۱۵۳۷۷۵
۱۱۴۰
۱۱۴۰

امنیت کودک در خانواده، آینده ای مستحکم

کودک به علت جثه بسیار کوچک و ناآگاهی بیش از حدش، بسیاری از موارد بدیهی زندگی، همچون سررفتن آب از وان حمام را تهدید آمیز می انگارد.

برآورده شدن این نیاز در درجه اول به وجود امنیت در روابط مستحکم خانوادگی که در آن، نگرش ها و رفتارها، هم جهت و قابل اعتماد باشند؛ و امنیت حاصل از محیطی صمیمی و آشنا؛ و امنیت حاصل از وجود نظمی همواره و معین، بستگی دارد. تمامی موارد فوق، باعث می شود که ئنیا در چشم کودک، محیطی برخوردار از پیوستگی و قابل پیش بینی به نظر رسد تا بتواند با جهانی سرشار از تغییرات و تجارب جدید روبرو شود و با آنها کنار بیاید.
کودک به علت جثه بسیار کوچک و ناآگاهی بیش از حدش، بسیاری از موارد بدیهی زندگی، همچون سررفتن آب از وان حمام را تهدیدآمیز می انگارد. هم چنین، ناتوانی او را در پیش بینی وضعیت های مختلف اشیاء، همچون شکستن لیوان به هنگام افتادن، می تواند در او ایجاد وحشت کند. احتمالاً ماهیت و شدن احساسات کودک بیش از همه، احساس ایمنی او را به مخاطره می اندازد. اگر چارچوب زندگی کودک ایمن باشد، او جرأت پیدا می کند تا با اطمینان از اینکه می تواند بار دیگر به ایمنی و آسایشی که داشت رو بیاورد، به جستجوی جهان بیرون برآید.
کیفیت روابط خانوادگی، مهم ترین اصل برای تحول روانی کودک محسوب می شود. این امر نه تنها روابط پدر و مادر با کودک، بلکه روابط بین خود والدین، همین طور روابط میان فرزندان خانواده با هم، و با دیگر خویشاوندان نزدیک را نیز شامل می شود. همسو بودن انتظارات والدین با شیوه های تربیتی آنان ـ چه سخت و چه آسان گیرانه ـ حس ایمنی کودک را افزایش می بخشد و چارچوبی قابل پیش بینی و مطمئن را در اختیار او قرار می دهد. محیط آشنا هم، چنین حالتی را ایجاد می کند، و مقایسۀ بین رفتار معمولی کودک خردسال در خانۀ خود و در محیطی ناآشنا، این وضعیت را کاملاً به روشنی نشان می دهد.چسبیدن به مادر یا فرد آشنا، امتناع از صحبت کردن یا خوردن، همگی نشانه هایی از ناامنی است. شیئی آشنا، به او ایمنی می بخشد، زیرا به هنگام خواب یا در مواقع پرتنش این شیئی مأنوس و دوست داشتنی ـ همانند عروسک های پارچه ای که بتوانند آنها را بغل کند یا پتوی نرمی که آن را به خود بچسباند ـ را از خود دور نمی کند.
اصرار کودک بر اینکه امور روزانه، دقیقاً با همان نظم و ترتیب اجرا شوند، نقش روال روزانه را در تحول کودکانِ در حال رشد، نشان می دهد. آداب خوابیدن و این که قصه ها باید دقیقاً با همان کلمات بیان شوند، تنها دو نمونه از اهمیت روال معمولند. تنها پدر و مادرند که می دانند چه آداب، اشیاء، با موقعیت هایی می توانند در کودک آنها ایمنی ایجاد کنند. آنها با دادن امکان ابراز وجود(و در صورت لزوم، فرصت لازم)، نیاز او را به فردیت و تصمیم گیری به رسمیت می شناسند، که این دو به پایه ریزی احساس ارزشمند بودن در او، کمک می کنند.
اینکه والدین به کودک حق بدهند تا در محدودۀ خانه، رفتارهای خاص خود را پیش بگیرد، دو مزیت دیگر نیز دارد: نخست این که، این واقعیت که کودک می تواند به اعنال ناپخته دست بزند، در رویارویی با خواسته های ثابت و فزاینده ای که به او تحمیل می شود، در جهت بالندگی و کنترل بیشتر او، سوپاپ اطمینان ارزشمندی محسوب می شود؛ و دوم اینکه، کودک به تدریج می آموزد که در محیط خانوادگی خاص او، رفتارهای بخصوصی پذیرفتنی قلمداد می شوند، و این امر، بعدها به او کمک خواهد کرد تا این واقعیت را، در مدرسه و دیگر محیط های اجتماعی، بهتر درک کند و با آن کنار آید.
نیاز به امنیت، با معیارهای رفتاری که پدر و مادر تعیین می کنند، ارتباط مستقیمی دارد. اینکه کودک بداند پدر و مادر چه انتظاراتی از او دارند، و بعدها که بزرگتر شد، علت آنها را نیز دریابد.بتعث می شود که بزرگ شدن را امر دشواری تلقی نکند. کودک به طور حتم، با اشتباه و نافرمانی دست خواهد زد ـ که بخشی از آن به خاطر این است که او نیاز دارد پیامدهای چنین کاری را بیازماید، و بخشی دیگر بدین خاطر است که قوانین را فراموش می کند. اما آگاه نبودن او به اینکه چه مواردی جایز است، تصور قابل اعتماد و قابل پیش بینی بودن امور را در او تقویت می کند. برعکس، هرگاه همان رفتار کودک، در زمان های دیگر از سوی همان والد یا هریک از آن دو، با واکنش های کاملاً متفاوت روبه رو می شود، کودک اخلاق و رفتار مورد قبول را با امیال فردی، و نه اصولی کلی، مرتبط می سازد.
آخرین، و شاید مهم ترین نکته، این است که زندگی خانوادگی مستحکم نیز احساس پیوستگی فردی کودک را تأمین می کند و او را صاحب گذشته، و نیز آینده ای خاص می کند. کودک با مرتبط دانستن آنچه در اوایل عمر او گذشته از طریق تماشای عمس ها و دیگر موارد، و با داشتن تصوری از آیندۀ احتمالی خود، به خودانگاره ای منسجم دست می یابد که برای بروز شخصیتی سازگار، ضروری است. کودکان از شنیدن داستان هایی دربارۀ کارهای خود، لذت می برند. این موارد، به همراه اظهار نظرهایی که گاه و بیگاه دربارۀ دیگر اعضای خانواده انجام می گیرند، ذخیرۀ خاطراتی را برای کودک فراهم می کنند که چشم اندازی طولانی مدت را برای او ایجاد می کند. اگرچه در بعضی از مواقع، تکرار عباراتی همچون((وقتی کوچکتر بودی)) و ((زمانی که بزرگتر شدی)) ممکن است کودکان را به شدت بیازارد، با وجود این، موارد فوق به باور کردن پیوستگی تصور ذهنی کودک از خود، در درون بافت خانوادگی بزرگتر کمک می کنند. هویت شخصی، از طریق پیوندهای انسانی استقرار می یابد.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.