن است اجرای همه ی آنها خارج از عهده اش باشد، دست به مخالفت جویی می زند و چه بسا به یکباره از اجرای تمام قوانین سر باز زند و همین امر موجب بروز درگیری با والدین شود.
استفاده از تهدید
یکی دیگر از عواملی محیطی ای که می تواند سبب بروز لجبازی و مخالفت جویی در کودک شود، بهره گیری از تهدید به جای تنبیه است. گاهی والدین برای بیان درخواست های خود و کسب اطمینان از تحقق خواسته های شان، کودک را تهدید به اعمال تنبیه های مختلفی می کنند که البته هرگز هم عملی نمی شود.
در حقیقت آن ها می خواهند با این روش، محکم کاری کنند و در عین حال تا جایی که امکان دارد، از تنبیه کودک بپرهیزند، ولی معمولا بهره گیری از این شیوه فایده ای ندارد و درخواست های آنها اجرا نمی شود.
اما گاهی پدران و مادران با بی توجهی به این امر (و درصورتی که درخواست های شان اجرا نشود) از این روش (تهدید کردن) استفاده و سعی می کنند کودک را وادار به انجام دادن دستورات شان کنند.
اما از آنجا که معمولا با گذشت زمان، پدر و مادر از اجرای تنبیه ها و تهدیدها صرف نظر میکنند، ناخواسته باعث می شوند تا حرف ها و دستورات شان در اغلب موارد از سوی کودک نادیده گرفته شود و نظر آنها تأمین نشود.
شاید در ابتدا استفاده از چنین شیوه ای، پاسخ مناسب و مورد انتظار والدین را در پی داشته باشد، اما با تکرار این قضیه و عملی نشدن تنبیه ها، کودک می فهمد که این اظهارات والدین تنها یک تهدید بی اساس است و در پس آن، بر خلاف ادعای پدر و مادر، عاقبت بدی وجود ندارد و او هرگز از امکانات و موقعیت های مطلوبش محروم نخواهد شد.
او خیلی زود متوجه میشود که معمولا بیان چنین تهدیدهایی تنها حاصل عصبانیت لحظه ای پدر یا مادر است و بعد از آن که عصبانیت آنها رفع شد، از تهدید و تنبیه نیز خبری نخواهد بود. در نتیجه کودک یاد می گیرد که انجام ندادن درخواست های والدین خیلی هم مهم و جدی نیست و فقط شاید مادر یا پدر تنها در قبال کم کاری های او کمی عصبانی شود،
اما کودک می فهمد که پدر یا مادر به راحتی از خطایش چشم پوشی خواهد کرد و هیچ امکانی را از او دریغ نخواهد کرد. همین برخورد نامناسب، قطعا باعث شکل گیری و تدار بدرفتاری در کودک خواهد شد.
بنابراین تنبیه بدنی شیوه ی مناسبی برای آموزش یک رفتار نیست و نتیجه ی مؤثری در بر نخواهد داشت؛ زیرا تنبیه های فیزیکی یا بدنی، معمولا از روی خشم و عصبانیت است و در اکثر مواقع با بدرفتاری کودک متناسب نیست.
به طوری که در بعضی مواقع خیلی بیشتر و شدیدتر از رفتار نامطلوبی است که کودک انجام داده و حتی می تواند آسیب رسان و صدمه زننده باشد؛ یا گاهی برعکس و برخلاف انتظار، بسیار سبک تر و کم تر از بدرفتاری کودک است، که در هر دو صورت تنبیه، کارایی لازم را نخواهد داشت.
علاوه بر اینکه انتخاب شیوهای نامناسب در تنبیه کردن، می تواند به راحتی به روابط عاطفی میان والدین و کودک صدمه بزند و باز هم زمینه را برای بروز لجبازی و بدرفتاری فراهم کند (این مبحث و شیوه های مناسب تنبیهی در جای خود به تفصیل بیان خواهد شد).
تأثیر محیط بیرون از خانه
یکی از عوامل بیرونی و غیر مستقیم دیگری که لجبازی و مخالفت جویی در کودکان را افزایش می دهد، خارج از محیط خانه اتفاق می افتد. به عنوان مثال حضور در جمع دوستان و هم سالان لجباز و پرخاشگری که کودک بیرون از فضای خانه و برخلاف میل و اراده ی والدینش با آنها برخورد دارد از جمله مواری است که موجب بروز لجبازی در کودک می شود.
در این مواجهه، او شاهد برخی واکنش ها و الگوهای رفتاری سرسختانه ای است که از سوی این قبیل بچه ها سر می زند و اگرچه ممکن است خوډ کودک لجباز نباشد، اما ناخواسته چنین رفتارهایی را از سایر همسالانش می بیند و می آموزد؛ هم چنین تماشا کردن فیلم ها و برنامه هایی که حاوی خشونت و بدرفتاری است نیز می تواند در الگوبرداری کودک مؤثر و از عوامل تشدیدکننده ی بدرفتاری باشد.
وضعیت جسمی و روانی کودکان
از دیگر عوامل مؤثر در بروز بدرفتاری کودکان، وضعیت جسمی و روانی آنهاست که احتمال بروز رفتارهای نامطلوب را افزایش میدهد. عواملی مانند: خستگی، گرسنگی، بی خوابی یا بدخوابی و برخی اختلالات روان پزشکی نظیر اضطراب، افسردگی و... از جمله مواردی است که امکان بدرفتاری در کودکان را افزایش می دهد.
برای مثال کودکی که پس از صرف ساعت های نسبتا طولانی در مدرسه، به خانه باز می گردد، ممکن است به دلیل گرسنگی و خستگی کمی لجبازتر و بدرفتارتر از سایر مواقع باشد و چون در این موقعیت ها تحریک پذیرتر خواهد شد، به طور طبیعی زودتر عصبانی می شود و درنتیجه بیش تر نق می زند.
در این لحظات بهتر است پدر و مادر با در نظر گرفتن این عوامل، درخواست های کمتری از کودک داشته باشند و اجرای آنها را به زمان مناسب تری موکول کنند، زیرا احتمال عملی نشدن دستورات و درخواست ها در این زمان های خاص بیش تر از مواقع عادی است.
به عنوان مثال بچه ای که در مدرسه با دوستش دعوا کرده یا دانش آموزی که نمره ی یکی از درس هایش کم و از سوی معلمش توبیخ شده یا ممکن است از وضعیت روانی مناسبی برخوردار نباشد و تحت تأثیر این فشار عصبی - که البته ناپایدار است . بدخلقی کند. اما اگر این حالت های عصبی پایدار و مستمر باشد و در هر موقعیتی به راحتی بروز کند حتما به مشاوره و درمان پزشکی نیاز است.
برای نمونه کودکانی که همواره مضطرب هستند و به همین دلیل احتمال هر تهدیدی را بالاتر از حد معمول ارزیابی می کنند، بیشتر از سایر همسالانشان دچار تحریک پذیری و عصبانیت خواهند شد.
در حقیقت چنین کودکانی، همواره از یک نگرانی درونی رنج می برند و بیشتر اوقات در هراس و ترسی ناخواسته و آزارنده به سر می برند؛ به همین دلیل غالبا در هر لحظه منتظر وقوع یک حادثه هستند.
البته ممکن است برخی از این نگرانی ها و ترس ها تا حدودی بجا و صحیح باشد، در نتیجه بهتر است که کودک از خطرات احتمالی تا جایی که امکان دارد و عقلانی به نظر می رسد - پرهیز کند. مانند کودکی که از غذا خوردن با دست های آلوده به دلیل احتمال ابتلا به بیماری بترسد و هرگز چنین کاری را انجام ندهد،
اما اگر با شستن دستانش این اضطراب برطرف نشود و همچنان از غذا خوردن امتناع کند، در این صورت دیگر چنین رفتاری در حد وسواس می باشد که قادر است سبب شکل گیری چرخه ی اضطراب و سپس بروز بدرفتاری و لجبازی در کودک شود.
برخی دیگر از کودکان دایما از این می ترسند که در بازی، درس یا هر رقابتی موفق نشوند. بنابراین داشتن همین نگرانی، پیوسته آنها را آزار می دهد و به همین دلیل دچار علایمی نظیر: دل درد، سرگیجه، تهوع و استفراغ، سفت شدن عضلات و... می شوند.
از آن جا که ابتلا به همین علایم، آنها را تحریک پذیرتر و در اغلب موارد فرایند خواب شان را با مشکل روبه رو می کند، بر میزان بدخلقی و بدرفتاری های شان افزوده می شود و با اطرافیان شان بیشتر دچار مشکل می شوند.
این بچه ها غالبا به هنگام خواب دچار نگرانی هستند و در طول خواب شان نیز بارها بیدار می شوند و حتی ترجیح می دهند تا در اتاق والدین و بین آنها بخوابند.
توجه به این عوامل درونی و بیرونی) نشان میدهد که لجبازی و مخالفت جویی کردن در کودکان تابع یک عامل نیست و مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی در شکل گیری و شدت یافتن آن تأثیرگذار است. اما توجه و شناخت کافی والدین از این علل می تواند در پیشگیری و کاهش آن مؤثر باشد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼