سبکهای چهارگانه فرزند پروری، والدین ناراضی
والدین ناراضی شباهت بسیاری با والدین بیتوجه دارند، اما از برخی جهات نیز با آنها متفاوتاند.
والدین ناراضی شباهت بسیاری با والدین بیتوجه دارند، اما از برخی جهات نیز با آنها متفاوتاند. آنها خیلی ایرادگیرند و زمانی که دربارۀ تجارب هیجانی فرزندانشان صحبت میکنند، با آنها همدلی نمیکنند.
آنها نهتنها هیجانات منفی فرزندانشان را نادیده میگیرند، انکار میکنند، یا کماهمیت جلوه میدهند، بلکه از وجود آنها ناراضی و ناخشنود نیز هستند. درنتیجه فرزندان آنها اغلب به خاطر ابراز خشم، ناراحتی یا ترس خود، مورد سرزنش و تنبیه قرار میگیرند.
والدین ناراضی بهجای آنکه سعی کنند هیجانات کودک خود را درک کنند، معمولاً به رفتارهای جنبی کودک که با هیجانات او همراهاند، اهمیت میدهند. مثلاً، اگر کودک پاهایش را از خشم بر زمین بکوبد، مادرش بهجای آنکه اول علت عصبانیت او را جویا شود، به علت رفتار زشتش به او یک پسگردنی میزند.
والدین ناراضی اصلاً از ابراز احساسات فرزندان خوششان نمیآید، و بدون آنکه به بررسی شرایط بپردازند و به موجه بودن یا نبودن رفتار فرزند خود پی ببرند، رفتارش را نابجا میدانند و سرزنشش میکنند.
بسیاری از والدین ناراضی، تصور میکنند گریه و زاری فرزندان به خاطر گول زدن والدین و امتیاز گرفتن از آنهاست و از این مسئله بهشدت ناراحت میشوند. به گفتۀ یکی از این مادران: هر موقع که دختر من گریه میکند، میخواهد جلبتوجه کند.
داشتن چنین تصوراتی دربارۀ گریه و زاری یا قشقرقهای کودکان سبب میشود ابراز احساسات آنها به صحنۀ جنگ قدرت میان والدین و فرزندان بدل شود. اینگونه والدین ممکن است با خود فکر کنند: بچهام دارد گریه میکند چون چیزی از من میخواهد. من هم باید آن چیز را به او بدهم یا اشک و زاری و اوقاتتلخی بیشتر او را تحمل کنم.
طبیعی است که وقتی پدر یا مادر، گریه و زاری و قشقرق کودکِ خود را نوعی تهدید یا باجخواهی تلقی کند، واکنشی جز خشم و تنبیه نسبت به آن نشان نخواهد داد.
بعضی از والدین ناراضی، مثل بسیاری از والدین بیتوجه، از موقعیتهای هیجانی گریزاناند، زیرا میترسند کنترل خود را در چنین شرایطی از دست بدهند.
این والدین در مواجهه با فرزند عصیانگر و نافرمان خود، احساس میکنند به واکنشهای احساسی و رفتارهایی وادار میشوند که برایشان ناخوشایند است. تحت این شرایط، ممکن است خود را در تنبیه بچه محق بدانند چرا که او باعث خشمشان شده است.
لیندا که با مردی بسیار بداخلاق و خشن ازدواج کرده است، از این میترسد که پسر چهار سالهاش، راس، نیز مثل پدرش شود و برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد، با فرزندش رفتاری خشونتآمیز دارد. او میگوید: وقتیکه راس ناراحت میشود، لگد میپراند و پرخاش میکند، من هم برای اینکه او را آرام کنم یک پسگردنی به او میزنم. البته میدانم که شاید این کارم غلط باشد، اما واقعاً نمیخواهم او بداخلاق بار بیاید.
به همین منوال، هدف برخی والدین از سرزنش و شماتت ابراز احساسات فرزند خود این است که میخواهند او قوی بار بیاید.
بعضیها غم و ناراحتی را متاعی ارزشمند و پایانپذیر میدانند و معتقدند اگر آدم برای چیزهای پیشپاافتاده و بیارزش گریه و زاری کند، آنگاه دیگر برایش اشکی نمیماند که برای ناراحتیهای بزرگ زندگی بریزد. جیم میگوید: من به چارلی میگویم شکستن یک اسباببازی یا پاره شدن یک ورق از کتاب موضوع مهمی نیست که خودت را برای آن ناراحت کنی.
فرزندان والدین بیتوجه و والدین ناراضی نیز شباهتهای بسیاری با یکدیگر دارند. پژوهشها نشان میدهد که بچههای هر دو گروه به قضاوت خود اعتماد ندارند چون بارها و بارها به آنها گفتهشده که احساساتشان نادرست است و اهمیتی ندارد، این باور در آنها شکلگرفته که احساسات و عواطفشان ذاتاً مشکل دارد.
عزتنفس آنها پایین است. در زمینۀ یادگیری نحوۀ تنظیم هیجانات و حل مشکلات خویش مشکل دارند. همچنین در مقایسه با سایر بچهها، تمرکز، یادگیری و کنار آمدن با همسالان برایشان مشکلتر است.
جنبۀ جالب اما فاجعهآمیز قضیه این است که والدینی که به هیجانات فرزندان خود بیتوجهی میکنند یا آنها را به خاطر ابراز هیجاناتشان سرزنش میکنند، معمولاً این کار را بدان دلیل انجام میدهند که عمیقاً نگران فرزندانشان هستند.
آنها در تلاش برای حمایت از فرزند خود در برابر درد و رنج عاطفی، از موقعیتهایی که ممکن است باعث گریه و زاری یا اوقاتتلخی بچه شوند احتراز میکنند. به اسمِ اینکه میخواهند پسرانشان در آینده به مردانی محکم و استوار تبدیل شوند، آنها را به خاطر ابراز ترس یا ناراحتی تنبیه میکنند و به اسم اینکه میخواهند دخترانشان در آینده به زنانی خوشقلب و مهربان تبدیل شوند، آنها را تشویق میکنند که خشم خود را بخورند و هرگونه توهین و تحقیر را بپذیرند.
اما درنهایت، همۀ این کارها نتیجۀ معکوس به بار میآورد، چون بچههایی که این فرصت را نداشتهاند تا با احساسات و عواطف خود مواجه شوند و نحوۀ مقابلۀ مؤثر با آنها را فراگیرند، از کسب مهارتهای لازم برای مواجهه با مشکلات آتی زندگی باز میمانند.
والدین ناراضی:
- به ابراز احساسات فرزندانشان ایراد میگیرند و آنها را سرزنش میکنند.
- بر خوشرفتاری فرزندانشان بیشازحد اصرار دارند.
- در تعیین حدومرز برای فرزندان خود افراط میکنند.
- معتقدند که ابراز هیجانات منفی باید در زمان مشخصی صورت گیرد.
- اعتقاددارند که باید هیجانات منفی را کنترل کرد.
- بر این عقیدهاند که بچهها باید از بزرگتر خود اطاعت کنند.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼