آموزش احساسات به کودکان، شناخت بهتر خود
روحیات کودکان برخلاف تصور بسیاری افراد، پیچیدگیهای خاص خود را دارد. گاهی اوقات کودک درباره چیزی صحبت میکند، ولی هدفش چیز دیگری است.
جام جم: برقراری ارتباط با فرزندان بویژه در سن کودکی از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا در این زمان نهتنها به نیازهای عاطفی آنها در زمان حال پاسخ داده میشود، بلکه زیر بنای ارتباط اجتماعی آنها در سالهای بعد را نیز تشکیل میدهد. روحیات کودکان برخلاف تصور بسیاری افراد، پیچیدگیهای خاص خود را دارد. گاهی اوقات کودک درباره چیزی صحبت میکند، ولی هدفش چیز دیگری است.
بسیاری از گفتگوهای کودکان معانی پنهانی دارد که آگاهی از آنها کمک شایانی به والدین و بزرگترها میکند. برای مثال وقتی با فرزندتان به جایی میروید و بدون توجه به او مرتب از فرزندان و کودکان دیگر تعریف میکنید، کودک احساس میکند به طور غیرمستقیم در حال زیر سوال بردن وی و خط و نشان کشیدن برای او هستید. وقتی میگویید دوستانت چه اتاقهای مرتبی دارند؛ او این پیام را میگیرد که اگر تو اتاقت را مرتب نکنی اتفاق خاصی برایت میافتد. بسیاری اوقات وقتی کودکان سوالی مطرح میکنند توقع ندارند پاسخهای طولانی و منطقی ما را بشنوند، زیرا وقتی پاسخ طولانی و با جزییات میشود بتدریج توجه کودک نسبت به صحبتها کم میشود.
در چنین مواردی والدین عموما قصد دارند با پاسخ دادن به کودک، راهنماییهای ضمنی خود را نیز مطرح کنند؛ در صورتی که کودک این موارد را دستوراتی بیشتر نمیبیند. در چنین مواردی، بهترین کار این است که نشان دهید احساسات او را درک کردهاید، بدون این که او را مورد سرزنش قرار دهید و در لاک دفاعی فرو ببرید.
احساسات کودک از اتفاقات
وقتی درباره یک اتفاق یا مسالهای با کودک صحبت میکنید فقط نسبت به خود مساله واکنش نشان ندهید، بلکه نسبت به احساسات کودک در مورد آن مساله و خودش و پیرامونش هم توجه نشان دهید. برای مثال وقتی کودکی به مادرش میگوید که شما به برادرم بیشتر از من هدیه میدهید، ممکن است مادر تصور کند باید ابتدا شکایت او را رد و این موضوع را تکذیب کند و توضیح دهد که سن و نیازهای برادرش با او متفاوت است و قول بدهد جبران کند. اما درستتر این است که مادر بدون توضیح و تشریح مفصل درک کند که کودک خواستار عمق روابط بیشتر با مادر است نه تعداد بیشتر هدیهها. پس او را در آغوش بگیرد و بگوید به تو هم هدیههای بیشتری میدهم تا مساله به خوبی و خوشی تمام شود، زیرا در اینجا کودک متوجه دقت و توجه مادر نسبت به تامین نیازهای عاطفیاش میشود. وقتی پسر نیاز به محبت و نوازش پدر دارد شروع به اذیت ظاهری و حتی مشت زدن و جلب توجه کردن پدر میکند. در چنین مواردی او واقعا نمیخواهد پدر را عصبانی کند، بلکه میخواهد بگوید من به شما و محبت شما نیاز دارم. به من توجه بیشتری کنید
در مواردی شبیه این، کودک قصد ندارد حادثه یا واقعه را مورد بررسی قرار دهد بلکه میخواهد احساسش را بیان کند.
در موردی دیگر، کودکی دبستانی به مادر میگوید: «امروز یکی از بچههای بزرگتر دوستم را به درون جوی آب هل داد.» او از بیان این موضوع نمیخواهد در مورد جوی آب و خیس شدن دوستش صحبت کند، بلکه قصد دارد ترسش را از این که او را هم هل دهند، نشان دهد. در این مورد مادر میتواند با آرامش بگوید: «این مساله تو را ناراحت کرده؟ میترسی این اتفاق برای تو هم رخ بدهد؟».
گاهی اوقات کودک، محبت و نوازش والدین را میخواهد، اما در ظاهر خواهان چیزهای دیگر است. برای مثال وقتی کودک چند ساعتی والدین را ندیده است با ورود آنها شروع به بهانهگیری برای چیزهای مختلف میکند و والدین با دادن هر چیزی با بهانه جدیدی روبهرو میشوند.
این مساله در مورد پسرها و پدرها بسیار اتفاق میافتد. وقتی پسر نیاز به محبت و نوازش پدر دارد شروع به اذیت ظاهری و حتی مشت زدن و جلب توجه کردن پدر میکند. در چنین مواردی او واقعا نمیخواهد پدر را عصبانی کند، بلکه میخواهد بگوید من به شما و محبت شما نیاز دارم. به من توجه بیشتری کنید.
تایید و تکذیب لازم نیست
نکته قابل توجه این است که وقتی کودک درباره اتفاقات صحبت میکند منظورش احساس درونی او از آنهاست، اما وقتی راجع به خودش صحبت میکند بهتر است او را تایید یا تکذیب نکنیم، بلکه به جزییات بپردازیم.
برای مثال وقتی میگوید ریاضی من خوب نیست بهتر است بگوییم ریاضی درس سادهای نیست و برخی مسائل آن مشکل است، اما مهم این است که تو سعی خود را میکنی تا کارت را به بهترین شکل انجام دهی.
به این ترتیب او خیالش راحت میشود و واقعا تمام سعی خود را میکند. در چنین مواردی این که ضعف او را در ریاضی تایید کنیم و بگوییم «بله تو در ریاضی ضعیف هستی، ولی شاید با کمک ما و معلمت بتوانی بهتر شوی» نه تنها کمکی به او نمیکند بلکه به عزت نفس او نیز صدمه میزند و موجب میشود اعتماد او نسبت به خودش و شما کم شود.
کودکان احساسات متضاد دارند
شاید پذیرش این مساله مشکل باشد، اما کودکان احساسات متضادی دارند. در یک لحظه ممکن است ما را دوست داشته باشند و در عین حال از ما بدشان بیاید. میتوان با بیان احساسات متضاد کودک، موجب رهایی او از بسیاری از ناراحتیها و اضطرابها شد. توجه داشته باشید که این بیان باید آرام و منطقی باشد تا مفید واقع شود. به جای این که به کودک بگوییم معلوم نیست چه احساسی داری. تصمیم خودت را بگیر. بالاخره برادرت را دوست داری یا نه؟ بهتر است بگوییم به نظر میرسد در مورد برادرت دو احساس مختلف داری. هم او را دوست داری و هم از او بدت میآید. همه احساسهای تو چه خوب و چه بد طبیعی هستند و وجود دارند و باید آنها را پذیرفت. والدین برای کودکان مثل آیینه هستند. آیینه ما را همان گونه که هستیم نشان میدهد و قضاوت نمیکند. پس باید مثل آیینه بود. اگر قرار بود آیینه مرتب بدیها و زشتیهای ما را گوشزد کند دیگر جلوی آیینه نمیرفتیم.
بعضی روشها برای حمایت از احساسات عبارت اند از:
همدردی: «من احساس تو رو درک میکنم، من هم همین احساس رو قبلا داشتم، احساس آزاردهندهایه، نه؟»
اعتبار بخشیدن به احساسات: «این حق توئه که چنین احساسی داشته باشی، اگه این اتفاق برای من هم افتاده بود احتمالا همین احساس رو داشتم»
وقتی احساسات کودک را تصدیق میکنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطهی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصتِ شگفتانگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما میگذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساسهای شما به یکدیگر نیز هست
شناسایی احساسات: «مثل اینه که حس میکنی ....» یا «آیا احساس ناراحتی میکنی؟»
مصمم گوش کردن: «مستقیم در چشم هایش نگاه کنید و به آنچه بر او میگذرد گوش کنید. طوری گوش کنید که انگار صمیمیترین دوستتان با شما صحبت میکند. «من سراپا گوشم، من مشتاقم بدونم چی داری میگی»
کنجکاوی: «جالبه، من میخوام دربارهی احساس تو در مورد اون ماجرا بیشتر بدونم»
تصدیق احساسات: « تو واقعا ناراحت بهنظر میرسی.» یا « من دارم ببینم که چهقدر عصبانی هستی»
دعوت به بیان احساسات: «به من بیشتر بگو. من میخوام بدونم چه حالی داری.»
پس در مورد کودکان نیز بهتر است احساسات آنها را همان گونه که هست بپذیریم و ارزیابی و نصیحت نکنیم. وقتی کودک عصبانی است به جای سرزنش و انتقاد از او بهتر است بپذیریم که احساس خوبی ندارد و عصبانی است و این یک احساس طبیعی است. پس او را مجبور به تغییر نمیکنیم و با آگاهی از وضعیت، رابطه خوبی برای آرامش بیشتر و اعتماد او به خودش و ما برقرار میکنیم.
وقتی احساسات کودک را تصدیق میکنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطهی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصتِ شگفتانگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما میگذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساسهای شما به یکدیگر نیز هست. و درست در همین زمان است که شما احساس خواهید کرد واقعا به حرف یکدیگر گوش میکنید و حرف یکدیگر را میشنوید. اگر از این طریق رابطهی نزدیکی با فرزندتان برقرار کنید درخواهید یافت که به این ترتیب تاثیر و نفوذ بیشتری بر افکار و تصمیمات فرزندتان خواهید داشت، حتی آنها نظر شما را در مورد موضوعات مختلف خواهند پرسید!
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼