باروری در سن بالا، نکات مهم
تا چند دهه پیش، دخترها و پسرها چند سال بعد از سن بلوغ ازدواج میکردند و به خانه بخت میرفتند.
تا چند دهه پیش، دخترها و پسرها چند سال بعد از سن بلوغ ازدواج میکردند و به خانه بخت میرفتند. اگرچه امکانات مثل حالا نبود، ولی با همان اوضاع، دلها خوش بود و شرایط خانوادهها برای وصلت، شروع و ادامه زندگی خیلی سادهتر و کارسازتر از امروز. چند سالی که گذشت انگار دنیا زیر و رو شد و همه آداب، رسوم و روابط به هم ریخت؛ حالا بچهها درس میخوانند، دانشگاه میروند و بعد دنبال کار میگردند تا شرایط و امکانات زندگی را فراهم کنند.آمارها نشان میدهند سن ازدواج در دختران ۶/۲۷ سال و در پسران ۸/۲۸ سال است. بهعبارتی در حال حاضر نیمی از مردان جوان و یک سوم زنان جوان مجردند. اتفاقی که تنها با اعداد و ارقام مرتبط نیست و پیامدهایی دارد که گاهی تاثیر آنها سرنوشت یک اجتماع و نه یک خانواده را دگرگون میکند.
معضلات بهداشتی
ازدواج در سنین بالا امکان باروری را در مردان و زنان کاهش میدهد و اگر دوران درمان را به آن اضافه کنیم، عملاً عدهای از دختران و پسران ما فرصت فرزنددارشدن را از دست میدهند.
همیشه این توصیه پزشکی را شنیدهاید که زنان بعد از ۳۵سالگی از بارداری اجتناب کنند ولی بهخصوص در شهرهای بزرگ این شانس برای خیلی از کودکان فراهم نیست و اغلب از مادران مسن به دنیا میآیند. بعد از آن که مشخص است چه اتفاقی میافتد: والدین در زمان تولد فرزند دچار تنشهای اساسی میشوند چرا که مسئولیت و محدودیتپذیری تحمیلی زن و مرد بعد از سالها افزایش پیدا کرده و این خوشایند زن و مردی که به میانسالی نزدیک میشوند نیست! فاصله سنی والدین و کودک بیشتر و بیشتر میشود و در نتیجه فرهنگی بین این دو نسل آنقدر زیاد است که هیچ راهی را بهسوی تفاهم و همدلی باز نمیگذارد.
دکتر صاحبی، جامعهشناس میگوید: «فاصله نسل با نسل بعدی از لحاظ فرهنگی 6 سال است؛ یعنی هر 6 سال به نوعی یک نسل فکری عوض میشود. حالا تصور کنید بین مادر و دختری که 35 سال اختلاف سنی هست، چند نسل دیدگاهی مطرح میشود و اینها چقدر میتوانند با هم کنار بیایند یا اصلاً همدیگر را بفهمند! شاید این هماهنگی حتی به 10درصد هم نرسد. این وسط چه کسی مقصر است؟»
اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. فرزند شما از وقتی چشم باز میکند و خاطراتش را به یاد میآورد، پدر و مادری را میبیند که وارد فاز میانسالی، بیماری، خستگی و بیحوصلگی شدهاند. او از یک طرف همیشه نسبت به والدینش حس ترحم دارد و از سویی دیگر بهدلیل برآوردهنشدن نیازهای اساسیاش مثل تبادلات عاطفی، خشم و ناکامی را تجربه میکند.
فاصله نسل با نسل بعدی از لحاظ فرهنگی ۶ سال است؛ یعنی هر ۶ سال به نوعی یک نسل فکری عوض میشود. حالا تصور کنید بین مادر و دختری که ۳۵ سال اختلاف سنی هست، چند نسل دیدگاهی مطرح میشود و اینها چقدر میتوانند با هم کنار بیایند یا اصلاً همدیگر را بفهمند! شاید این هماهنگی حتی به ۱۰درصد هم نرسد. این وسط چه کسی مقصر است؟فقط کسانی این وضعیت را درک میکنند که خود دچار آن بوده یا در نزدیکان، این «حادثه» را تجربه کردهاند. بهنظر میرسد، در وضعیت فعلی اغلب والدین و بچهها هر دو بهطور همزمان بحران هویت را تجربه میکنند و در این زمان سوءتفاهمها و تنشها به حداکثر خود میرسد و امکان برخورد میان والدین میانسال و فرزندان نوجوان افزایش مییابد.
بنابراین، ازدواج اگرچه یک فرایند حساس است که برای وارد شدن به آن باید مقدمات لازم را کسب کرده باشید، اما در این بین شاید هیچ چیز به اندازه فاکتور سن، روی آینده زندگی شما، نسل بعد از خودتان و میزان رضایتی که از زندگی مشترک خواهید داشت، تاثیر نگذارد.
معضلات بهداشتی
ازدواج در سنین بالا امکان باروری را در مردان و زنان کاهش میدهد و اگر دوران درمان را به آن اضافه کنیم، عملاً عدهای از دختران و پسران ما فرصت فرزنددارشدن را از دست میدهند.
همیشه این توصیه پزشکی را شنیدهاید که زنان بعد از ۳۵سالگی از بارداری اجتناب کنند ولی بهخصوص در شهرهای بزرگ این شانس برای خیلی از کودکان فراهم نیست و اغلب از مادران مسن به دنیا میآیند. بعد از آن که مشخص است چه اتفاقی میافتد: والدین در زمان تولد فرزند دچار تنشهای اساسی میشوند چرا که مسئولیت و محدودیتپذیری تحمیلی زن و مرد بعد از سالها افزایش پیدا کرده و این خوشایند زن و مردی که به میانسالی نزدیک میشوند نیست! فاصله سنی والدین و کودک بیشتر و بیشتر میشود و در نتیجه فرهنگی بین این دو نسل آنقدر زیاد است که هیچ راهی را بهسوی تفاهم و همدلی باز نمیگذارد.
دکتر صاحبی، جامعهشناس میگوید: «فاصله نسل با نسل بعدی از لحاظ فرهنگی 6 سال است؛ یعنی هر 6 سال به نوعی یک نسل فکری عوض میشود. حالا تصور کنید بین مادر و دختری که 35 سال اختلاف سنی هست، چند نسل دیدگاهی مطرح میشود و اینها چقدر میتوانند با هم کنار بیایند یا اصلاً همدیگر را بفهمند! شاید این هماهنگی حتی به 10درصد هم نرسد. این وسط چه کسی مقصر است؟»
اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. فرزند شما از وقتی چشم باز میکند و خاطراتش را به یاد میآورد، پدر و مادری را میبیند که وارد فاز میانسالی، بیماری، خستگی و بیحوصلگی شدهاند. او از یک طرف همیشه نسبت به والدینش حس ترحم دارد و از سویی دیگر بهدلیل برآوردهنشدن نیازهای اساسیاش مثل تبادلات عاطفی، خشم و ناکامی را تجربه میکند.
فاصله نسل با نسل بعدی از لحاظ فرهنگی ۶ سال است؛ یعنی هر ۶ سال به نوعی یک نسل فکری عوض میشود. حالا تصور کنید بین مادر و دختری که ۳۵ سال اختلاف سنی هست، چند نسل دیدگاهی مطرح میشود و اینها چقدر میتوانند با هم کنار بیایند یا اصلاً همدیگر را بفهمند! شاید این هماهنگی حتی به ۱۰درصد هم نرسد. این وسط چه کسی مقصر است؟فقط کسانی این وضعیت را درک میکنند که خود دچار آن بوده یا در نزدیکان، این «حادثه» را تجربه کردهاند. بهنظر میرسد، در وضعیت فعلی اغلب والدین و بچهها هر دو بهطور همزمان بحران هویت را تجربه میکنند و در این زمان سوءتفاهمها و تنشها به حداکثر خود میرسد و امکان برخورد میان والدین میانسال و فرزندان نوجوان افزایش مییابد.
بنابراین، ازدواج اگرچه یک فرایند حساس است که برای وارد شدن به آن باید مقدمات لازم را کسب کرده باشید، اما در این بین شاید هیچ چیز به اندازه فاکتور سن، روی آینده زندگی شما، نسل بعد از خودتان و میزان رضایتی که از زندگی مشترک خواهید داشت، تاثیر نگذارد.
منبع:
جام جم
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼