دلیل طلاق عاطفی، شبکه های اجتماعی است؟
شبکههایاجتماعی در بروزمشکلات کنونی در بستر خانواده تا چه حد مقصرند؟
آیا جامعه و خانواده ایرانی در بهترین موقعیت اخلاقی و ارزشی است و هر آن شبکههایاجتماعی در قامت دیوهایی مخوف به این نهادها اجتماعی حمله میکنند و هر هنجار و ارزشی را به یغما میبرند؟ اساسا چقدر برای ایجاد خانوادههایی شاد و صمیمی در کشور برنامهریزی داشتهایم. روشن است که در صورت عدم سیاستگذاریهای مناسب در حوزه مسائل خانواده سادهترین راه متهم انگاشتن شبکههایمجازی است. خانواده بیمار ناخودآگاه جامعهای بیمار میسازد، این واقعیت را نمیتوان پشت استعارهها و سخنهای زیبا پنهان کرد. حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاری ایران در ارتباط با عوامل ایجاد طلاق عاطفی در میان خانوادههای ایرانی میگوید:«اساسا این اصطلاح چندان علمی نیست و معیاری نیز برای سنجش میزان آن در کشور وجود ندارد. بنابراین در ابتدای امر باید ببینم که برای اصلاح روابطخانوادگی چه میزان سرمایهگذاری و برنامهریزی در سطح کلان داشتهایم و چه تعداد از این برنامهها ثمربخش بوده و به دوام و قوام روابط خانوادگی کمک کرده است.»
دلایل ازدیاد آمار طلاق عاطفی در ایران را چه میدانید؟
معیار سنجشی برای تعیین میزان طلاقعاطفی در ایران وجود ندارد و این اصطلاح چندان دقیق نیست و تزلزل نهاد خانواده را نمیتوان دلیلی برای ازدیاد طلاقعاطفی در ایران دانست. تکنولوژی و فناوریهای نوین ارتباطی، شبکههای اجتماعی و... ساختار خانواده و روابطاجتماعی معمول و روابط را در درون خانواده تغییر داده است و از همنشینی خانوادگی با پدربزرگ و مادربزرگ خبری نیست. در حالحاضر 71درصد از جمعیت ما را جامعه شهری تشکیل میدهد، درحالی که 30 سال گذشته این رقم برعکس بود. در واقع اقتضای زندگی شهری، کاهش روابطاجتماعی میان مردم است، زیرا آنها مشغلههای فراوان و اولویتهای زیاد دارند و ناخودآگاه وضع کنونی بر خانواده تاثیرگذار است. در گذشته خانوادهها برای تماشای تلویزیون دور یکدیگر جمع شده و تلویزیون نگاه میکردند. اکنون تلویزیون در هر خانهای یافت میشود. در گذشته شبکههایاجتماعی وجود نداشتند، اما امروز شاهد حضور پررنگ شبکههایاجتماعی هستیم.
بنابراین روابط درون خانواده نیز تغییر کرد، در قدیم خانوادهها با یکدیگر کنار یک سفره بودند، اما اکنون اگر سفرهای نیز برای صرف غذا پهن میشود سفرهای سه ضلعی است که یک ضلع آن تلویزیون و تلفنهای همراه هوشمند است. تمامی عوامل ذکرشده فرهنگ گفتوگو را در خانوادهها ضعیفتر کرد و بر ارتباطات خانوادگی تاثیر منفی گذاشت بهگونهای که میانگین صحبت در خانوادهها پانزده دقیقه شد و به مدد شبکههای اجتماعی کمتر نیز شد. فقر محبت و مهربانی اجتماعی در جامعه و محیط خانواده معضل دیگر امروز است، اما از این موارد نمیتوان به عنوان طلاق عاطفی یاد کرد؛ خانواده به سبب مسائلی مانند معیشت، تغییر روابط و اولویتها، گفتار و سبک زندگی دچار مشکلات شده و تمام این موارد بر نهاد خانواده تاثیر گذاشته است. در واقع بیش از آنکه از طلاق عاطفی سخنی بگوییم باید از فقر محبت، روابطصمیمی و عاطفی با یکدیگر و در محیط خانه سخن گفت. مسائل زندگیشهری و کمشدن روابط و تعلقاجتماعی طبیعتا خانواده را نیز تحتتاثیر قرار میدهد و باید به منظور ایجاد بستر شاد و بانشاط در خانواده تلاش کنیم. ضعف اخلاق و مدارایاجتماعی نیز بر خانواده تاثیرگذار است. به رغم
تمام فاصلههای ایجاد شده افراد از یکدیگر در محیط خانواده، نمیتوان گفت طلاقعاطفی در جامعه با یک عدد سنجیده میشود.
اگر معیاری برای سنجش میزان طلاق عاطفی بیشتر در جامعه نیست کارشناسان چگونه از ازدیاد طلاق عاطفی در جامعه سخن میگویند؟
مسائل فوقالذکر در کاهش روابط عاطفی میان اعضای خانواده تاثیرگذار است، اما نمیتوان از آنها به عنوان طلاق عاطفی یاد کرد، زیرا طلاق عاطفی به معنای جدایی کامل طرفین است در حالی که زن و شوهر هرگز در بستر خانواده با یکدیگر قطع ارتباط ندارند، برای مثال زن برای شوهر خود صبحانه یا غذا درست میکند یا مرد برای خانه خرید میکند، جواب سلام یکدیگر را میدهند و با یکدیگر به مهمانی میروند. بنابراین اصطلاح «طلاق عاطفی» دقیق و در تبیین روابط میان اعضای خانواده نیست. دلایل خاصی سبب کمرنگی روابط عاطفی و صمیمی شده است اما شاید به دلیل کمبود زمان از کمیت روابط کاسته شده و به کیفیت آن افزوده شود. امروزه افراد برای تامین خانواده باید بیش از دو، سه شغل داشته باشند، در واقع کیفیت زندگی امروز را نمیتوان الزاما با طول زمان سنجید.
رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی چگونه میتوانند به تحکیم روابط بین خانوادهها کمک کنند؟
ابتدا آموزش باید در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا یک فرد 40ساله به سختی تربیت میشود. بنابراین در دوران کودکی باید در راستای ارتقای روابط اجتماعی و خانوادگی به کودکان آموزش داد. کودکی که در دوران کودکی این مسائل را آموزش ببیند قطعا در دوران بزرگسالی نیز به آنها توجه میکند. بنابراین رسانهها با پخش تیزر و فیلمهای آموزشی باید بر ایجادصمیمیت بیشتر در محیط خانه تاکید کنند و مطبوعات بر افزایش کیفیت سبکزندگی تاثیرگذار باشند. انجمن اولیا و مربیان در مدارس بهترین فضا به این منظور است.
آموزشهای داده شده به دانشآموزان و اولیا از تریبونهای مختلف بسیار راهگشاست. واقعیت این است که اعتقادی به پیشگیریاجتماعی نداریم و مشکل از جای دیگری است، زیرا برنامهای برای ایجاد خانواده باثبات و پیشگیریاجتماعی نداریم و اگر داشتیم شاید بسیاری از اتفاقات امروز رخ نمیداد. از سوی دیگر نگرش جامعه در سطح کلان تغییر کرده است و نمیتوان خانواده را از بستر جامعه جدا کرد، خانواده عضو همینجامعه است. بنابراین اگر در جامعهای نشاط، شادابی و اعتماد نباشد خود به خود این احساسات به خانواده نیز تسری مییابد. محوریت مسائل آموزش است که در این حوزه بسیار تاثیرگذار است، بنابراین باید برای آن سرمایهگذاری کنیم. برنامهای برای ایجاد بستری شاد در خانوادهها نداریم و تا زمانی که در این خصوص برنامه نداشته باشیم همچنان خانواده و جامعه تاوان این وضعیت را خواهند داد.
به اعتقادتان از یک جامعه شاد به خانوادهای شاد خواهیم رسید یا خانواده شاد بسترساز جامعهای شاد است؟
هر دو بر یکدیگر تاثیرگذار هستند، زیرا جامعه را خانواده تشکیل میدهد و خانواده بانشاط جامعهای با نشاط میسازد. از سوی دیگر نحوه سیاستگذاریها در کلان جامعه و تدابیری که در حوزههایاجتماعی اتخاذ میکنیم، بر خانوادهها اثرگذار است. بنابراین اگر خانواده امنیتاجتماعی و روانی داشته باشد بدون شک در رفتار آنها در درون جامعه نیز تاثیرگذار است و فرزند بانشاط، مسئولیتپذیر و جامعهپذیر در جامعه تربیت میشود. خانواده در بخش روابط بین فردی میتواند تاثیرگذار باشد و جامعه نیز با اجرای سیاستگذاریهای درست نشاط و شادابی در جامعه ایجاد میکند. شبکههایاجتماعی نیز ظرفیتی برای پیشگیری اجتماعی و افزایش مهارتها هستند و در حالحاضر بسیاری از فعالیتها به مدد شبکههایاجتماعی انجام میشود. در صورت نگاهامنیتی و تهدید به این شبکهها و نادیده انگاشتن ظرفیتهای آنها دچار مشکلات زیادی در سطح جامع خواهیم شد، زیرا امروز وجود شبکههایاجتماعی اجتنابناپذیر است.
آنها راه برقراری ارتباط ارزان هستند و سرعت دسترسی به اطلاعات آنها یک فرصت برای پیشگیری از آسیبهایاجتماعی است که میتوانند بر افزایش و آگاهیاجتماعی مردم تاثیرگذار باشند. البته باید بر محتوا، نحوه اطلاعرسانی، مخاطبشناسی و برنامهریزی به منظور کاهش میزان آسیبها در آنها توجه کرد. تاکنون برای افزایش ظرفیت فضایمجازی در راستای افزایش سواداجتماعی و مهارتهای زندگی مردم و دانش آنها از زندگیاجتماعی فکری نکردهایم و فضای مجازی نیز در مقابل روی منفی خود را نشان داده است. متاسفانه در برخی از مسائلاجتماعی چندین سازمان و ارگان مانند شورایعالی فضایمجازی، ارشاد، صدا و سیما، بهزیستی، آموزش و پرورش، وزارت علوم درگیر هستند، اما هیچسازمانی پاسخگو آنها نیست. بنابراین در این مقطع سیاستگذاری درست شورایعالی فضایمجازی میتواند مرجعی برای انجام این اهداف باشد. در حالحاضر فضایمجازی به نوعی راهی برای فرار از واقعیت افراد است، زیرا آنها قدرت سخنگویی با اعضای خانواده خود را ندارند و به سوی اینترنت و شبکهمجازی میروند و به آنها پناه میبرند. بنابراین اگر روابط در فضایخانواده صمیمی باشد دیگر فضایمجازی جایگاه کنونی را
در میان خانوادهها نخواهد داشت.
منبع:
سلامت نیوز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼