یکی از بعداز ظهرهای آخر تابستان بود . نزدیک یک کلبه قدیمی در دهکده خانم اردکه لانه اش را کنار دریاچه ساخته بود.
کارگردان بیژن و منیژه معتقد است که برگزاری جشنواره تئاتر عروسکی به کشف هویت و روانشناسی کودکان سرزمینمان کمک فراوانی م…
در کشور ما به رغم وجود گنجینه های علم و معرفت و داستآنها و افسانه های زیبا و آموزنده، اولیا و مربیان بیشترین وقت خود…
خواندن قصه قبل از خواب برای کودکان، تنها این نیست که هر شب طوطی وار یک کتاب خاص را سطر به سطر برای او بخوانید. قصه…
حدیث لزر غلامی نویسنده و شاعر گفت: جدیدترین کاری که دارم، یک مجموعه ۵ جلدی با نام «داستانهای گولاگولا» است که یک اثر…
بهار در همین یک هفته لاغر شده بود و سعی میکرد تا جایی که میتواند شیرین را از خانه بیرون ببرد تا بیشتر از این غمگین نش…
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از مجموعه رمان نوجوان امروز، کتاب «وقت قصه من را صدا کن» نوشتهی «محمدرضا یوسفی» را…
این کتابها به شرح ماجراهای یک جادوگر نوجوان به نام هری پاتر به همراه بهترین دوستانش، رون ویزلی و هرمیون گرنجر، در…
یکی بود یکی نبود، کرمولک کوچولوی قصه ما با پدرو مادرش در باغچه کوچولوی حیاط خانه ای زندگی می کرد. کرمولک دوستان زیادی…
یک روز غروب یاسمن رفت پشت پنجره اتاقش و پنجره را باز کرد. یک دارکوب قرمز را دید که روی تنه درخت توی حیاط نشسته بود. او…
یکی بود یکی نبود. در یک بعدازظهر آفتابی، کفشدوزک کوچولوی قصه ما با دوستانش مشغول بازی قایم باشک بودند که یکدفعه دیدند…