دوگانگی در تربیت کودک، مهد بره یا نره؟
روانشناسان تأکید دارند که تا حد ممکن در ۳ سال اول زندگی، کودک را به مهدکودک نفرستید.
روانشناسان تأکید دارند که تا حد ممکن در ۳ سال اول زندگی، کودک را به مهدکودک نفرستید. علت این امر را می توان «دلبستگی» میان کودک و مادر دانست. کودک در دو سال و نیم اول زندگی، مادر و اجزای او را جزئی از آن خودش میداند و تا امکان دارد کودک نباید از مادر جدا بشود و برای همین رفتن به مهدکودک و محیطهای غریبه مناسب نیست. اما بعد از ۳ سالگی این امکان وجود دارد که کودک به مدت کوتاهی از خانواده دور باشد.
ما هنوز به این نرسیدهایم که امروزههای مهدکودک درست است یا غلط! ما در اینجا در مورد دوگانگی صحبت میکنیم و آسیب اصلی که روانشناسان علوم تربیتی مطرح میکنند، این دوگانگی است. ممکن است فرهنگ مادر با مربی مهدکودک متفاوت باشد و آسیبهایی را پدید بیاورد، چون کودک در طول هفته نصف روز و یا بیشتر پیش این مربی هست. وقتی استمرار و تکرار باشد، آرام اتفاق میافتد. این دوگانگی مختص امروز هم نیست. در قدیم هم که مهدکودک نبوده، بچه را به دایه میدادند. در خانواده مشهود بود فرزندی که با دایه بزرگ شده کاملاً با بچههای دیگر متفاوت است.
جایی میشود آسیب را به حداقل رساند که سبک تربیتی مادر و نفر دوم (مادربزرگ یا مربی مهدکودک) بیشترین مشابهت و هم سویی را به هم داشته باشد. هر چه تفاوتها کمتر باشد، عملاً برنامه بهتر خواهد بود. بنابراین باید آموزههایی را در نظر بگیریم و آنها را هم به مادر و هم به مربی بدهیم. وقتی اصول را آموزش دهیم و هر دو طرف اصول را رعایت کنند، طبیعتاً آسیبها و دوگانگیها به حداقل خواهد رسید. اگر ما بسته آموزشی که برای مهدکودک داریم، مشابه آن را داخل خانه هم داشته باشیم آن همسویی اتفاق میافتد.
بنابراین آن چیزی که ما باید به سمت آن برویم، دستگاهی است که آموزش بین مهدکودک و خانه را متکفل شود. مادر یاد بگیرد چگونه با بچه برخورد کند، مربی هم همینطور. در بسیاری از کشورها قبل از اینکه مادر باردار شود، برای تربیت فرزند چنین آموزشهایی را میبیند. اما در کشور ما چنین دستگاهی وجود ندارد. حال باید دید چه دستگاهی باید متولی شود و چه آموزشهایی باید به مربیها بدهیم. این اولین کار است.
به جز دوگانگی چه آسیبهای متعددی در مهدکودک ها قابل طرح است. اولین نکته این که کودک مال خانم مربی نیست. هر چقدر مربی وجدان کاری بالایی داشته باشد، بهاندازه مادر دلسوز نیست. هرچه قدر هم مربی مهدکودک خوب و عاطفی باشد، احساس مالکیت نمیکند.
نکته دوم این است که سر و کار مربی فقط با یک کودک نیست. در مهدکودک مربی باید به تعداد زیادی کودک (حدود ۷ تا ۲۰ تا) رسیدگی کند. طبیعی است که خسته میشود، انرژیاش تحلیل میرود. زیاد بودن تعداد بچهها هم خودش یک آسیب است، چون الگوهایی رفتاری که بچه در مهدکودکها میبیند، بسیار متعدد و متنوع میشود. مهدکودک بچههای از خانوادههای مختلف و با تربیتهای بعضاً متفاوت هستند و هر کدام فرهنگ و شرایط بهخصوص خود دارند. کودک الگوهای متعدد را میبیند و مربی هم هیچ کاری نمیتواند انجام دهد.
آسیب بسیار خطرناک دیگری که در جامعه ما وجود دارد، وضعیت مربیهاست. در حال حاضر، مربیان مهدکودک چقدر آموزش میبینند؟ چه آزمونهای روانشناسی روی آنها انجام میشود؟ آیا از لحاظ تربیتی و هویت دینی صلاحیت دارند؟ از لحاظ روانی سالم هستند؟ و … ۶۰ تا ۷۰ درصد مربیها آسیب دارند. ما باید همه را چک کنیم و افراد متقاضی مربیگری مورد پالایش قرار گیرند. باید مربی از لحاظ تربیتی و شخصیتی و سلامت روان مورد بررسی قرار گیرد و اگر رعایت نشود فضای تربیتی کودکان ما در مهدها آسیب میبیند.
در کشور ما، وجه اسلامی مربی هم اهمیت دارد و باید آن را گزینش مربیان مهدکودک بهطور جدی مورد توجه قرار داد. مثلاً خانواده دوست دارد کودکش دیندار باشد، ولی مربی در برخوردهایش مسائل اسلامی را رعایت نمیکند و این تفاوت نگرش، بچه را دچار دوگانگی میکند و این یک آسیب مهم است. در انتها شاید بتوان به این راهحل اشاره کرد که ما باید بسته آموزشی کامل و مدونی برای مهدکودک و مربیان در سطح کشور داشته باشیم تا بتوانیم تا حدودی این آسیبها را کاهش دهیم.
منبع:
فرزند پرتال
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼