سوالات متداول کودکان، چطور پاسخ بدهیم؟
«چرا کودکم زیاد سؤال میپرسد؟» این پرسشی است که بسیاری از والدین مطرح میکنند، تا آنجا که برخی فکر میکنند کودکشان در وضعیت غیرعادی قرار دارد.
«چرا کودکم زیاد سؤال میپرسد؟» این پرسشی است که بسیاری از والدین مطرح میکنند، تا آنجا که برخی فکر میکنند کودکشان در وضعیت غیرعادی قرار دارد. حال آنکه واقعیت خوشحالکننده چیز دیگری است. همزمان با شکوفا شدن مهارتهای زبانی کودک، بیان آنچه که در ذهنشان وجود دارد راحتتر از قبل صورت میگیرد. در مغز کودک انبوهی از سؤالها درباره اتفاقات روزمره زندگی وجود دارد که به موازات یادگیری لغات جدید، آنها را به زبان آورده و بدین ترتیب موجی از پرسشها را از والدینشان مطرح میکنند. اما در برخی موارد «چرا»هایی که کودک مطرح میکند آنچنان زیاد و بیوقفه میشود که حوصله والدین رامیبرد و آنها را کلافه میکند.
در اینگونه موارد والدین به دو دلیل ناامید و تاحدودی سرخورده میشوند. اکثر والدین پاسخ درستی برای پرسشهای بیپایان کودکانشان ندارند. آنها نمیتوانند پاسخ درست و منطقی برای پرسشهای ساده کودکانشان پیدا کنند. اینکه آب چرا حرکت میکند یا سر بالا نمیرود و همچنین اینکه چرا هوا رنگی نیست، اینها تنها نمونههای بسیار سادهای از انبوه سؤالهای به ظاهر ساده، اما با پاسخ دشواری است که والدین در واکنش به آنها چیز خاصی برای بیان ندارند. البته آن دسته از والدینی که همواره در حال مطالعه هستند، کار به مراتب ساده تری پیش روی دارند.
البته در مواردی که والدین میتوانند پاسخ درست و منطقی به انبوه پرسشهای کودکانشان بدهند، باز هم این تازه آغاز ماجراست. آنها سؤالهای تازهای مطرح میکنند. اما مشکل این است که ما به عنوان والدین کودک درک نادرستی از این پرسشها داریم. در واقع ماهیت «چرایی» که آنها مطرح میکنند با آن «چرایی» که در ذهن ما افراد بزرگسال است تفاوت زیادی دارد. اکثر والدین در پاسخ به سؤال کودکشان، روابط علت و معلولی را مطرح میکنند، یعنی میگویند که به دلیل تشکیل شدن هوا از مولکول و گازهایی که بیرنگ هستند، هوای اطراف ما رنگی نیست. اما در ادامه کودک این پرسش را مطرح میکند که «مولکول چیست!»
به خاطر بیاورید زمانی را که کودکتان دوران نوزادی خود را سپری میکرد و برای هر چیزی گریه میکرد. حال آنکه هیچ دردی نداشت و به اندازه کافی هم شیر خورده بود. در واقع گریه نوزاد نشانه تلاش او برای جلب نظر شما و بازی کردن بود. کودک بزرگ و بزرگتر شد و با بیان کلماتی مانند «سگ» نشان داد که منظور او از این عبارت هر حیوانی است که در اطرافش زندگی میکند. از این رو میتوان پیشبینی کرد که سؤالهای کودک و «چراهایی» که مطرح میکند لزوما به معنای عطش او برای فهمیدن رابطه علت و معلولی آن نیست.
به یاد داشته باشید بخش زیادی از این «چراها» به معنای آن است که «من آن را دوست دارم» و کودک میخواهد که شما را به عنوان والدین خود در این درک جذاب شریک سازد. در پاسخ به چنین پرسشی که در واقع یک نوع ابراز علاقه است باید همپای کودک اظهار نظر کرد و گفت «من هم آن را دوست دارم» یا «چقدر زیباست». قرار نیست با هر «چرایی» که از کودک میشنوید تلاشی در برای کشف پاسخ آن انجام دهید، چون ممکن است با هر پاسخی که میدهید بر پیچیدگی اوضاع بیفزایید. در این صورت نه شما و نه کودک لذتی از گفتوگو با یکدیگر احساس نمیکنید.
در اینگونه موارد والدین به دو دلیل ناامید و تاحدودی سرخورده میشوند. اکثر والدین پاسخ درستی برای پرسشهای بیپایان کودکانشان ندارند. آنها نمیتوانند پاسخ درست و منطقی برای پرسشهای ساده کودکانشان پیدا کنند. اینکه آب چرا حرکت میکند یا سر بالا نمیرود و همچنین اینکه چرا هوا رنگی نیست، اینها تنها نمونههای بسیار سادهای از انبوه سؤالهای به ظاهر ساده، اما با پاسخ دشواری است که والدین در واکنش به آنها چیز خاصی برای بیان ندارند. البته آن دسته از والدینی که همواره در حال مطالعه هستند، کار به مراتب ساده تری پیش روی دارند.
البته در مواردی که والدین میتوانند پاسخ درست و منطقی به انبوه پرسشهای کودکانشان بدهند، باز هم این تازه آغاز ماجراست. آنها سؤالهای تازهای مطرح میکنند. اما مشکل این است که ما به عنوان والدین کودک درک نادرستی از این پرسشها داریم. در واقع ماهیت «چرایی» که آنها مطرح میکنند با آن «چرایی» که در ذهن ما افراد بزرگسال است تفاوت زیادی دارد. اکثر والدین در پاسخ به سؤال کودکشان، روابط علت و معلولی را مطرح میکنند، یعنی میگویند که به دلیل تشکیل شدن هوا از مولکول و گازهایی که بیرنگ هستند، هوای اطراف ما رنگی نیست. اما در ادامه کودک این پرسش را مطرح میکند که «مولکول چیست!»
به خاطر بیاورید زمانی را که کودکتان دوران نوزادی خود را سپری میکرد و برای هر چیزی گریه میکرد. حال آنکه هیچ دردی نداشت و به اندازه کافی هم شیر خورده بود. در واقع گریه نوزاد نشانه تلاش او برای جلب نظر شما و بازی کردن بود. کودک بزرگ و بزرگتر شد و با بیان کلماتی مانند «سگ» نشان داد که منظور او از این عبارت هر حیوانی است که در اطرافش زندگی میکند. از این رو میتوان پیشبینی کرد که سؤالهای کودک و «چراهایی» که مطرح میکند لزوما به معنای عطش او برای فهمیدن رابطه علت و معلولی آن نیست.
به یاد داشته باشید بخش زیادی از این «چراها» به معنای آن است که «من آن را دوست دارم» و کودک میخواهد که شما را به عنوان والدین خود در این درک جذاب شریک سازد. در پاسخ به چنین پرسشی که در واقع یک نوع ابراز علاقه است باید همپای کودک اظهار نظر کرد و گفت «من هم آن را دوست دارم» یا «چقدر زیباست». قرار نیست با هر «چرایی» که از کودک میشنوید تلاشی در برای کشف پاسخ آن انجام دهید، چون ممکن است با هر پاسخی که میدهید بر پیچیدگی اوضاع بیفزایید. در این صورت نه شما و نه کودک لذتی از گفتوگو با یکدیگر احساس نمیکنید.
منبع:
نی نی سایت
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼