ارتباط والدین با فرزندان، چگونه باید باشد؟
بازی کردن با کودکان آسان است، اما وقتی کودک بزرگتر میشود به نظر میرسد ما مهارت بازی با او را از دست میدهیم.
در روزگاران قدیم، با وجود خانوادههای گسترده، کودکان تحت شرایط روز مجبور بودند برای سرگرم شدن به یکدیگر وابسته باشند. این سنت از نسلی به نسل دیگر منتقل شد و تا عصر ظهور سرگرمیهای گروهی از طریق رادیو و تلویزیون رایج بود. همه ما از داستانهایی که استحکام خانواده را از طریق کارهایی که با یکدیگر انجام میدادند، نشان میدهند، لذت میبریم.
امروزه دیدن خانوادههای بسیاری که آنقدر از یکدیگر جدا هستند که کودکان بدون بزرگسالان خودشان را سرگرم میکنند و بزرگسالان فقط ابزار را برای کودکان فراهم میکنند و مشارکتی در کار نیست، حزنانگیز است. بخشی از این وضعیت بهدلیل تغییرات فرهنگی است که کودکان را مقابل بزرگسالان قرار داده و بخشی به علت نبود مهارت ما در زندگی کردن به شیوه دموکراتیک با یکدیگر است. والدین آنقدر درگیر فراهم کردن بهترینها برای کودکانشان هستند که از ملحق شدن به آنها غافل شدهاند.
عامل دیگر نبود علایق مشترک میان کودکان و والدین است که ناشی از طرد کودک از دنیای بزرگسالان و ناتوانی والدین در ورود به دنیای کودک به عنوان فردی برابر است. در بسیاری از خانوادهها، کودکان دوست ندارند والدین با آنها بازی کنند! وقتی آرامش در خانه وجود نداشته باشد، لذت بردن با یکدیگر غیرممکن میشود. با وجود این، هرگاه والدین و کودکان از بازی با یکدیگر لذت ببرند، خصومت کاهش و هماهنگی افزایش پیدا میکند.
این والدین هستند که میتوانند از طریق بازی، فضایی از همبستگی ایجاد کنند. به این طریق، ما میتوانیم تصویر بزرگسالان عظیمالجثهای را که همیشه در حال سرکوفت زدن و دعوا کردن با کودکان کوچکاند، عوض کنیم.
بازی کردن با کودکان آسان است، اما وقتی کودک بزرگتر میشود به نظر میرسد ما مهارت بازی با او را از دست میدهیم، اما کودک به مشارکت نیاز دارد و ساعت بازی میتواند نقطه کانونی هماهنگی و درک میان والدین و کودکان باشد. از طرفی، بازی در خانه میتواند منبع لذت باشد تا رقابتی تلخ. در خانه کودک میتواند یاد بگیرد که انسان مجبور نیست برنده شود و او میتواند صرفا با بازی کردن لذت ببرد.
در هر خانهای، باید بازیهایی مطابق با سن کودک و زمان مشخصی برای آن وجود داشته باشد. زمان مشخص برای بازی خانوادگی میتواند بخشی از برنامه روزانه شود. زمانی که به آموزش کودک خردسال اختصاص دارد، میتواند وقتی کودک بزرگتر شد به زمان بازی با او اختصاص پیدا کند. برای اجرای این پروژههای لذت بخش که میتوانند جزو سرگرمیهای خانوادگی شما باشند، لازم نیست پولدار یا خاص باشید.
برای مثال، هر خانوادهای میتواند سفری مجازی به دور دنیا داشته باشد؛ به این ترتیب که همه اعضا در گردآوری اطلاعات گردشگری که برای هر کشور در بریده جراید یافت میشوند، کمک کنند. تعطیلات تابستان میتواند موضوع تحقیق برای تمامی اعضا باشد.
کودکان دوست دارند نمایشنامه اجرا کنند. والدین همیشه مجبور نیستند بیننده باشند. آنها نیز میتوانند در نمایش حضور داشته باشند! کودکان بهویژه دوست دارند، نقش بزرگسالان را در داستان اجرا کنند و بزرگسالان نقش کودکان را به خود بگیرند.
همچنین آواز خواندن با هم اتحاد خانوادگی و شادی شگفتانگیزی به ارمغان میآورد.
اگر والدین گوش کنند و هوشیار باشند، همه علایق کودکان را پیدا خواهند کرد و این علایق میتوانند با کمک خلاقیت به یک پروژه خانوادگی تبدیل شوند.
آنچه که مردم با هم از آن لذت میبرند، آنها را به یکدیگر نزدیکتر میکند بنابراین حس همبستگی گروهی از طریق بازیها و پروژههایی که همه از آن لذت میبرند، افزایش پیدا میکند.
امروزه دیدن خانوادههای بسیاری که آنقدر از یکدیگر جدا هستند که کودکان بدون بزرگسالان خودشان را سرگرم میکنند و بزرگسالان فقط ابزار را برای کودکان فراهم میکنند و مشارکتی در کار نیست، حزنانگیز است. بخشی از این وضعیت بهدلیل تغییرات فرهنگی است که کودکان را مقابل بزرگسالان قرار داده و بخشی به علت نبود مهارت ما در زندگی کردن به شیوه دموکراتیک با یکدیگر است. والدین آنقدر درگیر فراهم کردن بهترینها برای کودکانشان هستند که از ملحق شدن به آنها غافل شدهاند.
عامل دیگر نبود علایق مشترک میان کودکان و والدین است که ناشی از طرد کودک از دنیای بزرگسالان و ناتوانی والدین در ورود به دنیای کودک به عنوان فردی برابر است. در بسیاری از خانوادهها، کودکان دوست ندارند والدین با آنها بازی کنند! وقتی آرامش در خانه وجود نداشته باشد، لذت بردن با یکدیگر غیرممکن میشود. با وجود این، هرگاه والدین و کودکان از بازی با یکدیگر لذت ببرند، خصومت کاهش و هماهنگی افزایش پیدا میکند.
این والدین هستند که میتوانند از طریق بازی، فضایی از همبستگی ایجاد کنند. به این طریق، ما میتوانیم تصویر بزرگسالان عظیمالجثهای را که همیشه در حال سرکوفت زدن و دعوا کردن با کودکان کوچکاند، عوض کنیم.
بازی کردن با کودکان آسان است، اما وقتی کودک بزرگتر میشود به نظر میرسد ما مهارت بازی با او را از دست میدهیم، اما کودک به مشارکت نیاز دارد و ساعت بازی میتواند نقطه کانونی هماهنگی و درک میان والدین و کودکان باشد. از طرفی، بازی در خانه میتواند منبع لذت باشد تا رقابتی تلخ. در خانه کودک میتواند یاد بگیرد که انسان مجبور نیست برنده شود و او میتواند صرفا با بازی کردن لذت ببرد.
در هر خانهای، باید بازیهایی مطابق با سن کودک و زمان مشخصی برای آن وجود داشته باشد. زمان مشخص برای بازی خانوادگی میتواند بخشی از برنامه روزانه شود. زمانی که به آموزش کودک خردسال اختصاص دارد، میتواند وقتی کودک بزرگتر شد به زمان بازی با او اختصاص پیدا کند. برای اجرای این پروژههای لذت بخش که میتوانند جزو سرگرمیهای خانوادگی شما باشند، لازم نیست پولدار یا خاص باشید.
برای مثال، هر خانوادهای میتواند سفری مجازی به دور دنیا داشته باشد؛ به این ترتیب که همه اعضا در گردآوری اطلاعات گردشگری که برای هر کشور در بریده جراید یافت میشوند، کمک کنند. تعطیلات تابستان میتواند موضوع تحقیق برای تمامی اعضا باشد.
کودکان دوست دارند نمایشنامه اجرا کنند. والدین همیشه مجبور نیستند بیننده باشند. آنها نیز میتوانند در نمایش حضور داشته باشند! کودکان بهویژه دوست دارند، نقش بزرگسالان را در داستان اجرا کنند و بزرگسالان نقش کودکان را به خود بگیرند.
همچنین آواز خواندن با هم اتحاد خانوادگی و شادی شگفتانگیزی به ارمغان میآورد.
اگر والدین گوش کنند و هوشیار باشند، همه علایق کودکان را پیدا خواهند کرد و این علایق میتوانند با کمک خلاقیت به یک پروژه خانوادگی تبدیل شوند.
آنچه که مردم با هم از آن لذت میبرند، آنها را به یکدیگر نزدیکتر میکند بنابراین حس همبستگی گروهی از طریق بازیها و پروژههایی که همه از آن لذت میبرند، افزایش پیدا میکند.
منبع:
هفته نامه سلامت
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼