لقب برای کودکان، مشوقشونه یا مخربشون؟
آنچه دربارۀ فرزندانتان میگویید مهمتر از آن چیزی است که به آنها میگویید. عجیب به نظر میرسد اما حقیقت دارد.
نکتۀ اساسی که در اینجا وجود دارد: آنچه دربارۀ فرزندانتان میگویید مهمتر از آن چیزی است که به آنها میگویید. عجیب به نظر میرسد اما حقیقت دارد. حال با توجه به این نکته قضاوت کنید که عبارات ظاهراً بیضرری مانند دخترِ بابا و پسرِ مامان تا چه حد میتوانند نیرومند و تأثیرگذار باشند.
یک لحظه به معنایی که ورای این عبارات نهفته است فکر کنید؟ دخترِ بابا؟ واقعاً؟ آیا پدر مالک اوست؟ آیا وقتی این دختر یک نوجوان، بزرگسال، یک همسر یا یک والد میشود بازهم مالِ بابا خواهد ماند؟ پس کی مالِ خودش خواهد شد؟ حال نگاهی به این عبارت بیندازید: پسرِ مامان. به نظر شما این گفته چه تأثیری بر احساس یک پسر از خودش یا مردانگیاش دارد؟
هرچند ممکن است این القاب را بیغرضانه و از روی محبت در موقعیتهای گوناگون استفاده کنیم، اما باید بدانیم که آنها تأثیری باورنکردنی در زندگی افراد خانوادهدارند.
حال دربارۀ بعضی از القابی که در بالا ذکر کردیم، فکر کنید: جالب و درعینحال مشکل است. به نظر نمیرسد داشتن این صفات بد باشد. بله بد نیست. درواقع صفات فوقالعادهای هستند؛ اما درعینحال خیلی هم وحشتناک هستند. چرا؟
فرض کنید دخترتان برحسب اتفاق بشنود که شما به دوستتان میگویید: آیدا یه دلقکی شده که نگو. تمام مدت ما رو می خندونه و واقعاً محیط خونه رو شاد می کنه.
اگر آیدا بارها و بارها چنین حرفی را بشنود چه درسی از آن میگیرد: "وظیفۀ من در خانواده این است که دیگران را بخندانم. حتی اگر آن را دوست نداشته باشم. پس باید نهایت سعی خود را بکنم تا بامزه باشم. خودم شنیدم که مامان میگفت من محیط خونه رو شاد میکنم."
حال ببینید این یکی شبیه به مورد شما هست یا خیر: "محسنِ من بهقدری جدی کار می کنه که وقتی نوبت به کارهای خونه می رسه، همیشه می تونم مطمئن باشم که اون از همه بهتر کار می کنه و به اونای دیگه نشون میده که کار کردن یعنی چی". حال اگر واقعاً محسن دلش نخواهد اینطور باشد چه؟
آنچه ما با تکرار القاب و برچسبهای گوناگون انجام میدهیم، هرچقدر هم مثبت باشند، این است که آزادی فرزندمان را برای رشد و تکامل از بین میبریم.
آنچه باید بهعنوان والدین یاد بگیریم این است که برای حق تکامل فرزندانمان مبارزه کنیم. باید بکوشیم تا هر یک از فرزندانمان بتوانند شخصیت منحصربهفرد خود را تحقق بخشند. چه هدیۀ گرانبهایی به فرزندانمان خواهیم داد اگر با خودداری از تحمیل یک قالبِ شخصیتیِ معین مانع رشدشان نشویم.
چه هدیۀ گرانبهایی خواهد بود اگر از مقایسۀ آنها با خواهرها و برادرهایشان جداً احتراز کنیم و اجازه ندهیم اعضای فامیل در مورد آنها از القاب و طبقهبندیهای مختلف استفاده کنند. درواقع بهاینترتیب ما فرصت کشف و یافتن را به آنها ارزانی خواهیم کرد.
همیشه باید در زندگی این حقیقت را در نظر داشته باشیم که: هیچکس همیشه یکجور نیست. هیچکس همیشه تنبل، همیشه زرنگ یا همیشه نافرمان نیست.
اگر نوجوانتان دفعۀ قبل که ظرفها را شست از شما پول گرفت دلیل نمیشود که اگر امشب هم مشغول شستن ظرفهاست به همان علت است. متهم ساختن کودکان فایدهای ندارد. اگر سال گذشته فرزندتان در مدرسه با مشکل درسی روبهرو بود، دلیل نمیشود که هرسال اینطور باشد.
راهکارهایی برای موفقیت
زبان خود را تغییر دهید.
تغییر واژهها روشی باورنکردنی برای دفاع از فرزندانتان در مقابل هجوم القاب است. کلمات خشنی مانند همیشه، هرگز، تمام مدت و مرتباً را برای همیشه از گنجینۀ لغات خود حذف کنید. بهجای این کلمات از واژهای واقعبینانهتر و انعطافپذیرتر استفاده کنید. آنگاه از تغییری که در روش فکر کردن شما دربارۀ فرزندتان به وجود خواهد آمد، شگفتزده خواهید شد. با گفتن بعضی وقتها بهجای همیشه آمادگی خود را برای تغییر را تصدیق میکنید.
به این مثال توجه کنید. دفعۀ بعد که دخترتان شروع به سخنرانی دربارۀ منصفانه نبودن زندگیاش کرد، از به زبان آوردن چنین عبارتی خودداری کنید: تو همیشه همینطور نمایش راه میندازی.
در عوض مکث کنید، نفس عمیق بکشید و بگویید: بعضی وقتها که ناراحت می شی مثل بازیگرها صحنهای راه میندازی که بیا و ببین. دوازدهسالگی سن دشواریه، برای خودمم سخته که دوازدهسالگیام رو به یاد بیارم.
این تغییر کوچک هنرپیشۀ درونی فرزندتان را تصدیق میکند، اما او را در قالب یک شخصیت خاص زندگی نمیکند تا آزادیاش را برای تغییر از دست بدهد.
انتظار نداشته باشید فرزندتان شما را متعجب کند.
چه باور کنید و چه نکنید، فرزندانتان همواره در جستجوی فرصتهای تازه برای شروع الگوهای رفتاری جدید هستند. اما ازآنجاکه الگوهای ارتباطی همیشه وجود دیگران را میطلبد، مشکل میتوان بدون تغییر دادن طرف مقابل رفتار موردنظر را تغییر داد و ازآنجاکه کودکان نمیتوانند والدین دیگری را انتخاب کنند، شما باید خود را تغییر دهید.
آنچه از والدین انتظار میرود این است که همواره انتظار داشته باشند فرزندانشان تغییر کنند و به بهترین وجه ممکن رفتار کنند. البته این بههیچوجه مستلزم خوشبینی سادهلوحانه درباره محدودیتهای آنها نیست، به این معنا هم نیست که در برخورد با الگوهای رفتاری مشکلساز بیخیال بنشینیم.
مدافع رشد و تکامل فرزندتان باشید.
فرزندان شما طرحهایی در دست اقدام هستند. سرنوشت آنها نامعین است و شخصیتشان هنوز شکل نگرفته است. حتی قیافۀ آنها نیز بهمرورزمان تغییر خواهد کرد. شما باید مدافع و حامی رشد و تکامل مستمر فرزند خود باشید. برای این کار نباید اجازه دهید اعضای فامیل به فرزندتان لقب خاصی بدهند و او را در گروه خاصی جای دهند. این کار مستلزم آن است که بهترین ویژگیها و امکانات آنها را کشف کنید و بر آنها بهعنوان بارزترین شاخصهای قابلیت آنها انگشت بگذارید.
از همه مهمتر اینکه باید مرتب درون خود را بپایید و نگرانیهای عمیق خود را از اینکه مثلاً به علت اینکه این یا آن الگوی نادرست ممکن است فرزندتان پرخاشگر، افسرده، منفور یا بیکار شود، فروبنشانید.
شما بیشترین تأثیر و نفوذ را روی فرزند خوددارید و آنچه دربارۀ آنها فکر میکنید و به زبان میآورید، بیش از هر نیروی دیگری در جهان میتواند آن را شکل دهد. ازاینرو مدافع تکامل آنها باشید و رشد آنها را نظاره کنید.
موقعیتشناس باشید.
آنچه باید درنهایت درک کنیم این است که میل ما به شناخت و نسبت دادن صفت خاصی به فرزندانمان درواقع میل به انجام کار دیگری است. در حقیقت ما میخواهیم به خود و دیگران نشان دهیم که کودکانمان به چه کسی تعلق دارند. مشکل در همینجا خوابیده است. آنها متعلق به ما نیستند. آنها مال خودشان هستند.
وقتی آنها را در تنگنای کوچک یه الگوی رفتاری خاص قرار میدهیم، توان بالقوه و قدرت کشف و کنکاش آنها را محدود میسازیم و بهاینترتیب یک اطمینان را از زندگی میگیریم: قدرت تغییر.
بنابراین یاد بگیرید که چه حرفی را کی و کجا بزنید.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼