ناسازگاری فرزندان و والدین، چرا حس می کنند مزاحمشونید؟
"وقتی میآیی دنبالم، نمیخواهم داخل مدرسه بیایی". "مانند محافظ دنبال من راه نیفت". "من نمیخواهم با هم به فروشگاه برویم".
"وقتی میآیی دنبالم، نمیخواهم داخل مدرسه بیایی". "مانند محافظ دنبال من راه نیفت". "من نمیخواهم با هم به فروشگاه برویم".
بچههای دوازده، سیزدهساله از اینکه همراه والدین خود در جمع حاضر شوند، خجالت میکشند. ممکن است آنها احساس کنند که هر کاری پدر و مادرشان در جلو دیگران انجام میدهند، سبب خجالت آنها میشود، مثلاً کارهایی مانند: بلند خندیدن، بلند حرف زدن، دست تکان دادن، ابراز احساسات کردن در یک مسابقه و عطسه کردن.
ممکن است برای مدت کوتاهی، شنیدن این گلایهها از زبان فرزندشان برای آنها جالب باشد اما پس از مدتی، متوجه میشوند که با اتفاق کوچکی، فرزندشان آنها را موردانتقاد قرار میدهد و از اینکه فرزندشان به آنها اهمیت نمیدهد، عصبی و دلآزرده میشوند. بچهها در این سن، نسبت به خود بینش دارند، ولی هنوز به رفتار خود کاملاً اعتماد ندارند. بچهها به دلیل همین بینش، به اعمال پدر و مادرشان توجه کرده و رفتار آنها را به خود ارتباط میدهند و هر کاری که آنها انجام میدهند، باعث نگرانی او میشود که جلو دوستانش بیاهمیت جلوه کند.
پدری که با پسرش به گردش رفته بود، به دوستپسرش که اسم واقعی او آنی بود، گفته سلام اندی. دوستپسر ناراحت نشد ولی پسرش بسیار عصبانی شده و گفت: وقتی اسم دوستم را غلط میگویی، باعث میشود فکر کند احمق هستم.
در یک گروه خاص پذیرفته شدن، برای بچههای دوازده، سیزدهساله بسیار اهمیت دارد. آنها میخواهند استقلال پیدا کنند و از وابستگی خود به پدر و مادرشان بکاهند و دوست دارند اوقات بیشتری را با همسالان خود بگذرانند. او ترجیح میدهد رفتار دوستان خود را تقلید کند، چون با رفتار خودش در خانه تفاوت دارد.
زمانی که دوستانش و پدر و مادرش حتی برای مدتزمان کمی در کنار هم هستند، او احساس نگرانی میکند. او دوست ندارد والدینش شوخیهایی که بین او و همسالانش ردوبدل میشود را بشنوند، مخصوصاً لطیفههایی که در مورد جنس گفته میشود، همینطور دلش نمیخواهد دوستانش بدانند که او در خانه چه رفتاری دارد.
یکی از بچهها بهاتفاق خانواده به یک مهمانی دستهجمعی دعوتشده بود، ولی او به والدینش گفت: من دوست ندارم با شما به مهمانی بیایم، چون اگر شما هم آنجا باشید به من خوش نمیگذرد. بچهها به نظر دوستانشان اهمیت میدهند و همینطور نظر آنها دربارۀ والدینشان مهم است. دشوار است که آنها را قانع کنیم که دوستانشان ازنظر عاطفی، والدین خود را به والدین دیگران ترجیح میدهند.
او فکر میکند همه دارند به پدر و مادر او نگاه میکنند، حتی اگر پدر و مادر روحیۀ خوبی داشته باشند و با جوانترها ارتباط خوبی برقرار کنند و با دوستان فرزندشان راحت و صمیمی باشند، بازهم او نگران عکسالعمل دوستانش است. حتماً فکر میکنید که نگرانی فرزندتان بیهوده است اما در ابتدای نوجوانی، این نوع طرز فکر و رفتار عجیب در اکثر بچهها دیده میشود.
شاید بتوانید رفتار شبیه به رفتار فرزندتان را نسبت به والدین خود درگذشته به خاطر آورید. طبیعی است که وقتی با فرزندتان دربارۀ این موضوع خودمانی صحبت میکنید، متوجه میشوید که او دوست دارد در خانه یا خارج از خانه، مثلاً تماشای یک مسابقه یا غذا خوردن در رستوران، همراه شما بیرون برود ولی دوست ندارد در حضور دوستانش همراه شما باشد.
والدین میتوانند برخی از رفتارهای خود را تغییر دهند و یا کم کنند تا نشان دهند برای احساسات فرزندشان احترام قائل هستند. اگر فرزندتان دوست ندارد وقتی دوستانش در کنار او هستند، شوخی کنید و لطیفه تعریف کنید، باید به خواستۀ او احترام بگذارید. با همۀ این تفاصیل، اگر نگرانی فرزندتان در این مورد دائماً زیادتر میشود، باید به او بفهمانید که مجبور است گاهی اوقات در جمع با شما باشد.
میتوانید وقتی دوستان فرزندتان را میبینید با آنها صحبت کنید و با ایجاد روابط دوستانه با او و همسالانش از نگرانی او مقداری کم کنید. چون لباس پوشیدن، حرف زدن یا رفتار کردن مانند یک نوجوان در شان و منزلت شما نیست، او احساس میکند با شما متفاوت است. برای محکم کردن روابط مثبت با او، از روش گفتوگو، اهمیت به علاقۀ او و راهنمایی و احترام استفاده کنید.
اغلب بچهها با چیزهایی جزئی دچار نگرانی و پریشانی میشوند. اکثر آنها با وضعیت بسیار بدی روبهرو میشوند که دلیل آن، دخالت والدین بیمسئولیت است. اگر پدر و مادر با مشکلات زیادی روبهرو هستند، بچهها و بقیه افراد خانواده میتوانند از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیرند. بههرحال در اکثر مواقع آشفتگی در خانواده زودگذر است و نباید زیاد نگران شد.
وقتی فرزندتان استقلال بیشتری احساس کند و حضور در جمع را بیشتر تجربه کند، با والدین هم راحتتر برخورد خواهد کرد
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼