شخصیت تک فرزندان، مشکلات ناشی از احساس وظیفهشان
بزرگترین مشکل وظیفه شناس بودن این است که والدین یا تک فرزندان در مواقعی که نمیتوانند وظیفه ی خود را به درستی انجام دهند احساس گناه میکنند.
بزرگترین مشکل وظیفه شناس بودن این است که والدین یا تک فرزندان در مواقعی که نمیتوانند وظیفه ی خود را به درستی انجام دهند احساس گناه میکنند. هر چه ارتباط آنها با وظیفه شناسی بیشتری همراه باشد احساس گناه آنها در ناکامی ها نیز بیشتر خواهد شد.
بدترین حالت این است که خانواده ی تک فرزندی که از احساس شدیدی برخوردار است مقرراتی را بر خود تحمیل کند که همه ی اعضای خانواده را زیر فاشر قرار دهد.
آنها ممکن است سنت ها و رسومی را بر خود حاکم کنند که آزادی آنها را سلب کند : (( ما همدیگر را دوست داشتیم ولی برای ابراز دوست داشتن نیز آزاد نبودیم . حتی اکنون که بزرگ شده ام هر وقت که والدینم را ملاقات میکنم همیشه از خود سوال میکنم که چه رفتاری باید داشته باشم؟ چه باید بگویم؟ فکر میکنم والدینم نیز چنین احساسی دارند)).
آنها علاقه ی بسیاری به انجام درست کارها دارند تا اشتباه و خطا مرتکب نشوند. (( این سخت ترین قسمت سال های نوجوانی است. ما سعی میکنیم بهترین اقدامات را برای فرزندمان انجام دهیم. اگر کسی به ما بگوید که همه ی اقدامات ما اشتباه است بدترین احساس را خواهیم داشت زیرا تمام سعی ما این است که فرزند خود را سالم و شاداب نگاه داریم)).
آنها ممکن است نسبت به مورد انتقاد قرار گرفتن حساسیت شدیدی داشته باشند زیرا تصور میکنند با وجود احساس وظیفه ی شدیدی که نسبت به یکدیگر دارند شکست خورده اند : (( از این که والدینم از من انتقاد کنند متنفرم زیرا احساس حقارت خواهم کرد. تصوری که آنها درباره ی من دارند برایم بسیار اهمیت دارد به همین دلیل عصبانی میشوم تا ناراحتی ام را پنهان کنم.
آنها را متهم میکنم که مرا متهم کرده اند و آنها ناراحت میشوند زیرا آنها نیز نمیتوانند انتقاد مرا تحمل کنند. ما همه تلاش میکنیم تا وظایف خود را به گونه ی مطلوب ایفا کنیم به همین دلیل از اینکه کسی به ما بگوید موفق نشده ایم ناراحت میشویم)).
برانگیختن احساس گناه برای تسلیم کردن یکدیگر
مشکل دیگری که از احساس وظیفه ی شدید بین والدین و فرزندشان ناشی میشود این است که هر یک از طرفین برای تغییر عقیده ی طرف مقابل او را متهم به وظیفه ناشناسی کند تا با تحریک احساس گناه در او موجب تسلیم وی شود.
کودکی که با مخالفت والدینش رو به رو میشود ممکن است بگوید : (( شما هیچگاه به من اجازه نمی دهید چیزی داشته باشم. شما مرا دوست ندارید من هم علاقه ای به شما ندارم!)) و شروع به گریه کند.
آیا والدین میتوانند بی رحمانه در مقابل گریه و زاری فرزند خود مقاومت کنند؟ اگر چنین نکنند و تسلیم او شوند روابط خود را تحت الشعاع سوء استفاده از احساسات یکدیگر قرار می دهند و به تدریج از یکدیگر رنجیده و به اعتماد و علاقه ای که در روابط خود دارند آسیب خواهند زد.
والدین نیز ممکن است برای این که فرزندشان وقت خود را با آنها صرف کند و با دوستان خود بیرون نرود با احساسات او بازی کنند تا او را وادار به تسلیم سازند : (( تو هیچگاه به ما اهمیت نمی دهی اگر تو تنها به فکر تفریح و خوشی خودت هستی با دوستانت بیرون برو و ما را در خانه تنها بگذارد)).
در این حال فرزند آنها احساس گناه کرده و تسلیم آنها خواهد شد ولی بسیار عصبانی شده و می رنجد. والدین و فرزند آنها به جای سوءاستفاده از احساسات یکدیگر در رسیدن به هدف باید نیازهای خود را مستقیم و صریح بیان کرده و بگویند : (( من به فلان دلیل فلان علاقه را دارم)).
طلاق و احساس گناه
طلاق موجب میشود تا احساس گناه والدین در تاثیر جدایی آنها بر فرزندشان تشدید شده ، سعی کنند به گونه ای این کمبود را جبران کنند. از نظر این والدین طلاق تنها باعث جدایی آنها نشده است بلکه وظایفی را که آنها نسبت به فرزندشان دارند مختل کرده است.
والدین معمولا درباره ی تاثیری که جدایی آنها بر فرزندشان دارد احساس گناه میکنند و سعی دارند به هر قیمتی که شده او را راضی کنند : (( من خیلی به فرزندم ظلم کرده ام دیگر نمیتوانم ناراحتی او را تحمل کنم)).
احساس گناه همراه با پذیرش پیامدهای تصمیمات و جبران کردن آنها
والدینی که از هم جدا شده اند و دارای تک فرزند هستند باید بین پذیرش پیامدهای تصمیمات و جبران آنها تفاوت قائل شوند در غیر این صورت سعی در جبران تصمیمات گذشته از تعیین حدودی منطقی برای آزادی جلوگیری کرده و نمیگذارند که آنها مسئولیت و پیامدهای اعمال خود را تحمل کنند.
پذیرش پیامدهای تصمیمات به این معنی است که والدینی که از هم جدا شده اند به ویژه کسی که موضوع طلاق را مطرح کرده است پیامدهای جدایی را که به فرزندشان زده است پذیرا شوند زیرا تصمیم آنها موجب از هم پاشیدن انسجام خانوادگی شده است.
والدین باید پیامدهای تصمیم خود را ( احساس گناه درباره ی ناراحت کردن فرزندشان ) بپذیرند و بدانند که هر تصمیم آنها بهایی دارد که باید پرداخته شود. این به والدین بستگی دارد که خود را لایق سرزنش شدن بدانند.
تمایل به جبران گذشته در اثر احساس گناه به این معناست که والدین جداشده ، احساس گناه کرده و تصمیم بگیرند خود را مجازات کنند و آسیبی را که به فرزندشان وارد ساخته اند جبران نمایند اما هر چه آنان در این مسیر جلوتر می روند احساس گناه سنگین تر میشود. برای رها شدن از احساس گناه دائمی والدین باید راهی بیابند تا بتوانند خود را ببخشند.
حذف کردن (( باید ))
برای جلوگیری از تبدیل شدن احساس وظیفه به ناراحتی ها و فشارهای روانی ضروری است والدین از به کار بردن واژه ی ((باید )) در صحبت با فرزندشان پرهیز کنند.
این لغت احساس وظیفه را بیش از حد تحمیل میکند. والدین و فرزندشان نسبت به هم احساس وظیفه میکنند و نباید خود را بیش از حد زیر فشار قرار دهند. افزون بر این بهتر است از بیان این گونه جملات نیز خودداری کنند :
- تو واقعا ما را مأیوس کردی!
- چطور میتوانی با ما این طور رفتار کنی؟
- تو باید از کاری که کردی شرمسار باشی!
- تو فقط به منافع خودت توجه داری!
- آیا هیچ فکر کرده ای که چقدر مدیون ما هستی؟
- بعد از آن همه زحمتی که برایت کشیدیم این طور از ما تشکر کردی؟
- یک روز از رفتاری که به ما داشته ای پشیمان خواهی شد!
- حالا که به عقاید ما اهمیت نمی دهی برای ما مهم نیست که چه اتفاقی برایت روی خواهد داد!
این نوع اظهارات در آغاز باعث میشود تا تک فرزند احساس گناه کند و سپس او را می رنجاند: (( من به خاطر این کار والدینم را نخواهم بخشید. آنها با احساسات من بازی می کردند تا مرا وادار به تسلیم کنند)).
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼