این ۶ نشانه مهم یعنی همسرتان حرفتان را نمی فهمد
اگر تاکنون با مردی که در ارتباط برقرار کردن مشکل دارد، برخورد داشتهاید حتما میدانید که چه حسی دارد وقتی فکر میکنید با یک زبان بیگانه با او صحبت میکنید.
اگر تاکنون با مردی که در ارتباط برقرار کردن مشکل دارد، برخورد داشتهاید حتما میدانید که چه حسی دارد وقتی فکر میکنید با یک زبان بیگانه با او صحبت میکنید.
شما احساس میکنید با اینکه به یک زبان مشترک با او حرف میزنید اما او حرفتان را نمیفهمد. ارتباط به مثابه ملاتی عمل میکند که روابط را در کنار هم محکم نگه میدارد و بدون آن اوضاع خیلی خوب پیش نخواهد رفت. رابطه در چنین موقعیتی مثل حل کردن مداوم مکعب روبیک، آن هم در حالی است که برخی از قطعات آن گم شدهاند.
خیلی جالب است که برخی به نظر میرسد ذاتا مهارتهای ارتباطی دارند اما برخی فاقد این مهارت هستند. مثل خیلی موارد دیگر در روانشناسی ضعف در برقراری ارتباط نیز به دوران رشد و ارتباط ما با مراقبین اولیهمان باز میگردد.
فارغ از اینکه علت ضعف ارتباطی ما چیست، مهم است بدانیم ضعف ارتباطات چه نقشی در مشکلات ما ایفا میکند. اگر ندانید که مشکلتان ناشی از مشکل در ارتباط است ممکن است آن را به عدم انطباق یا مشکلات جدیتر دیگر نسبت بدهید.
در ادامه با ما همراه باشید زیرا میخواهیم با شما نشانههایی را در میان بگذاریم که کمکتان میکنند تشخیص دهید مردی که با او در ارتباط هستید ضعف ارتباطی دارد یا خیر.
فقط یادتان نرود که رابطه یک مسیر دوطرفه است و اگر قرار باشد که انگشتتان را به سمت دیگری نشانه بگیرید، لازم است که ابتدا خودتان را نیز ارزیابی کنید و بفهمید که چه میزان از مشکلی که ایجاد شده به نقش شما ارتباط دارد.
۱. سکوت هیچ مشکلی را درمان نمیکند
وقتی در تعارضات رابطه یکی از طرفها سکوت پیشه میکند، معنایش این است که با بیان آنچه در ذهنش میگذرد راحت نیست. از آن بدتر ممکن است از سکوت به مثابه یک استراتژی فریبکارانه برای رسیدن به خواستههایش استفاده میکند.
در مورد اول بدنیتی و خباثتی در کار نیست. صرفا ممکن است در بیان احساساتی که بیانشان معذبکننده است دچار احساس خجالت میشود. برخی از مردانی که احساس میکنند به لحاظ عاطفی تهدید شدهاند، برایشان سخت است که خیلی راحت سفره دلشان را باز کنند و نشان دهند که آسیبپذیرند، پس صرفا سکوت میکنند.
اما اگر سکوت ابزاری برای دستکاری ذهنی و فریبکاری باشد علامت بسیار خطرناکی است. روانشناسان دهها سال است که تشخیص دادهاند سکوت از سمت برخی به عنوان ابزاری برای فریب دادن و دستکاری ذهنی طرف مقابل استفاده میشود. این شیوهای است که خودشیفتهها اغلب به کار میگیرند تا شما را در رابطه گرم و سرد کنند.
نشانههایی که میتوانند کمکتان کنند متوجه شوید سکوت به عنوان ابزار دستکاری ذهنی به کار گرفته شده شامل موارد زیر است:
شما را آشکارا نادیده میگیرند
پاسخهای به شدت کوتاه به شما میدهند
وقتی مشکلی پیش میآید طوری رفتار میکنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است
اگر شریک عاطفیتان از چیزی عصبانی است و مستقیم به آن اشاره نمیکند، معنایش این است که خطوط ارتباطی بین شما به جد مسدود است. یادتان باشد وقتی طرف مقابل سکوت میکند ایراد از شما نیست که نمیتوانید ذهنش را بخوانید ـ مگر آنکه شما را متهم کند به اینکه باید خودتان بفهمید مشکل چیست!!!
۲. «خودت نمیفهمی؟»، «حتما من باید بگم؟»، «باید میدونستی»
آیا در رابطهای که در آن هستید احساس میکنید باید بتوانید ذهنخوانی کنید؟ انگار از شما انتظار میرود که توانایی تلهپاتی داشته باشید. وقتی مردی از شما میخواهد که افکارش را رمزگشایی کنید، بدون اینکه حتی یک کلمه حرف زده باشد، باید آن را علامت بزرگ هشداردهندهای، بدانید.
نخست، او حق شما برای توضیح را حقیر میشناسد که واقعا نقطه شروع خوبی برای یک رابطه سالم نیست. او همچنین خودش را در موقعیتی قرار میدهد که بتواند مسئولیت خودش در خودابرازی را از سر باز کند.
مردان اغلب زنان را متهم میکنند به اینکه از آنها انتظار دارند تلهپاتی بلد باشند و ذهنخوانی کنند اما مردان نیز این توقعات را از زنان میتوانند داشته باشند. همه ممکن است ضعف ارتباطی داشته باشند و همه ما باید تلاش کنیم از نهایت تواناییمان برای ارتباط مؤثر استفاده کنیم.
انتظار دارید شخصی ذهنتان را بخواند؟ خیلی بهتر از اینها میتوانیم عمل کنیم. اگر این حرفها برایتان آشناست وقتش رسیده که مستقیم با مشکلتان مواجه شوید. هر چه واضحتر و مستقیمتر درباره مشکلاتتان حرف بزنید، راه بهتری برای عبور از آبهای کدر تعارضات عاطفی اتخاذ کردهاید. کار را به حدس و گمان و بازی حدس بزن من چم شده نکشید!
۳. او بدترین منتقد شماست
انتقاد به رشد ما کمک میکند اما فقط زمانی سازنده است که روحیه عشقورزی در آن باشد. خوب است که وقتی واقعا داریم کار اشتباهی انجام میدهیم کسی به ما هشدار بدهد و ما هم باید بتوانیم روی صداقت و بازخوردهای از روی عشقِ نزدیکترین آدمهای زندگیمان حساب کنیم.
اما گاهی بعضیها بیوقفه از شما انتقاد میکنند. از سلیقه موسیقاییتان گرفته تا دلنوشتههایتان مورد انتقاد آنهاست. آنقدر انتقاد میکنند که شک میکنید که «آیا واقعا من را دوست دارد؟»
انتقاد افراطی فقط تند نیست بلکه آسیبزننده است. صادقانه بگوییم، کسی که مدتهای طولانی مورد انتقادهای شدید قرار داشته است مدتها ـ شاید سالها ـ طول میکشد تا دوباره اعتماد به نفساش را به دست آورد. اگر این هشدارهای قرمز را دیدید حتما به اینکه طرف مقابل شما فردی منتقد است فکر کنید:
از ظاهر شما انتقاد میکند
از سلیقه شما انتقاد میکند
از هنر خلاقه شما انتقاد میکند
افرادی که انتقادهای مخرب دارند، به نظر میرسد که میخواهند یک ویترین از خودشان درست کنند و شما هم قرار است بخشی از ویترین هویتی آنها باشید؛ بنابراین اگر به نظرشان برسد که سلیقه و رفتار شما به آن ویترین آسیب میزند، شما را به باد انتقاد میگیرند.
این افراد انتقادهایشان گزنده است، طوریکه که واقعا به ذهنتان میرسد که آیا من با یک عقرب یا زنبور طرف نیستم؟
۴. شوخیهای نیشدار
شوخی و طعنه همیشه هم بد نیست. بسیاری از استندآپ کمدیها با این شوخیها است که معروف شدهاند. بالاخره گاهی عوض کردن طعم گفتوگو با یکی دوتا شوخی لازم است. اما مشکل جایی است که طعنهزدن به شیوه مرسوم فرد در صحبت کردن تبدیل شود و به نظر برسد که فرد کلا فراموش کرده اصیل بودن یعنی چه!
یکی از تحقیقات جالب در این زمینه تلاش کرده به این پرسش پاسخ دهد که آیا افکار دیگران به شیوههایی که آنها اغلب از شوخی و طعنه استفاده میکنند، مرتبط است یا خیر.
این مطالعه توانایی فرد در فهم افکار دیگران و اینکه چطور از طعنه استفاده میکردند را اندازهگیری کرد. یافتههای آنها بسیار جالب بود. نخست آنکه مردان اغلب بیشتر از زنان از شوخی استفاده میکردند و اغلب نیز بیشتر با شوخی و طعنه مواجه میشدند. زنان در مقایسه، به خصوص وقتی طرفشان زن بود، کمتر طعنهآمیز حرف میزدند. افرادی که مهارتهای ارتباطی بهتری داشتند کلا کمترین میزان از طعنه و کنایه را در کلام روزمره استفاده میکردند و به جای آن از استراتژیهای ارتباطی در موقعیتهای مختلف استفاده میکردند تا تنش را بخوابانند.
بیشتر بخوانید: نقاط ضعف مردان که هر خانمی باید بداند
۵. لحن استدلالکننده دارند
بعضی مردها قشنگ مناظره میکنند اما اگر هر نوع صحبتی آخرش به یک جلسه دادگاه تبدیل شود چه؟
مثلا تصور کنید که دارید درباره موضوعی بسیار ساده مثل اینکه چه فیلمی را تماش کنید با شریک عاطفیتان صحبت میکنید و ناگهان به نظر میرسد که موضوع تبدیل به پرونده دادگاه میشود. هر فکری که بیان میکنید تحلیل و موشکافی میشود، زیر ذرهبین برده و به چالش کشیده میشود.
موضوع فقط به فیلم یا انتخاب غذا برای شام ختم نمیشود، حتی نظرات روزمره میتواند به یک مجادله تمامعیار ختم شود. این نیاز دائمی به استدلالآوردن برای هر چیزی میتواند سادهترین گفتوگوهای روزمره را به مواجهههای استرسآور جدی تبدیل کند.
به نظر میرسد که همیشه دارید روی لبغه تیغ راه میروید و باید مراقب هر حرفی که میخواهید بزنید باشید چون معلوم نیست که در انتها به جلسه دادگاه ختم نشود. این نوع ارتباط به هیچعنوان پایدار نیست و میتواند انرژی شما را به کل خالی کند و برای گفتوگوهای بعدی در دلتان ترس بیندازد.
۶. قال گذاشتن ـ «الان منو میبینی؟ دیگه نمیبینی!»
قال گذاشتن یکی دیگر از راههایی است که فرد در نهایت میخواهد از گفتوگو شانه خالی کند. یک روز خیلی داغ و هیجانی به هم پیام میدهید و روز دیگر اصلا پیدایش نمیکنید. برطبق مطالعهای که در نشریه روابط فردی و اجتماعی منتشر شده است، قالگذاشتن نشانه آشکاری از اجتناب و ترس از مواجهه است. به نظر میرسد که این افراد حضور دارند ولی درواقع غایباند.
آنها بیدلیل رابطه را ترک میکنند و بعد از چند روز بیخبری بدون هیچ توضیحی دوباره پیدایشان میشود. شما ممکن است هرگز معنای این نوع رابطه را نفهمید اما هر زمان هم به رویشان بیاورید آنها معذرتخواهی میکنند و قول میدهند که دیگر تکرار نکنند.
سخن آخر
رمزهای ارتباطی را بگشایید.
مردها همیشه هم بهترین ارتباطگران نیستند و بیشتر اوقات هدایت ارتباط به مسیری سالم برعهده ما گذاشته میشود. مردم اغلب آگاه نیستند که ابتداییترین مهارتهای ارتباطی را ندارند و تا زمانی که وارد رابطه نزدیک و صمیمی نشوند به این مشکلات خودشان پی نمیبرند.
یادتان باشد که همه از کودکی در خانوادههای آگاهی که به آنها شیوه درست ارتباط را بیاموزند بزرگ نشدهاند، بنابراین شاید در مواردی که ضعف فرد، ناشی از عدم آگاهی از شیوههای درست ارتباط است، بهتر است فرصت داده شود.
مشکلات ناشی از نابلدی در برقراری ارتباط میتواند حل شود.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼