مهارت های اجتماعی کودکان، علاقه به مهمونی نداره!
برپا کردن جشن ها و مراسم خانوادگی در زندگی بسیار لازم است ؛ چون قسمتی از حلقه های متصل شده ی روابط خانوادگی هستند.
برپا کردن جشن ها و مراسم خانوادگی در زندگی بسیار لازم است ؛ چون قسمتی از حلقه های متصل شده ی روابط خانوادگی هستند. بعضی از این مراسم ، در روزهای تعطیل برپا می شوند ، مثلا : جشن های سال نو.
اکثر رسم های خانوادگی مانند اعیاد دینی ، برای همه ی بچه های خانواده مفید هستند. والدین با وجود گرفتاری های زیادی که برای برگزار کردن این مراسم ها متحمل میشوند ، با شور و شوق ، منتظر فرا رسیدن این جشن ها میشوند ؛ زیرا در واقع فرصت بسیار خوبی است که افراد خانواده میتوانند در کنار هم باشند.
اما وقتی بچه ها به سن سیزده سالگی می رسند ، معمولا نمیخواهند به همان صورت قبل در این مراسم شرکت کنند و روی خوش نشان نمی دهند.
امکان دارد یک بچه ی دوازده ساله به جای این که از رویداد آینده خوشحال شود ، با پرسیدن این سوال ، پدر و مادر خود را متعجب و ناامید کند : (( من هم باید به این جشن بیایم ؟)) اکثر بچه ها در این سن ، از رفتن به مراسم خانوادگی دوری می کنند ؛ زیرا آنها در ابتدای دوره ی خودآگاهی هستند یا اهداف این گونه مراسم را درک نمیکنند.
شاید یک کودک از این که به اجبار باید لباس بپوشد ، بازی های رقابتی با دیگر بچه ها انجام دهد و دیگران زیاد به او توجه کنند، ناراحت میشود.
برای کودک مهم است که دیگران درباره ی او چه فکر میکنند و می پرسد: (( برای ان گونه جشن ها بیش از حد بزرگ شده است؟ )) (( آیا من با این لباس به احمق ها شباهت پیدا کرده ام؟ )) در این سن ، بچه های دوازده ، سیزده ساله زود عصبی و پریشان می شوند و دوست ندارند به همراه والدین خود به جشن بروند مخصوصا اگر همسالان و دوستنش هم در آنجا حضور داشته باشند : (( من نمیخواهم با شما به مراسم آتش بازی بیایم ، دوست دارم با دوستم سارا به آنجا بروم.)) وقتی این مراسم به پایان می رسد ، والدین ناراحت میشوند.
والدین از این که در کنار فرزندشان سفره ی هفت سین را آماده کنند و تخم مرغ رنگ کنند ، جشن تولد بگیرند و کیک ببرند و... ، لذت می برند و دوست ندارند این لحظه های شیرین و رابطه ی صمیمی و خوب را که با بچه ها داشته اند از دست بدهند.
دودلی فرزند برای شرکت نکردن در این مراسم ، نشان می دهد که کودک به رشد فکری و جسمی رسیده و جداشدن از آنها اجتناب ناپذیر است.
طبیعی است که مردم در تمام طول زندگی به شرکت در جشن ها و مراسم خانوادگی احتیاج دارند. اگر فرزندتان دیگر دوست ندارد در بعضی از این مراسم شرکت کند ، باید سعی کنید که اهمیت برگزاری این گونه مراسم را به او یادآوری کنید ، ولی در نهایت به نظر او احترام بگذارید و با یکدیگر توافق کنید.
کوشش کنید طرز برگزاری یک مراسم یا جشن را تغییر دهید ، مثلا : مادری که همیشه قبل از فرا رسیدن عید همه ی قسمت های خانه را تزیین می کرد ، حالا که بچه هایش به سن نوجوانی رسیده اند باز هم به این مراسم اهمیت می دهد.
او می بیند که بچه هایش برای این مراسم خیلی بزرگ شده اند و فقط در ورودی منزل را آذین بندی میکند.
مسلما اگر شرایط شرکت کردن در این مراسم را بهتر کنید ، فرزندتان حس بهتری نسبت به جشن های خانوادگی پیدا می کند ، مثلا : اجازه بدهید که یکی از همسالان یا دوستانش را به این جشن بیاورد یا یک دستگاه پخش آهنگ ، دوربین یا کتاب به همراه بیاورد و از آنها استفاده کند.
در ضمن ، به او بفهمانید که باید اکثر اوقات با بقیه معاشرت کند . بهتر است مدت زمانی را که در این جشن ها با دیگر مهمان ها می گذرانید ، کمتر کنید. اگر شما هم کمی انعطاف پذیر باشید ، درگیری با فرزندتان کمتر خواهد شد.
سعی کنید مراسم و جشن های جدیدی برگزار کنید تا بتوانید تغییر مثبتی در زندگی فرزندتان به وجود بیاورید ، مثلا : آخر هفته و روز تعطیل ، شام را خارج از منزل بخورید ، وقتی مسابقه ی ورزشی فرزندتان به پایان می رسد ، او را با یک ناهار مخصوص شاد کنید.
کودک ده ساله ای ، والدین خود را مجبور کرد که روز جهانی کودک را برایش جشن بگیرند. مراسم جشن هایی هستند که نباید آنها را تغییر دهید. اگر جشنی از نظر اکثریت مردم مهم است ، به فرزندان بفهمانید که باید حتما در این مراسم شرکت کند : (( ما همیشه به این مراسم می رویم )) ، (( تو هم باید در جشن امشب که در منزل خاله لیلا است ، شرکت کنی )).
در زمانی که ساعت های زیادی را کار می کنیم ، شرکت در این نوع مراسم ، بهترین موقعیت است که همه ی افراد خانواده دور هم جمع شوند و در شکل گیری هویت فرزندان اهمیت بسیاری دارد.
همین طور که فرزندتان روز به روز بزرگتر میشود ، مراسم و جشن های سالیانه هم به سنت های زیبا تبدیل میشوند و فرزندتان در آینده آن را به خاطر می آورد و در طول زندگی از فکر کردن به آنها لذت می برد.
اکثر رسم های خانوادگی مانند اعیاد دینی ، برای همه ی بچه های خانواده مفید هستند. والدین با وجود گرفتاری های زیادی که برای برگزار کردن این مراسم ها متحمل میشوند ، با شور و شوق ، منتظر فرا رسیدن این جشن ها میشوند ؛ زیرا در واقع فرصت بسیار خوبی است که افراد خانواده میتوانند در کنار هم باشند.
اما وقتی بچه ها به سن سیزده سالگی می رسند ، معمولا نمیخواهند به همان صورت قبل در این مراسم شرکت کنند و روی خوش نشان نمی دهند.
امکان دارد یک بچه ی دوازده ساله به جای این که از رویداد آینده خوشحال شود ، با پرسیدن این سوال ، پدر و مادر خود را متعجب و ناامید کند : (( من هم باید به این جشن بیایم ؟)) اکثر بچه ها در این سن ، از رفتن به مراسم خانوادگی دوری می کنند ؛ زیرا آنها در ابتدای دوره ی خودآگاهی هستند یا اهداف این گونه مراسم را درک نمیکنند.
شاید یک کودک از این که به اجبار باید لباس بپوشد ، بازی های رقابتی با دیگر بچه ها انجام دهد و دیگران زیاد به او توجه کنند، ناراحت میشود.
برای کودک مهم است که دیگران درباره ی او چه فکر میکنند و می پرسد: (( برای ان گونه جشن ها بیش از حد بزرگ شده است؟ )) (( آیا من با این لباس به احمق ها شباهت پیدا کرده ام؟ )) در این سن ، بچه های دوازده ، سیزده ساله زود عصبی و پریشان می شوند و دوست ندارند به همراه والدین خود به جشن بروند مخصوصا اگر همسالان و دوستنش هم در آنجا حضور داشته باشند : (( من نمیخواهم با شما به مراسم آتش بازی بیایم ، دوست دارم با دوستم سارا به آنجا بروم.)) وقتی این مراسم به پایان می رسد ، والدین ناراحت میشوند.
والدین از این که در کنار فرزندشان سفره ی هفت سین را آماده کنند و تخم مرغ رنگ کنند ، جشن تولد بگیرند و کیک ببرند و... ، لذت می برند و دوست ندارند این لحظه های شیرین و رابطه ی صمیمی و خوب را که با بچه ها داشته اند از دست بدهند.
دودلی فرزند برای شرکت نکردن در این مراسم ، نشان می دهد که کودک به رشد فکری و جسمی رسیده و جداشدن از آنها اجتناب ناپذیر است.
طبیعی است که مردم در تمام طول زندگی به شرکت در جشن ها و مراسم خانوادگی احتیاج دارند. اگر فرزندتان دیگر دوست ندارد در بعضی از این مراسم شرکت کند ، باید سعی کنید که اهمیت برگزاری این گونه مراسم را به او یادآوری کنید ، ولی در نهایت به نظر او احترام بگذارید و با یکدیگر توافق کنید.
کوشش کنید طرز برگزاری یک مراسم یا جشن را تغییر دهید ، مثلا : مادری که همیشه قبل از فرا رسیدن عید همه ی قسمت های خانه را تزیین می کرد ، حالا که بچه هایش به سن نوجوانی رسیده اند باز هم به این مراسم اهمیت می دهد.
او می بیند که بچه هایش برای این مراسم خیلی بزرگ شده اند و فقط در ورودی منزل را آذین بندی میکند.
مسلما اگر شرایط شرکت کردن در این مراسم را بهتر کنید ، فرزندتان حس بهتری نسبت به جشن های خانوادگی پیدا می کند ، مثلا : اجازه بدهید که یکی از همسالان یا دوستانش را به این جشن بیاورد یا یک دستگاه پخش آهنگ ، دوربین یا کتاب به همراه بیاورد و از آنها استفاده کند.
در ضمن ، به او بفهمانید که باید اکثر اوقات با بقیه معاشرت کند . بهتر است مدت زمانی را که در این جشن ها با دیگر مهمان ها می گذرانید ، کمتر کنید. اگر شما هم کمی انعطاف پذیر باشید ، درگیری با فرزندتان کمتر خواهد شد.
سعی کنید مراسم و جشن های جدیدی برگزار کنید تا بتوانید تغییر مثبتی در زندگی فرزندتان به وجود بیاورید ، مثلا : آخر هفته و روز تعطیل ، شام را خارج از منزل بخورید ، وقتی مسابقه ی ورزشی فرزندتان به پایان می رسد ، او را با یک ناهار مخصوص شاد کنید.
کودک ده ساله ای ، والدین خود را مجبور کرد که روز جهانی کودک را برایش جشن بگیرند. مراسم جشن هایی هستند که نباید آنها را تغییر دهید. اگر جشنی از نظر اکثریت مردم مهم است ، به فرزندان بفهمانید که باید حتما در این مراسم شرکت کند : (( ما همیشه به این مراسم می رویم )) ، (( تو هم باید در جشن امشب که در منزل خاله لیلا است ، شرکت کنی )).
در زمانی که ساعت های زیادی را کار می کنیم ، شرکت در این نوع مراسم ، بهترین موقعیت است که همه ی افراد خانواده دور هم جمع شوند و در شکل گیری هویت فرزندان اهمیت بسیاری دارد.
همین طور که فرزندتان روز به روز بزرگتر میشود ، مراسم و جشن های سالیانه هم به سنت های زیبا تبدیل میشوند و فرزندتان در آینده آن را به خاطر می آورد و در طول زندگی از فکر کردن به آنها لذت می برد.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼